به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، ششمین نشست از سلسله نشستهای بازیابی با عنوان «عمومی کردن گفتگوهای انتقادی در هنر سینما» چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور همایون اسعدیان و ابوالحسن داودی هردو نویسنده، کارگردان و تهیهکننده سینما در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این جلسه آسیه مزینانی معاون هنری خانه هنرمندان ایران درباره برگزاری این سلسله نشستها توضیح داد: بازیابی تلاشی برای احیای دوباره قدرت رهاییبخش هنر و هنرمند است و امیدوارم از پس تجربهای که در حال از سرگذراندنش هستیم، از طریق همین گفتگوها، بتوانیم مسائل امروز هنر را از سوی خود هنرمندان حل کنیم تا به آلترناتیوهایی برسیم. درباره عمومی کردن گفتگوهای انتقادی در سینما هم چند نکته مدنظر است؛ یکی «مردم سینما» به معنای اهالی سینما، دوم دولت به معنای آپاراتوس اجرایی و سوم دانشگاه و آموزش. میخواهیم مروری داشته باشیم بر اینکه خود اهالی سینما در وضعیتی که اکنون در آن قرار داریم چقدر میتوانند نقش داشته باشند؟ کجاها سکوت شده و کجاها مسائل نادیده گرفته شده است؟
* مشکلات سینما مربوط به امروز و دیروز نیست
در ادامه ابوالحسن داوودی کارگردان سینما بیان کرد: واقعیت این است که وقتی از من برای این جلسه دعوت کردند، تصور میکردم با توجه به همه مشکلات و مسائلی که در چهل و چند ساله اخیر داشتهایم، باید بتوانیم با کسی صحبت کنیم که یک جور موقعیت پاسخگویی و تاثیرگذاری هم داشته باشد. قرار بود کسی از بدنه مدیریتی سینما هم امروز اینجا باشد تا بتوانیم پاسخی به مسائل داشته باشیم. در کل باید بگویم آغاز خیلی از این بحثها به شروع جمهوری اسلامی میرسد. مشکلاتی که با حاکمیت، دولت و جریان مدیریت فرهنگی داریم، مربوط به امروز و دیروز و جنبشهایی که در جامعه شکل گرفته است، نیست.
وی ادامه داد: من از سال ۵۲ در سینما بودهام و در هر دوره در میدان عمل بودم. مهمترین تفاوت عمومی که به شکل یک زایمان نابهنگام در جریان وقوع انقلاب شکل گرفت، این بود که به یکباره با فرهنگی رو به رو شدیم که با ذات سینما ناخوانا بود. ذات سینما حتی با دیگر شاخههای هنری مثل نقاشی و … متفاوت است. بنیان سینما بر مسئله پردهدری و باز کردن حریمها شکل گرفته، جریان سینما به معنای این است که باید بتوانید در همه جزییات سرک بکشید و زاویه نگاههای پنهان آن را پیدا کنید. این یک ذات جهانی برای سینما است و مربوط به جایی هم نیست. در جریان انقلاب اما به یکباره با یک تفکر فرهنگی رو به رو شدیم که در بسیاری از موارد مخالف این ذات بود و میگفت ما باید سینما را وارد مسیری کنیم که با دیدگاه جدید همفاز شود! اصل مشکلات سینما از همین مقطع شروع شد.
* برخی افسوس میخورند که چرا نسخه سینما پیچیده نشد!
این کارگردان باسابقه سینما ادامه داد: در اوایل انقلاب گروهی از افراطیون در حاکمیت سعی کردند نسخه سینما را برای همیشه بپیچند. قبل از انقلاب خیلی چیزها بود که نسخه آنها بلافاصله بعد از انقلاب پیچیده شد. برای سینما اما این اتفاق رخ نداد. تصور میکنم هنوز عدهای هستند که افسوس آن دوران را میخورند که چرا آن زمان نسخه سینما را نپیچیدیم و این تیغ ماهی را که در گلوی جریانات حاکمیتی در همه دورهها حتی اصلاحات گیر کرده، دور نیانداختیم!
