سینمایی نیوز– فیلم مستند “آخرین زنگی زمانه” در ژانر : تاریخی و میراث فرهنگی – چهره نگاری در بخش مسابقه شهید آوینی هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» و در سومین روز از هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در سالن 5 پردیس چارسو به نمایش در آمد.
به گزارش خبرنگار
سینمایی نیوز، “مهرداد خاکی” کارگردان فیلم مستند “آخرین زنگی زمانه”، در مورد علت نامگذاری این فیلم بیان داشت: بسیاری از پیشکسوت های ورزش زورخانه ای بر آن بودند که پس از “سید حسن رزاز” زنگ زورخانه به چیز اضافه ای بدل شده است. آقای “رضی زاده” که”سید حسن رزاز” را درک کرده بودند و هم دوره ایشان بودند، زنگ را از زورخانه ی خودشان برداشته بودند و حتی زبانِ گلایه به زورخانه هایی که در آن زنگ موجود بوده است می گشودند. کتابی هم به نام “آخرین زنگی زمانه” موجود بود که عنوان آن را دوست داشتیم و برای فیلم برگزیدیم.
این فیلمساز جوان درباره موضوع این فیلم اظهار داشت: “سید حسن رزاز” یک پهلوان زمان قاجار است که زندگی پُر فراز و نشیبی داشته است. زمانِ تشییع پیکر ایشان مصادف با اسارت کشور نزد روس ها بوده است. رئیس فرمانبرداران تهران، نزد رئیس فرمانبرداران روس می رود و می گوید امروز روز تشییع یکی از پهلوانان نامدار ماست و اگر بخواهید جلوی این خیل عظیم جمعیت مردم را که اغتشاش گر هم نیستند بگیرید، دیگر پایان کار مشخص نیست. پیشکسوتان هر گاه از مرام و مسلک و پهلوانی سخن می راندند تنها یک نام از زبان شان شنیده می شد و آن اسم “سید حسن رزاز” بود. نسل جدید زورخانه ای متاسفانه با ایشان و زندگانی ایشان آشنایی ندارند. ایشان زورخانه شخصی در سرچشمه جنب منزل شان داشتند. به این دلیل به او “رزاز” می گفتند چون برنج کوب بودند؛ به طوری که هزار دنگ با پای راست و هزار دنگ با پای چپ می زدند. پا های بسیار قوی داشتند که حتی ۵ نفر از نوچه های ایشان قادر به بلند کردن شان نبودند. وی ۲۰ اسفند ۱۳۲۰ از دنیا رفتند. محل دفن ایشان که جذاب ترین بخش داستان فیلم من است این هست که او در ابن بابویه دفن شده و متاسفانه در توسعه ی شیخ صدوق، مزار ایشان برای همیشه گُم می شود.
این کارگردان در مورد علت پرداختن به این سوژه خاطرنشان کرد: بر سر کوچه محل ما، زورخانه ای بود. من زمانی که نوجوان بودم صدای نوای خوش زورخانه ای با ذکر و صلوات را در روز های زوج از گود زورخانه می شنیدم و می دیدم. در پی فوت پیشکسوتان، آن زورخانه هم بسته شد. زمانی که قصد فیلمبرداری داشتم، این اثر و نقوش باستانی را پلمپ کرده بودند که پس از گفت و گو، درب آن را گشودند. بسیاری از زورخانه های شخصی بسته است و برای من سوال بود که چرا این ورزش اصیل ملی تعطیل شده است. حدود ۲ سال و نیم بر روی این فیلم وقت گذاشتم و در مجموع تنها ۱۲ عکس از ایشان پیدا کردم. در کتاب 7 جلدی “تاریخ کشتی پهلوانی” به ایشان کم پرداخته شده است. کتاب “آخرین زنگی زمانه” نیز نگاهی اسطوره ای به ایشان دارد. من در مصاحبه با نوه های “سید حسن رزاز” که ۹۰ سال سن داشتند به اطلاعات اصلی دست یافتم که ۴ تن از نوادگان ایشان را در حدود ۴ ماه طول کشید تا پیدا کنم.
وی در مورد روند تولید و مراحل کار گفت: نگارش فیلمنامه یک سال زمان برد. این که چطور این قهرمان و پهلوان ملی را معرفی نمایم، برای من به چالشی تبدیل شده بود. با آقای “نقیبی” تماس گرفتم و ایشان طرح را بسیار پسندیدند. تماشاگران حین تماشای فیلم به دنیای قدیم رفتند. مصاحبه ها و لوکیشن ها در همان مکان های قدیمی روی داده است. بعد از مرگ “سید حسن” که او را سَم خور می کنند، کم کم این آب سیاه خانه را فرا می گیرد. به دنبال لوکیشینی برای اجرای این موارد بودم.
وی در مورد چالش های زمان ساخت این فیلم یادآور شد: این که چطور در زیر لایه به لحاظ تصویری به متن، معنایی ببخشم. بازسازی را نیز در این جا نمی پسندیدم. تصمیم گرفتم استعاره ای در این مستند کار کنم. یک همکاری جذاب به عنوان راوی با آقای”همایون ارشادی” داشتم و به زعم دوستانی که فیلم را دیده اند بهترین انتخاب بودند و صدای ایشان بسیار بر روی فیلم نشسته است.
او در مورد جای خالی چنین فیلم هایی گفت: اولین کار تاریخی بنده بود و دیدم ورق زدن تاریخ چقدر جذاب است و می تواند سر لوحه زندگی امروز ما باشد. سخنی در طول مصاحبه ها می شنیدم با این عبارت: “ذهن تاریخ، زمانی به زبان می آید” و این به نظر من جمله درستی است. من احساسِ ادای دِین به “سید حسن رزاز” داشتم که حتی قبری هم ندارد. نوه “سید حسن رزاز” داروخانه ای داشته است و می گوید آقا تختی که برای گرفتن دارو به دواخانه او می آمده است می فرمودند: “من هرچه دارم از سید حسن رزاز است”.
