سینمایی نیوز
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
کل 8630 امروز 1

خبر فوری

عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های پنجشنبه اول آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی در روز‌های آغازین آذرماه نبرد «فورد در برابر فراری» را با کیفیت 4K-HDR ببینید جایزه «تجلی اراده ملی»؛ پیوند سینما و کتاب مسعود کوثری دبیر علمی هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد شد وضعیت عمومی هنرمند پیشکسوت عرصه آهنگسازی و نوازندگی مساعد نیست سینمایی «دوست داشتنی تاریک و عمیق» را از شبکه نمایش ببینید «آسیاب» با شرح صحنه و زیرنویس در شبکه نمایش فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه با «ماهی»، «زیرِ دَه»، «ایز»، «کرم‌چاله» ادامه می‌یابد استاد آواهای مقامی خراسان‌رضوی چشم از جهان فرو بست عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ از فرصت ثبت‌نام فیلم‌ها تا داوری عوامل بخش نگاه نو فراخوان بخش هنری ششمین جشنواره بین المللی جهادگران منتشر شد از پرفروش‌ترین کتاب‌ها تا پرمخاطب‌ترین کتابفروشی‌ها؛ آموزه‌های «تکتا»ی چهارم برای صنعت نشر ایران چیست؟ مستندها و فیلم های آماده پخش از تلویزیون آغاز نوبت دوم اکران سیار «بچه‌زرنگ» «معمای اطلس» در شبکه دو گره گشایی می‌شود برگزاری نشست تخصصی «سایه‌ها در مسیر جاده‌ی ابریشم» با حضور استادان بین‌المللی «به وقت شام» در شبکه نمایش تاکید وزیر فرهنگ برای بررسی مجدد برخی اسناد هنری حضور انجمن موسیقی ایران در دومین نمایشگاه صنعت موسیقی تمدید مهلت ارسال اثر به هفدهمین جشنواره پژوهش فرهنگی «اصغر همت» در موزه سینما کارگاه برگزار می‌کند محمدرضا اصلانی: تقوایی بنیانگدار مستندهای دراماتیک است “محسن اسلام زاده”: ما اهالی ایران الان در میانه جنگ روایت ها هستیم/ ما اگر ببازیم بازنده رسانه ای و روایت هستیم/ از هنرمندان برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم «قوی‌دل» در مرکز گسترش، دانشگاه هنر و سوره روی پرده می‌رود “عبدالستار کاکایی”: باید به گونه ای وارد کار جهادی رسانه ای شویم که برای همه مردم جذاب باشد/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم “مسعود شریف”: برای شناسایی و تشویق جهادگران حقیقی از هم فاصله نداشته باشیم/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم “محمد سلیمی راد”: اهمیت کار جهادی به برپایی جشنواره رسیده است/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم دعوت فعالین هنری و جهادی و مستندسازان از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ سینمای کوتاه یک سینمای مستقل است تقویت نهادهای مدنی یکی از راه‌‎‌های توسعه است صالحی: می‌توانیم اعتمادهای از دست رفته را به‌زودی بازگردانیم «پروانه»؛ رونمایی از مستند زنده‌یاد پروانه معصومی مراسم ترحیم همکار پر تلاش رسانه ملی رائد فریدزاده: آینده‌نگری را در تصمیماتمان لحاظ کنیم معرفی اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر مهلت ارسال آثار به جشنواره تئاتر ایثار تمدید شد آیین تجلیل از برگزیدگان جشنواره‌های پایان‌نامه و کتاب سال دانشجویی برگزار می‌شود فراخوان جشنواره دانشجویی فیلم و عکس امید علی رفیعی برای آموزش تئاتر به اصفهان می‌رود سینمایی «غبار را گاز بگیر» را از سیمای استان ها ببینید در تالار وحدت پرنسا با “پرواز خیال” میزبان بانوان می‌شود انتخابات هیات نظارت بر مطبوعات به تعویق افتاد انتشار فراخوان بخش اختراعات و دستاوردهای تکنیکی بیستمین جشنواره عروسکی تهران-مبارک داوران بخش کتاب نخستین جایزه پژوهش سال تئاتر ایران معرفی شدند آذر هاشمی بازرس هیئت مدیره خانه موسیقی ایران شد تالار رودکی میزبان سومین تجربه از «طرزِ تازه» می‌شود کارگاه آنلاین پخش‌کننده سوئیسی در «سینماحقیقت18»

12

نقد فیلم «دلتنگی های عاشقانه»/ بر زمینه ی معبدی جاودانه از زندگانی شهید «منوچهر مدق» و همسرش

  • کد خبر : 21423
  • ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۷
نقد فیلم «دلتنگی های عاشقانه»/ بر زمینه ی معبدی جاودانه از زندگانی شهید «منوچهر مدق» و همسرش
روز آخرِ حیاتِ شهید «منوچهر مدق» لحظات بسیار سوزناک، عاشقانه و تکان دهنده ای در اتاق بیمارستان بین او و همسر و فرزندانش (علی و بنت الهدی) اتفاق می افتد و...