وی افزود: تعارضاتی که در عرصه سینما در دیدگاه و جریان حاکمیت و مدیریت فرهنگی وجود دارد، در تمام دورهها با میزانی از اوج و حضیض وجود داشته و مربوط به این جنبش اخیر و اتفاقاتی که پیش آمده نیست.
داوودی ادامه داد: خاستگاه این تعارضات به مقطع وقوع انقلاب برمیگردد و تفاوتی که به یکباره و بدون آنکه اکثریت بدنه جامعه به شکل واقعی بخواهند پذیرایش باشند، به شکل دستوری اتفاق افتاد. در آن دوران سینما کمی گیج بود و خیلی از فیلمها بهصورت زیر زمینی ساخته میشد اما نه حاکمیت و نه مردم پذیرای آن نبودند. آقایان بهشتی و انوار آمدند و خواستند با حسن نیت این مدیوم را حفظ کنند و ترجمان اسلامی از آن به وجود بیاورند. در حالی که ذات سینما سرکشتر از آن بود که بتوانند تصورات و تئوریهایی را که به آن اعتقاد داشتند، عینی کنند. قبل از شکلگیری بنیاد فارابی آقای بهشتی مدیر تلویزیون بود. ساعتها با او درباره ماهیت سینما بحث میکردم اما او معتقد بود در سینمای اسلامی دیالکتیک معنا ندارد و چیزی به عنوان برخورد میتواند وجود نداشته باشد.
وی افزود: او میگفت خیلی از مسائل بدون داشتن دیالکتیک هم میتواند در درام عنوان شود. حتی نسخه اولیه فیلمنامه خود- آن سوی مه- را بر همین مبنا نوشته بود و هیچ عامل منفی در آن وجود نداشت. من جزو اولین کسانی بودم که آن را خواندم. البته بهشتی بعدها متوجه شد که باید عناصر اصلی درام را رعایت کند. میخواهم بگویم تفکرات اولیهای که در شکلگیری سینمای ایران تأثیر داشت، مربوط به این افراد بود اما ماندن این سینما تا امروز هم مدیون همین گروه است.
کارگردان «سفر جادویی» گفت: این سینما به دلیل ذات پردهدر خود، از همان ابتدا در بسیاری موارد ناهمخوان با خوانش حاکمیت بود و از همین منظر در دهه ۶۰ جریانی که بیشتر رشد کرد مربوط به سینمای کودک بود. دوران طلایی سینمای کودک همان زمان بود چراکه به دلیل ماهیتش که خود به خود به فضای عفیف و آن حجابی که حاکمیت میخواست نزدیک بود و به همین دلیل خیلی از مسائل در آن قالب، قابل پذیرشتر بود. در دورهای فیلمهای خانوادگی به جای فیلمهای کودک ساخته شدند چون مهمترین بخش سینما اقتصاد بود و تهیهکنندگان به دنبال این بودند که امنترین مسیرها را انتخاب کنند تا آثارشان هم گیشه داشته باشد و هم دچار مسئله نشود. در دهههای بعد فیلمهای اجتماعی آمدند اما این تعارض همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه به موقعیت حادتری مثل امروز رسیدیم.
* مسئولانی که مدام از «باید» میگویند
در ادامه این نشست همایون اسعدیان کارگردان سینما هم بیان کرد: من سینما را موقتا کنار میگذارم و به صورت کلانتر به مفهوم هنر میپردازم؛ اینکه یک حکومت ایدئولوژیک چه خواستهای از هنر و سینما دارد؟ در اتحاد جماهیر شوروی هنر در خدمت اهداف حزب و سوسیالیسم بود. یعنی در خدمت اهدافی که حزب تعیین میکرد. به همین دلیل در شوروی هم هنر در فشار قرار گرفت. خیلیها اعدام شدند، خیلیها در عرصه نبودند. در چین هم به همین شکل شد. تا جایی که میدانم در تمام حکومتهای ایدئولوژیک این اتفاق افتاده، جمهوری اسلامی هم حکومتی اینگونه است و به هنر به عنوان وسیلهای برای آرمانهای خود نگاه میکند.
