به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از کافه سینما، نقل از مهر، نقل از ایندپندنت، استیون اسپیلبرگ «رفقای خوب» اسکورسیزی را شاهکار مورد علاقهاش از این کارگردان خواند.
این درام جنایی سال ۱۹۹۰ با بازی ری لیوتای فقید در نقش هنری یکی از اعضای مافیای ایرلندی-ایتالیایی و ۲ دوستش جیمی با بازی رابرت دنیرو و تامی با بازی جو پشی را تصویر میکند که از جرمهای کوچک فراتر میروند و به قتلهای خشن میرسند.
اسپیلبرگ در مطلبی نوشته است: دیگر حسابش از دستم در رفته که چند بار تا به حال این شاهکار حماسی سینمایی را تماشا کردهام.
کارگردان «آروارهها» استدلال کرده که در این فیلم هیچ بازی پس زمینهای وجود ندارد و از دنیرو، پشی و لیوتا به عنوان یکی از بهترین گروههای بازیگری تاریخ سینما یاد کرد.
وی تاکید کرد که تماشای این فیلم فقط نشستن و ۲ ساعت و ۲۶ دقیقه لذت بردن از یک فیلم نیست، بلکه یک مسترکلاس برای هر فیلمساز مشتاقی است که میخواهد تصویری متوازن و نفسگیر از چندین داستان، خط زمانی، خشونت تکان دهنده و طنز خشن را ببیند.
اسپیلبرگ فیلم را چنین ستود: برای انرژی مستکنندهاش که نه تنها از طریق تدوینی استادانه بیان میشود، بلکه بهترین نمره را از گرافیتی آمریکایی و بهترین روایت از زمان را ارایه میکند.
وی گفت: هر کسی یک فیلم اسکورسیزی را خیلی دوست دارد و این فیلم فیلم محبوب من است.
ری لیوتا، رابرت دنیرو، پل سوروینو و جو پشی در این فیلم با هم بازی کردهاند.
اسکورسیزی ۸۰ ساله در طول چند دهه فعالیت حرفهایاش حداقل ۸۹ فیلم ساخته و تنها اسکار کارگردانی را برای «رفتگان» محصول ۲۰۰۶ دریافت کرده است.
اظهار نظرهای اخیر وی درباره مشروعیت فیلمهای ابرقهرمانی مارول بحثهای وسیعی را به راه انداخت و استیون گراهام یکی از افرادی بود که در پاسخ به مخالفان گفت: او مارتی است. مارتی میتواند هر چه میخواهد بگوید.
اسپیلبرگ این اظهار نظر را در پاسخ به پرسش «ورایتی» مطرح کرد که به تازگی فهرست ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما را از نظر منتقدان این نشریه منتشر کرده است.
از سوی دیگر:
کارگردانی که پس از سالها دوباره با «تار» درخشیده است می گوید «۲۰۰۱: اودیسه فضایی» برای همیشه سینما را تغییر داد.
به گزارش مهر به نقل از ورایتی، تاد فیلد کارگردان آمریکایی «۲۰۱۱: یک اودیسه فضایی» را به عنوان برترین فیلمی که انتخاب میکند معرفی کرد.
وی درباره فیلم گفته است: این فیلم گرچه اکنون به عنوان یکی از آثار مهم قرن بیستم شناخته میشود اما سال ۱۹۶۸ وقتی اکران شد انفجاری ایجاد کرد.
در اولین نمایش فیلم در نیویورک حدود ۲۵۰ نفر از سالن سینما بیرون آمدند و بسیاری از منتقدان نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. کوبریک میدانست نیاز دارد تا فیلمش باز هم دیده شود و با ارادهای محض توانست متروگلدوین مایر را راضی کند که آن را در سینماها نگه دارد. پس از چند ماه، این فیلم در ضدفرهنگ آمریکا ریشه کرد و مردم بارها و بارها برای تماشای آن رفتند. حالا نوبت آن شده بود تا همه درباره این فیلم حرف بزنند. منتقدان فیلم را دوباره ارزیابی کردند و سرانجام در گیشه نیز موفقیت بزرگی حاصل شد.
«۲۰۰۱» کوبریک در نهایت به مخاطبان و فیلمسازان این امکان را داد تا دیدگاه ایکاروس وار وی از دنیای سینما؛ چیزی که هرگز تجربه نکرده بودند، را تجربه کنند.
مانند «اولیس» جویس که انقلابی در ادبیات پدید آورد، ابداعات سبکی و تکنیکی کوبریک هم برای همیشه شکل سینما را تغییر دارد. سطح تخیل ، اجرا و هنر کاملا اوریجینال وی، استفاده از وسایلی که قبلا به کار نیامده بودند- که تاجایی پیش رفت که حتی دانشمندان ناسا را دزدید- یک سفر واقعی است که سینما و بشریت را با جهشی بزرگ به جلو برد.