سینمایی نیوز؛ سرویس سینمای ایران، تورج اردشیری نیا- فیلم «دلتنگی های عاشقانه» قرار است زندگی شهید «منوچهر مدق» را روایت کند و به تصویر بکشد. به این ترتیب، هر گونه بررسی فیلم بدون ورود به زندگانیِ حقیقی شهید و مقایسه ی با آن، چه بسا حرکت از مسیر مناسبی نباشد.

اینکه فیلمی بر اساس زندگی شهداء و یکی از سرداران رشید اسلام ساخته شود بسیار خوب است؛ آن هم شهید بزرگوار «منوچهر مدق»، جانباز هفتاد درصد شیمیایی، با آن عظمتِ روح و ایثار و شاعرانه گی و عاشقانه هایی که در زندگی به خداوند، همسر، فرزندان و میهن و خاک و مردم اش داشت. اما فیلم تا چه اندازه توانسته بیانگر آموزه های زندگانی این شخصیت باشد؟ به شدت تردید داردم موفق عمل نموده باشد. تا آنجا که آن قسمت از برنامه ی تلوزیونی «نیمه پنهان ماه» که به روایت زندگی شهید «منوچهر مدق» توسط همسر ایشان، خانم «فرشته ملکی» با اجرای «زینب ابوطالبی» می پرداخت را بسیار جذاب تر، باور پذیرتر و کامل تر از فیلم «دلتنگی های عاشقانه» می دانم. شخصا هنگام پخش این برنامه در سال 90 شاهد بودم که چگونه در اثرِ واگویه های همسر شهید، مخاطبان، میخکوب اثر شده بودند. حتی مطالعه ی کتاب «اینک شوکران 1» که ایضا به زندگی شهید «منوچهر مدق» به روایت همسرش می پرداخت، اشک را به چشم بسیاری از خوانندگان آورد و آنها را وادار به تفکر نمود.

 بر این اساس حتی به نظر می رسد که فیلمِ حاضر، از آن مجموعه ی کوچکِ چند دقیقه ای تلوزیونی و آن کتابِ کوچک چند صفحه ای، دارای تاثیر کمتری باشد و این را می رساند که حتی مشاهده و مطالعه دقیقی از آن دو منبع نیز توسط گروه سازنده ی فیلم «دلتنگی های عاشقانه» – چه امور بررسی فیلمنامه سینمای انقلاب و دفاع مقدس و چه نویسنده و کارگردان و تهیه کننده- صورت نپذیرفته است. در این فیلم گویی در پسِ عدم دقت پژوهندگان و نبودِ مسئله در ایشان، همه چیز با شتاب زدگی فیلمساز از دست می رود و ویران می شود. در صورتی که اینجا فیلمساز با یک مضمون واقعی، نه جعلی، سر و کار داشته و می توانسته با فیلم، مسئولانه تر برخورد نماید و به اثر، تشخصی بیشتر ببخشد. از آنجایی که نوعِ برخورد با اثر بسیار مهم می باشد، فیلمساز باید فیلم را در قامتی بلندتر قرار می داد که متاسفانه اینگونه نشد. باید نشانه ای درست در فیلم برای مخاطب، دست تکان می داد که به علت ضعف در ترسیمِ کامل و صحیحِ جغرافیای شخصیت پردازی، این مهم از دست می رود و شخصیت ها تخت می شوند. به راستی پیرنگ اصلی قصه چیست؟!. باید دید.