اسعدیان ادامه داد: مرتب شنیدهام که مسئولان میگویند هنر باید چگونه باشد. این «باید» از همان نگاه ایدئولوژیک میآید. این نگاه میگوید تو باید در خدمت اهداف انقلاب باشی، گستردگی آرمانها هم به حدی است که حتی وارد عرصه خصوصی تو، سبک زندگی تو و… هم میشود. نگاه ایدئولوژیک در دوره محمد بهشتی هم وجود داشت و ایشان میگفت چه مدل فیلمی بسازید یا چهره بازیگر چگونه باشد یا نباشد! مثلا حتی ممنوع کرده بودند که جمشید آریا با سر تراشیده در فیلمها حضور داشته باشد!
وی افزود: در همه انواع هنر چنین درخواستی وجود دارد. در حالی که هنر بر اساس بایدها شکل نمیگیرد. این نگاه ایدئولوژیک، خود به خود تقابل ایجاد میکند. چون شما مرتب با مسائل در زاویه هستید و مرتب شما مورد اتهام قرار میگیرید که دارید انقلاب را به انحراف میکشید. موفقترین آثار ما حتی آن آثار انقلابی و آثاری که در دوره جنگ تبدیل به فیلمهای درخشانی شدند، همان آثاری بودند که بر اساس بایدها شکل نگرفتند. مثلا ملاقلیپور بر اساس بایدها «سفر به چزابه» را نساخته، او دلی این فیلم را ساخته و به همین دلیل ما را در یک موقعیت انسانی قرار میدهد که بغض گلوی ما را میگیرد. یا فیلمهای دورهای از فیلمسازی ابراهیم حاتمیکیا که همین ویژگی را داشتند. وقتی به سالهای بعد میرسیم که بر اساس بایدها فیلم ساخته میشود، سینما از همه آن حس و حالهای آثار ملاقلیپور، حاتمیکیا و درویش خالی میشود. مشابه این اتفاق در شوروی هم رخ داد.
این کارگردان سینما تأکید کرد: مردم سینما و مردم هنر، بایدی برای خود قایل نیستند و متاثر از شرایط و بر اساس حسی که میگیرند، فعالیت میکنند. حاکمیت در اینجور مواقع میگوید اگر در خدمت آرمانهای من هستید خوب است ولی اگر نیستید باید کنار گذاشته شوید. اما این نگاه محکوم به شکست است. فقط میتواند سنگاندازیهایی در برابر حرکت خودجوش هنر ایجاد کند. بیشتر انرژی دوستان هنرمند من هم برسر عبور از همین دستاندازها صرف میشود. نگاه شما قبول است، اما بگذارید نگاههای دیگر هم کار کنند.
* جذابیت جشنواره فجر به رنگینکمانی بودن آن بود
اسعدیان گفت: جذابیت جشنواره فجر زمانی در رنگینکمانی بودن آن بود اما امسال در این دوره از جشنواره همه آثار یکدست بود و میتوانیم ببینیم میزان استقبال مخاطب از این نگاه چگونه است. نگاه حاکمیتی میگوید تو به عنوان یک معلم اخلاق باید بیایی و آنچه ما میخواهیم را در قالب سینما به مخاطب منتقل کنی. همه دعوا از همین جا شروع میشود و تا وقتی این نگاه «باید» از بین نرود، این تقابل ادامه خواهد داشت.