در سطح فرهنگی سرنخها وکلیدهای «۲۰۰۱» بر آینده تاثیر گذاشت و از «سرگرد تام» ترانههای دیوید بووی تا زیباشناسی طراحیهای استیو جابز ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد؛ از جمله بر نحوه بت سازی و ترسی که از هوش مصنوعی ماشینهای تک چشمی که بر زندگی ما حکومت میکنند وجود دارد- واقعیتی که باعث میشود همه نگاهی پیامبرگونه در فیلمسازی به کوبریک داشته باشند.
کوبریک در طول زندگی به مدد هوشش و کنجکاویاش و نیز قدرت بیباکانهاش برای خودآموزی، پیش رفت. وی به تمام آموزشیهای رسمی بدگمان بود که شامل دانش احتمالی افرادی که در این صنعت کار میکنند هم میشد. او یک آماتور ناب بود و میتوانست با این اشتیاق هنر خلق کند. چقدر همه ما خوششانسیم که هرگز نخواست حرفهای شود.
تاد فیلد امسال با «تار» با بازی کیت بلانشت با اقبال زیادی روبهرو شده است.
«اودیسه فضایی» سال ۲۰۰۲ از سوی مجله فیلم سایت اند ساوند، از سوی منتقدان در جایگاه ششم قرار گرفت و سال ۲۰۱۲ نیز این جایگاه را حفظ کرد و از نظر کارگردانهای به عنوان دومین فیلم برتر تاریخ سینما انتخاب شد. در نظرسنجی سال ۲۰۲۲ نشریه سایتاندساوند، این فیلم از نظر منتقدان در جایگاه ششم و از نظر کارگردانها در جایگاه نخست قرار گرفت.
از سوی دیگر:
باز لورمن فیلمساز استرالیایی فیلم «کازابلانکا» را محبوبترین فیلمش در تاریخ سینما خواند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، باز لورمن گفته است هر چه بیشتر «کازابلانکا» را تماشا میکند بیشتر دوستش دارد.
وی در پاسخ به پرسش «ورایتی» برای انتخاب بهترین فیلم نوشته است:
«چرا از «کازابلانکا» به عنوان یکی از ۱۰۰ فیلم برتر یاد میکنم؟ دلیلم روشن است. فیلم دارای بسیاری از عناصری است که دوست دارم خودم را در حال روایت آنها بیابم: موجواتی از جهانی زیرزمینی، یک عشق تراژیک در مرکز قصه و یک فداکاری. یک عاشقانه بزرگ و در عین حال یک فیلم واقعا سیاسی. اگر به آنچه اکنون در اوکراین میگذرد نگاه کنید، دنیاهای زیادی شبیه «کازابلانکا» مییابید که مردم به همان شیوه فیلم «کازابلانکا»، در حال فرار هستند. یک ارتباط جدید.
من در یک شهر کوچک روستایی بزرگ شدم، ما فقط یک ایستگاه تلویزیونی داشتیم با یک عالم فیلم قدیمی. اما آن دوره فیلمسازی مثل امروز مورد احترام نبود. با بزرگ شدن در دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ ، بیشتر هم سن و سالهای من به موج نوی فرانسه یا فیلمهای رآلیستی روانشناسانه علاقه پیدا کردند. علاقه زیادی به ملودرام وجود نداشت. حتی «همشهری کین» چندان جالب نبود. فقط به یاد دارم که من در دنیای «کازابلانکا» و خلوص سینمای آن غرق شده بودم.
عاشقانهها را فراموش کنید، من شیفته داستانهایی هستم که در دوره درگیریها رخ میدهند. عاشق «ریک» شخصیت همفری بوگارت هستم. در ظاهر به نظر میرسد او برای هیچ کس اهمیتی قایل نیست؛ اما در عمق وجودش، یک جهان اخلاقی واقعی دارد. من همچنین طرفدار فرار به مکانهای عجیب هستم که در آن جا با نامحتملترین افراد با نامحتملترین شکل روبه رو میشوید.
احتمالا ده ها بار «کازابلانکا» را دیدهام و وقتی دائم فکر میکردم چرا اینقدر دوستش دارم؟ به این نتیجه رسیدم که باید دوباره تماشایش کنم. فیلمهای عالی ساخته میشوند تا بیش از یک بار تماشایشان کنید. هرگز نشده «کازابلانکا»را دیده باشم و ناامید شده باشم. هر بار بیشتر دوستش داشتم و بیشتر تماشایش کردم. این یعنی یک فیلم کلاسیک.»
باز لورمن کارگردان «الویس»، «گتسبی بزرگ»، «استرالیا»،«مولن روژ» و «رومئو و ژولیت» است. وی بفتای بهترین کارگردانی را برای «رومئو و ژولیت» در سال ۱۹۹۷ دریافت کرده است.
«کازابلانکا» فیلمی رمانتیک از سینمای آمریکا است که بر مبنای نمایشنامهای روی صحنه نرفته از مورای بورنت و جان آلیسون به نام «همه به کافه ریک میآیند» به کارگردانی مایکل کورتیز در سال ۱۹۴۲ تولید شد. بازیگران این فیلم همفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنراید هستند. این فیلم که اولین تجربه بوگارت در نقشی رمانتیک بود در نهایت سه جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیمنامه اقتباسی را برد.