فیلمساز باید خود را از جهانِ اثر کنار می کشید و کاملا وفادار به شخصیت ها – همانطور که هست- فیلم را به مخاطب و مردم ارائه می نمود. به واقع بینانه پرداختن به شخصیت ها و واقعی تر جلوه دادن جامعه در جلویِ لنزِ فیلمساز، احتیاج بیشتری بود. در آن نگاه، بسیاری از حقایق در پس پرده مانده و با کمال تاسف مانع از تعقلی منطقی برای تماشاگر خواهد شد و از ساخت معبدی جاودانه از زندگانی این شهید دور می شود. بالاخره ما داریم از روی زندگانی یک شهیدِ شاخص فیلم می سازیم، آن هم زندگانی ای که مواد و مصالحِ تصویری و دراماتیکیِ بسیار خوبی برای ساخت یک فیلم سینمایی به ما می دهد. با وجود اینکه شاهدانِ زنده و مواد صوتی و تصویری و مکتوب وجود داشت اما فیلم، اساس خود را بر پایه ی بیان ساده و خالی از پیچیدگی گذاشته و روی به خلاصه نمایی آورده است. اینجا با فشردگی و ایجازِ بیش از اندازه ی محتوایِ اثر روبرو هستیم. حتی عناصر ضروری هم در کمترین و کوتاهترین شکل، باقی می مانند. بیش از حد، شاخ و برگِ زندگی شهید زده شده است و لطف و روحِ فیلم را از بین برده است. با حذف بسیاری موارد، آزادی مخاطب برای برداشت های بیشتر از اثر از بین رفته است. بدون اینکه اصولِ مینی مالیسم رعایت شده باشد، فیلم روی به فضای مینی مال آورده است.

چگونگی طرح و بیان موضوع در شروعِ فیلم و ادامه ی آن بسیار مهم بود که آنچه با آن روبرو می شویم، سرهم بندی شدن فیلمنامه است. شروعِ فیلم خیلی زود اتفاق می افتد. به عنوان نمونه، نحوه آشنایی شهید «منوچهر مدق» و همسرش، خانم «فرشته ملکی» در روز 14آبان 57 به این صورت بود که خانم ملکی که در آن زمان 15 سال بیشتر نداشت، با در دست داشتن تعدادی نوار و اعلامیه (در فیلم به نوار اشاره نمی شود) از مقابل دانشگاه تهران به سمت خانه ای که باید نوار و اعلامیه ها را تحویل می داده، به تنهایی در حرکت است که در یک خیابان فرعی به محاصره ی ماموران رژیم در می آید و زیر مشت و لگدِ آنان، روسری و چادر از سرش می افتد و همینطور با ضربه ی باتومی که به بینی او اصابت می کند، بینی اش می شکند و در آن وضعیت است که منوچهر مدق، سوار بر موتور با چفیه ای که بر سر دارد از راه می رسد و او را به روی موتور می خواند که به علت قرار نگرفتن تمام بدن فرشته ملکی بر روی موتور، او چند متری به زمین کشیده می شود و بعد وارد خانه ای می شوند؛ پس از طی مسیری که اتفاقا همان خانه ای بود که قرار بود نوارها و اعلامیه ها به آنجا برده شود.

ماجراهای آن خانه هم دیدنی و لازم در روایتِ داستان بود، که در فیلم آورده نمی شود. ضمن آنکه در جریان تعقیب و گریزهای اولیه، فرشته ملکی به همراه دوستانش از روی پشت بام منازل می پرد؛ با فاصله ی یک متر و نیم که در جایی هم نزدیک بود سقوط کند.

متاسفانه با وجود اینکه این تصاویر، بسیار لازم و جذاب بود برای این فیلم، اما خبری از آن نیست. تازه پس از این برخورد هم یک بار دیگر در روز 21 بهمن، فرشته ملکی در خیابان نیروی هوایی از دانشکده ی پلیس، 3 قبضه تفنگ ژ 3 و 2 قبضه اسلحه ی برنو و قطاری بلند از فشنگِ تیربار با خود بیرون می آورد برای رساندن به نیروهایی که در خیابان سنگر گرفته اند؛ که منوچهر مدق هم که مشغول پاکسازی دانشکده پلیس بود از راه می رسد؛ با موتور و کلاه کاسکت که آنچه در این دیدار هم رخ می دهد دیدنی است و لازم برای وقایع نگاری؛ که متاسفانه در فیلم نشان داده نمی شود. در واقع این دو نفر در بحبوحه ی روزهای انقلاب دو بار باهم برخورد می کنند که در فیلم، تنها یکی از آنها، آن هم به شکل ناقصی به تصویر کشیده می شود.