در این بخش از نشست مزینانی هم گفت: حالا به نقطهای رسیدیم که مشخص شد اختلافات بنیادین میان حاکمیت و هنرمند وجود دارد پس چگونه میشود که این مسائل پس از چهار دهه ادامه پیدا کردهاند؟
داوودی در ادامه گفت: باید دید نقش خود ما در این میان چیست؟ مشکلی که در ذات حرفه ما وجود دارد این است که قرار است یک پدیده مثل این بنیان فکری، اکثریت جامعه را تغییر بدهد. سینما تنها حرفهای است که به ریزترین نکات شخصی و روابط انسانی نظر دارد و این جزو ماهیت سینماست که بیشترین تعارض را با نگاه ایدئولوژیک حاکم در جمهوری اسلامی پیش میآورد. كاری که ما در این سالها کردهایم دو جنبه داشته است؛ گروهی بعد از انقلاب وارد سینما شدند و گروه دیگر در آن پرورش پیدا کردند. در این زمینه یک سری مسائل مثبت هم بود که توانست سینما را در همین اندازه نگه دارد اما چگونه توانستیم که زبان جدیدی را در سینما خلق و برخی چیزها را حذف کنیم؟
* ابراز عشق با میله اتوبوس!
این کارگردان گفت: مثلا اولین فیلم علیرضا رییسیان با نام «ریحانه» فیلمی عاشقانه بود. پایان فیلم اینگونه بود که کاراکترها باید ابراز عشق میکردند. مثلاً در اتوبوس قدیمی نشستند دستهای خود را روی میله اتوبوس به هم نزدیک میکردند تا عاشقانه باشد. میخواهم بگویم ذات این قضیه چقدر با زبانی که حاکمیت فرهنگی مدنظر داشت در تعارض بود و چقدر ما سعی کردیم برای هر کدام از اینها قالبهای جدید بسازیم. در دورهای حاکمیت خیلی هم راضی بود. در اوایل دهه ۶۰ سینمای ایران خیلی رشد کرد چون ما در اجبار توانسته بودیم زبان جدیدی را هرچند الکن خلق کنیم و روایت جدیدی را به سینما بیاوریم.
وی افزود: در آن زمان به دلیل محدودیتها و نبود فضای مجازی، سینما تنها مسیر خروج اطلاعات اجتماعی، در جامعه بستهای مثل ایران بود و به همین دلیل دنیا به آن توجه نشان میداد. اینکه ما در عرصه کار حرفهای و مدیریت حرفهای خود چه کردیم هم مهم است. ما در دورهای واقعا تلاش کردیم که بتوانیم یک فضای مستقلتری را به وجود بیاوریم اما اشکال قضیه این بود که فعالیت صنفی و سندیکایی در سینما مثل همه جریاناتی که بعد از انقلاب وارونه معنا شد، در اینجا هم سنگ بنایش وارونه گذاشته شد.
* تشکیل خانه سینما برمبنای هرم وارونه!
داوودی در ادامه گفت: تشکیل خانه سینما از اول بر اساس یک هرم وارونه شکل گرفت. یعنی مسئولانش همان مدیرانی بودند که به دیکتاتوران دلسوز معروف شده بودند! آنها تا دیدند که قرار است گروههای افراطی بیایند و نسخه سینما را برای همیشه بپیچند، برای اینکه این سینما باقی بماند، بنیان خانه سینما را گذاشتند اما بنیانگذاران آن، همان افراد دولتی بودند. در ابتدا ما حتی معضل تعریف داشتیم! یعنی نمیدانستیم خانه سینما چگونه نهادی است؟ این نهاد صنفی حتی الان هم در بودجه، وابسته به دولت است! این شکل هرمی ناقص که در مهمترین سازمان صنفی سینما وجود دارد و ۳۲ صنف هم در آن عضو هستند اصلا خوب نیست. به همین دلیل در طول این سالها با تمام تلاشها، دوستان نتوانستند کاری کنند. حتی در دوران سیفالله داد هم با آنکه خانه سینما قدرتمند شد، نتوانستیم به این سیستم فکری فائق بیاییم، چون حاکمیت خواستار استقلال خانه سینما نبود.