مورد دیگر اینکه، صحنه ای در فیلم هست که در زندگیِ واقعیِ این دو نفر بسیار زیباتر و آموزنده تر بوده و در فیلم به کلی تغییر کرده است؛ همان صحنه هدیه دادن گُل. در هنگام روی دادنِ واقعی این مسئله، که در خیابانِ شریعتی تهران اتفاق می افتد، پیرمردی سفید پوش (در فیلم پسر بچه!) گُل می فروشد و منوچهر مدق از ماشین پیاده می شود و تعداد زیادی گُل رز سفید و قرمز (در فیلم فقط قرمز) می خَرد و دربِ سمت نشستن همسرش را باز می کند و تمامیِ گُل ها را به پای همسرش می ریزد. تمام مردمی که سر چهار راه، در ماشین هایشان نشسته بودند، تحت تاثیر این صحنه، سوت و کف می زنند؛ به طوری که دوبار چراغ سبز و قرمز می شود و هیچ ماشینی حرکت نمی کند. که متاسفانه این مورد هم در فیلم به تصویر کشیده نمی شود.

دیگر آنکه پیش از اینکه این دو نفر در عید قربان سال 58، اردیبهشت ماه، عقد کنند، یک بار در ماشینِ منوچهر مدق که یک پیکان دولوکس سفید- مشکی (در فیلم اشتباها رنگ دیگری داشته است) بود، صحبتی بسیار زیبا در باب شهادت بین ایشان در می گیرد با این مضمون که منوچهر به فرشته می گوید: «شهادتِ راحت نمی خواهم. می خواهم جانم را به خاطر عشق به خدا ذره ذره بدهم و ذره ای به شهادت من شک نکنید»؛ که همسرش از این ایمانِ او دائما اشک می ریزد. یعنی صحبت های اولیه ی این دو انسان هم در مورد شهادت بوده است که متاسفانه این صحنه ی زیبا و گیرا هم در فیلم آورده نشده است.

مورد قابل اشاره ی دیگر این است که دیدارِ اول منوچهر مدق با خانواده ی همسرش (که انسان های شریفی نیز هستند)، در باغِ پدری همسرش در “اوشان فشم” روی می دهد که در فیلم، اشتباها در خانه این اتفاق می افتد. در آنجا گفتگوهای زیبایی در اصل، بین خانم ملکی و پدرشان در می گیرد؛ با این مضمون که پدر به دختر می گوید «این مرد، مالِ این دنیا نیست و شهید می شود…» که متاسفانه این صحنه هم در فیلم دیده نمی شود.

خواستگاری و ازدواج آن ها نیز برای جامعه امروز، به لحاظ اعتقادی و ارزشی، بسیار آموزنده است؛ که متاسفانه تنها در سایه ی یک نریشن، هدر می رود.

شهید «منوچهر مدق» بعد از جنگ، با وجود زندگی و معیشت سختی که داشت، برای کسب درجه و رتبه ی نظامی مدارکی ارائه نمی دهد؛ و در فیلم هیچ اشاره ای به آن نمی شود.

از 9 سال خوابیدنِ اجباری منوچهر مدق بر روی تخت هیچ صحنه ای در فیلم، آن طور که باید، دیده نمی شود تا نشان دهد چطور این مرد با رنج و محنت و عشق، هزاران بار به سوی مرگ رفته و برگشته و خدا را از نزدیک بیشتر حس کرده است. همینطور از ریختن تمام دندان ها و تورم لثه ی این شهید در اثر جراحت شیمیایی، نشانه ای در فیلم نیست.

روز آخرِ حیاتِ شهید «منوچهر مدق» لحظات بسیار سوزناک، عاشقانه و تکان دهنده ای در اتاق بیمارستان بین او و همسر و فرزندانش (علی و بنت الهدی) اتفاق می افتد و همگی می دانستند که ایشان سه چهار ساعت بیشتر زنده نیست. در لحظه ای هم ایشان با خون بدن خود، غسل شهادت می کند که این صحنه ی زیبا و اثرگذار به همراه آن لحظاتِ آخرِ خداحافظی، هیچ کدام در فینال فیلم وجود ندارند.

منوچهر مدق و همسرش با یکدیگر هفت سال اختلاف سنی داشتند، یعنی خانم ملکی در زمان ازدواج 16 سال داشتند که نقش او را میترا حجار بازی می کند و سن ایشان بیشتر به نظر می آید و تا به آخر نیز از یک بازیگر با یک گریم ضعیف استفاده می شود. خانم فرشته ملکی، چهار خواهر و برادر بودند که آنان در فیلم، هنگام نمایشِ لوکیشن خانه ی پدری دیده نمی شوند. چهره ی شهید «منوچهر مدق» هم در میانسالی و روزهای آخر حیات، اصلا در فیلم شبیه به ایشان نیست و آرایش مو ی سر و صورتِ ایشان شباهتی به شمایل «محمد رضا فروتن» ندارد.