مزینانی در این بخش گفت: این طبیعی است که حاکمیت چنین چیزی را نخواهد، اما واقعیت این است که اهالی سینما با همان سازوکار همکاری کردند. انگار این نگاه در ما نهادینه شده که به جای فکر کردن به یک آلترناتیو، باید در همان چارچوب موجود کار کنیم. سوال اینجاست که خانه سینما بارها و بارها به این نتیجه رسیده است که با این ساختار تعیین شده دردی از ما دوا نمیشود، اما چرا هیچوقت به این فکر نکرد که چطور میتوان مستقل بود؟
داوودی هم اظهار کرد: این نوع نگاه، یک جور نگاه مجرد است که تا وقتی در درون داستان نباشید، درکش نمیکنید. حتما اشتباهاتی وجود دارد ولی وقتی شما در درون یک جریان فشل قرار میگیرید که از ابتدا بنای آن کج گذاشته شده است، چارهای جز کار کردن ندارید. مثلا در جلسهای که اخیرا در خانه سینما برگزار شد تا به این سوال جواب داده شود که در این دوران چه باید کنیم؟ عدهای معتقد بودند باید فعالانه عمل کنیم و عدهای میگفتند این مسائل به ما مربوط نیست و ما باید کار خودمان را بکنیم. نگاههای این چنینی ما را به خطا میبرد. یعنی باعث میشود هم اشکالات خودمان را فراموش کنیم و هم مشکلات موجود حاکمیت را با یک نگاه جانبدارانه زیاد ببینیم. نمیتوانیم بگوییم که چرا اهالی خانه سینما کاری نکردند؟ همه دوستان بیشترین تلاشی که کردند برای رسیدن به استقلال بوده است اما بند ناف اصلی استقلال این صنف به اصلاح ساختاری گره خورده است.
مزینانی هم اظهار کرد: ما تلاش کردیم که از آرای متفاوتی در این برنامهها استفاده کنیم اما واقعیت این است که افراد آن سوی ماجرا یا نمیآیند یا ابتدا موافقت میکنند که حضور داشته باشند بعد حرفشان عوض میشود.
* در چنین حکومتهایی افراد به تکگویی عادت دارند
در این بخش از برنامه همایون اسعدیان هم گفت: دلیل اینکه آن دوستان نمیآیند این است که در حکومتهای این چنینی افراد به تکگویی عادت دارند. تصویری که من از این چهل سال ارائه دادم به معنای این نیست که اهالی فرهنگ و هنر در این سالها کاری نکردهاند. ما در این چهار دهه دوران عجیب و غریبی را پشت سر گذاشتیم. مثلا ویدیو را پنهانی میخریدیم. دوستان ما در تمام عرصههای هنری سعی کردند این تقابل را به نفع هنر داشته باشند و جلو بیایند. فیلمهای دوران قدیم را هم ببینید متوجه میشوید که بچهها کار خود را کردهاند. ما مرتب سعی کردهایم آنها را شبیه خودمان کنیم.
وی افزود: همین آقای ضرغامی وقتی به ارشاد آمد، یک دفتر چهل برگ داشت که میگفت مثلا نباید نمای نزدیک از یک زن داشته باشیم یا دستورالعملهایی شبیه این. اما حالا ببینید که آیا او شکل ما شده است یا ما شکل او؟ ما راهش را پیدا کردهایم. هنرمندان به سمت زبان اشاره نرفتند و هر کسی سعی کرد به زبان خود، فیلم خود را بسازد. هنرمندان سینما قدمبهقدم سینما را جلو آوردند. آقای بهشتی امروز هم آقای بهشتی آن موقع نیست. این ناشی از چهل سال زحمت و تلاشی است که هنرمندان داشتهاند و قطعاً ادامه خواهد داشت.
* آثاری که به میل حاکمیت ساخته نشد اما با آن پز دادهاند!
این کارگردان باسابقه گفت: قرار نیست ما به وضعیتی که آنها میخواهند تن بدهیم. آنها میآیند و میروند اما ما میمانیم. پرافتخارترین آثار ما آثاری است که به میل حاکمیت ساخته نشده اما حاکمیت با آن پز داده است. در بخش خانه سینما هم باید بگویم؛ در قرن نوزدهم با رشد بورژوازی در اروپا به دنبال ایجاد جریانهای رادیکال سیاسی و قدرت گرفتن سندیکاهای مختلف بودند اما در ایران مردم دنبال عدالتخانه بودند. حتی این موضوع مرتب قیچی میشد. یعنی سندیکاها اگر هم به وجود میآمدند نمایشی بودند.
وی ادامه داد: در دوران رضاخان و پهلوی دوم هم همین شکل بود. همه چیز متکی به دولت بود هیچوقت در ایران سندیکاها قدرتمند نبودند. حکومتها برای اینکه نگرانی خود را کم کنند، سعی کردند جلوی ایجاد هر نهاد مدنی را بگیرند و کاری کردند همه چیز وابسته به دولت باشد. هر حرکت اجتماعی را فوری سیاسی میکنند و میگویند در زمین دشمن حرکت میکنید. در اساسنامه خانه سینما بند بامزهای داریم که میگوید بودجه این خانه از طریق حق عضویت اعضا تامین میشود، اما تاکنون حتی یک نفر پولی نداده، پول خانه سینما از ارشاد میآید! پس چگونه میتواند مستقل باشد؟ ما همیشه در ایران با یک تکلیف رو به رو هستیم نه یک حق. مثلا شرکت در راهپیمایی، پرداخت مالیات، پرداخت عوارض شهری، همه و همه یک تکلیف است نه یک حق. ما حقی نداریم. اتفاقا در بزنگاههایی مثل خیزش اخیر، حاکمیت پشیمان میشود که چرا این نهادها را از دست داده و حالا باید با چه کسی صحبت کند؟
وی افزود: الان به هر کدام از اعضای خانه سینما بگویید تکلیف صنفی شما این است، میگویند مگر خانه سینما برای ما چه کرده و البته درست هم میگوید! خانه سینما تشکلی است که بیمه بچهها را تامین و هر از گاهی هم کمکی به آنها میکند پس نمیتوانیم از آن ایراد بگیریم. خود آن پنج هزار عضوش هم توقع بیشتری از این ندارند، چون آن نگاه سندیکایی وجود ندارد. اگر همین الان بگویید بودجه ارشاد برای خانه سینما قطع میشود و شما اعضا باید حق عضویت بدهید تا کار صنفتان بچرخد، هیچکس این کار را نمیکند!
اسعدیان گفت: تنها در دورهای که قرار بود خانه سینما بسته شود، اتحاد عجیب و غریبی شکل گرفت و این اتفاق افتاد اما حالا بعید است چنین اتفاقی رخ بدهد. این را گفتم که بدانیم چگونه جلوی هر نهاد مدنی گرفته شد. خانه سینما حالا به گونهای بندبازی میکند که خود را حفظ کند. مثلاً برای هر بیانیه، باید کلی آن را بالا پایین کند تا به کسی برنخورد، چون همواره به آن انگ سیاسی میزنند. ما در هر موقعیتی سعی کردیم که فقط خودمان را حفظ کنیم.
مزینانی هم توضیح داد: آن دوره خانه سینما یک دوره تاریخی و لحظه مهمی است که مدام باید مرورش کنیم، چون در دل خود کلی راهکار برای این روزهای ما دارد.
* خانه سینما محل توافق روی حداقلهاست
اسعدیان بیان کرد: خانه سینما محل توافق روی برخی حداقلهاست. اساسا فعالیت صنفی همینگونه است. گرچه ممکن است تشکلهای فرهنگی در میان اهالی هنر ایجاد شود که بر اساس سلایق مشترک حرکت کنند اما چنین تشکلهایی نمیتوانند یک حرکت صنفی را رقم بزنند.
وی با اشاره به بیانیه ابتدایی خانه سینما در حوادث اخیر مطرح کرد: من از آن بیانیه ابتدایی خانه سینما حمایت کردم اما انتهای آن را که میگفت اگر به حرفهای ما گوش نکنید اعتصاب و تحصن میکنیم، قبول نداشتم. چون فکر میکنم در هر حرکتی ابتدا باید نیروهای خود را بشناسی بعد حرکت کنی.
به طور کلی یک نگاه بیرونی نسبت به خانه سینما وجود دارد که با آنچه در درون آن اتفاق میافتد، متفاوت است.