دیالوگی در صحنه ای از فیلم هست در داخل حیاط و بر روی ایوان، که در مقایسه با نمونه ی حقیقی آن اشتباه است. در واقعیت، شهید خطاب به همسر خود می گوید «تا دیروز با همرزمانمان در یک کاسه آبگوشت می خوردیم داخل چادرِ سنگر و الان باید از منشی و مدیر دفتر آن ها برای ملاقاتِ ایشان کسب اجازه کنیم».

رنگ آمیزی فیلم اصلا دهه ی شصت را به خاطر نمی آورد و در سال های منتهی به دهه ی 80 و اواخر دهه ی 70 هم، رنگ ها همان است که پیشتر بوده است.

بازی های فیلم گاه درخشان و گاه بی رمق است؛ مخصوصا” در سکانس مطب، هنگام اعلام زمان مرگ منوچهر.

در صحنه های موشکبارانِ تهران، روشنی شهر، بدجوری به ذوق می زند که واقعی نیست و از فیلمساز و مسئول جلوه های ویژه ی فیلم بعید است.

اموری در فیلم هست که در چشمِ مخاطب، چه بسا نیاز به ممیزی در آن احساس شود، که در تعامل و گفتگو با فیلمساز می توان به یک اجماع رسید. برای نمونه در فیلم های آرشیوی که از تلویزیون در بخشی از فیلم پخش می شود، رزمنده ای به بنی صدر اشاره می کند و از او به عنوان رئیس جمهور محبوب نام می برد. البته چه بسا شاید این دست موارد تا پیش از زمان برکناری بنی صدر اتفاق افتاده باشد و بدون منظورِ خاصی و به عنوان امری مصطلح آورده شده باشد که می توان در گفت و شنود با فیلمساز، نیت او را از گنجاندن این صحنه پرسش کرد تا اگر ابهامی هست برطرف شود. نام حضرت امام (ره) در فیلم، با عناوینی همچون “امام” یا “آقا” یا “آقای خمینی” یا “حضرت آقا” و یا “آیت الله خمینی” آورده نمی شود و به ذکر نام «خمینی» در ادبیاتِ دسته ای از مبارزان علیه رژیم پهلوی اکتفا می شود .

ای کاش و بهتر می بود که از همان ابتدا در تیتراژ ابتدایی (آغازین) به جای تیتراژ پایانی، نشان داده می شد که این فیلم، روایت زندگی شهید «منوچهر مدق» است تا تماشاگر تکلیفش با فیلم روشن شود و اینگونه مسئولیت فیلمساز هم در بیان سینمایی اثر، بیشتر و بهتر می شد. فیلم می توانست نمونه ای از سانتی مانتالیسم در معنای درست آن باشد و با شکستنِ کلیشه های مرسومِ سانتی مانتالیسمِ معمول، اثر را به سمت دیگری پرتاب کند که همانا تقدس بخشیدن به عشق و مبارزه با نمونه ی مبتذل آن باشد. چرا که روابطِ عاطفی شهید «منوچهر مدق» و همسرش نمونه ای مثال زدنی در نوع خود است. با تاکید بر این وفاداری مطلق، به طبیعت انسانی هر دو نفر نگاه بهتری می شد و با نشان دادن مهربانی و رنج و لطافت و عشق و ایثار در معنای بلند آن، الگویی موفق برای بشرِ امروزِ مخاطبِ فیلم پدیدار می گشت. آن زندگی، در واقع آنقدر شور داشت که برای ساخت فیلم نیاز به خلق اثری دیریاب نبود. متاسفانه جوهرِ شخصیت ها در فرم کار، آن طور که باید ظهور نمی کند؛ در صورتی که تماشاگر لازم است فیلم را خیلی بیشتر جدی بگیرد.

انتظار از یک نهاد دولتی ِ مسئول و مرتبط با سینما، یعنی انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس، که تهیه کننده ی این فیلم می باشد و همینطور از امور بررسی فیلمنامه ی این انجمن، بیشتر بود تا یک تحقیق و پژوهش و نظارت بهتری صورت بدهند.

فیلم «دلتنگی های عاشقانه» بعد از دو تا سه بار توقف در مرحله ی تولید، سال 91 فرصت ورود به بخش مسابقه ی سینمای ایران جشنواره ی فیلم فجر را پیدا می کند که به علت ناتمام ماندن مراحل فنی، از این امر باز می ماند و در سال 92 در جشنواره ی سی و دوم فجر نمایش داده می شود که اکنون در شبکه نمایش خانگی موجود می باشد. امید که تماشاگران از همین بضاعت اندکِ فیلم بی بهره نمانند.

تورج اردشیری نیا

لینک کوتاه : https://cinemaeinews.ir/?p=21423

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.