اسعدیان در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره خانه سینما گفت: واقعیت این است که خانه سینما را برای ما تشکیل دادهاند، ما آن را تشکیل ندادیم. گرچه من خودم در تاسیس چند صنف مشارکت داشتهام اما همین کار هم بر این اساس بود که خانه سینما را ابتدا تشکیل داده بودند. ما از پایه حرکت نکردیم. با این حال به نظرم مسائل خانه سینما خیلی پیچیده است، ترجیح میدهم خودزنی نکنم و آبروی خانواده را حفظ کنم.
این کارگردان ادامه داد: ما داریم با سینما و موسیقی زیرزمینی رو به رو میشویم. اشکال این حاکمیت این است که هنوز متوجه نشده که رشد تکنولوژی چیست، اما به زودی متوجه آن خواهد شد. به زودی با انبوه فیلمهای خوب از سوی جوانان مستعدی مواجه میشویم که حاکمیت را مجبور میکنند به زمین بازی آنها بیاید. این اتفاقات رخ خواهد داد. نسلهای بعدی این کار را میکنند، نمایندگان حاکمیت با ما کنار آمدند اما نسل جدید متفاوت خواهند بود. درباره نسل خودمان و جلو آمدن حاکمیت هم باید بگویم همین ده قدمی هم که آنها پیش میآیند ما باعثش شدیم، خارج نشینان که باعثش نبوده اند.
* چهل و چند سال، هر لحظه جنگیدهایم
داوودی هم گفت: در ابتدای صحبتم درباره تفاوت این حرفه با حرفههای دیگر گفتم. ما با حرفهای رو به رو هستیم که از هر جهتی به آن نگاه کنید تناقضی دارد و با سیستمی رو به رو هستیم که آن هم متناقض است. در طول چهل و چند سال ما هر لحظه جنگیدهایم. حالا هزینه ساخت یک فیلم بالغ بر سی میلیارد تومان شده است و این سازوکار، سازوکاری نیست که دست ما باشد. ما با هر فیلمسازی از هر نقطه جهان فاصله داریم؛ آن هم فاصله زمین تا مریخ. ما در یک فضای تخیلی کار میکنیم. در جامعه امروز مسائلی به مرز انفجار رسیده است، نه اینکه تغییر کرده باشد. از هر دو سو چیزهایی منفجر شده و این شرایط همه چیز را تغییر میدهد.
وی افزود: سینما حالا به هیچ عنوان امکان به عقب بازگشتن را ندارد. ممکن است در این شرایط اصلا نتوانیم کار کنیم و ممکن است نقش ما به گونهای دیگر تعریف شود. از سن ما گذشته که وارد سینمای زیرزمینی شویم. اصلا بلدش هم نیستیم. چرا باید وارد چنین فضایی شویم؟ ما هم مثل حاکمیت چشماندازی از آینده نداریم. من فیلمساز هم نمیدانم چشمانداز دو ماه آینده چیست؟ شاید کسی شش ماه قبل، پیشبینی چنین فضایی را در کشور نمیکرد. ما در اینجا با یکی از پیچیدهترین جوامع دنیا مواجهیم.
این کارگردان تأکید کرد: سازوکارهای معین، مربوط به جوامع سالم است، اینکه جامعه ما پیچیده است مربوط به امروز و دیروز و این رژیم و آن رژیم نیست. از ابتدا جامعه ما همینگونه بوده است. جریان هنری هم از جامعه جدا نیست. این جامعه وقتی درست میشود که ساعت سه صبح هیچ دوربینی نباشد، اما هیچکس هم از چراغ قرمز عبور نکند. ما مدرنیته را پذیرفتهایم اما در روابطمان به آن تن نمیدهیم.
مزینانی هم در پایان گفت: واقعیت این است که چیزهایی تغییر کرده است. هیچ جامعهای نیست که گاهی قانون را زیر پا نگذارد اما ما نباید در چرخه بازتولید تاریخی بمانیم. مهم این است که ما بدانیم چه آیینهایی تغییر کرده است.