او در مورد ویژگی های ساختاری و محتوایی این اثر که می تواند توسط هیئت داوران دیده شود گفت: من بسیار حساس بودم و وقت گذاشتم و بسیار هزینه شخصی نمودم. من برای به تصویر کشیدن یک پرده نقالی ۱۳ میلیون تومان هزینه کردم اما در حین ضبط کار دیدم بر روی فیلم نمی نشیند و به طور کامل حذف کردم. بازسازی ها خیلی وقت، و زمان، از من گرفت. حتی تاریک خانه درست کردم. از شهرک سینمایی آکسسوار گرفتم. تجارب ۶ ساله خودم را در این فیلم به مخاطب هدیه نمودم.
“خاکی” در اشاره به اهمیت ارتباط فیلم سازان جوان با سینمای بین الملل تاکید کرد: من خیلی دوست دارم که این فیلم دیده شود چرا که قهرمانِ آزاده و وطن دوست و مردم دوست و ناشناخته ای را در دنیای امروزی می شناسیم. حتی به خاطرِ مردم، جانِ خود را از دست می دهد. در پایان فیلم هر که از سالن بیرون می آمد چشمانِ اشکبار و نمایش فیلم، انعکاس عجیبی داشت. همه می گویند چرا این آدمِ بزرگ را نمی شناسیم.
او در مورد برگزاری جشنواره بین المللی سینما حقیقت و تاثیر آن بر فیلمسازان جوان گفت: ما خیلی برای دیده شدن تلاش می کنیم و سینما حقیقت آن اعتماد سازی که برای آن تلاش می کنیم تا به دست بیاوریم را به ما ارزانی می دارد. پخش آنلاین فیلم ها در جشنواره برای کسانی که نمی توانند به جشنواره بیایند خوب است.
او در مورد کمبودهای سینمای کوتاه تصریح ساخت: پاتوق مستند بسیار لازم است تا فیلم ها دیده شوند.
وی ادامه داد: فیلم ما ابتدا در بخش مستند های نیمه بلند ملی بود و در لحظات آخر تصمیم گرفته شد که در بخش شهید آوینی نمایش داده شود. من بسیار شوکه هستم و دوست می داشتم که زحمات گروه حرفه ای ما در بخش صداگذاری، اصلاح رنگ، پژوهش، گفتار متن، بازسازی لوکیشن دیده شود و امید به دیده شدن داشتیم. دوستان لطف کردند در حق من و با دستمزد کم در فیلم حاضر شدند. آقای “همایون ارشادی” در حد هدیه در این فیلم حاضر شدند و چقدر انسانِ دل سوز و حرفه ای هستند و با منِ جوان برای تمرینِ چند ساعته روی متنِ به آن سختی با ۲ لحن متفاوت، درونِ ۲ خط، دوستانه وقت می گذاشتند.
این کارگردان درباره جرات در فیلم سازی و گشایش در ممیزی گفت: در ابتدا نه آرشیو و نه عکس موجود نبود و ۴ ماه کار خوابید و به این رسیدم که فیلم باید بازسازی داشته باشد و هزینه شخصی کردم. به ناصرخسرو می رفتم و از اشخاص خواهش می کردم که برای یک روز، دستگاه ظهور نگاتیو قدیم را به من امانت بدهند.
وی در اشاره به اهمیت مخاطب گفت: فیلم “حاج ابوالقاسم قناد و پسران” خیلی دیده شد. آنقدر بر روی نوه ایشان تاثیر گذاشته بود که بعد از نمایش در تلویزیون از تصمیم تعطیلی و فروش مغازه نُقل فروشی در پی تماس و خواهش پسر عمو ها منصرف شدند. “غذای خیابانی” فیلم دیگرم بود که بازخورد های خوبی داشت و دیده شد. “مخاطب هدف” برای من هم حرفه ای ها و هم مردم هستند.
این فیلمساز درباره جایگاه پژوهش در جامعه و مدیریت کلان کشور، همچنین تغییر نگاه مسئولین به سینمای مستند با نگاه روزآمد و مخاطب محور بیان داشت: هنوز مستند آنقدر و آن طور که باید جا نیفتاده است.
“مهرداد خاکی” در بخش پایانی صحبت های خود گفت: در زیر لایه ی این فیلم مستند از یک رفاقت حرف می زنیم: رفاقتِ با انسجام “محمد صادق بلور فروش” و “سید حسن رزاز” به گونه ای که از قصد، هیچ گاه با محمد صادق، کشتی نمی گرفتند تا با مبادا این زورخانه دار زمین بخورد و دیگر حرفش آن اثرگذاری را نداشته باشد. و اینکه سید حسن تا به آخر هیچ گاه کسی را ناقص نکرده و کشتی خصمانه را کنار گذاشته است و کسی، زیر دست سید حسن، در اصطلاح “لَت” نخورده است. بعد از این که سید حسن صاحب زنگ می شود آن نوع کشتی خصمانه نیز برکنار می شود. سید حسن رزاز در تاریخ به قدری اثرگذار بوده است که محمدشاه قاجار می خواسته او را اعدام کند، احمد شاه به او مدال شجاعت می دهد، رضا شاه مدال درجه علمی می دهد.
عوامل این مستند عبارتند از کارگردانی و تدوین: مهرداد خاکی، تهیه کننده: سید جمال عودسیمین، نویسنده: خسرو نقیبی، به روایت: همایون ارشادی، فیلمبردار: محمود پری، صداگذار: ندا محسنی، اصلاح رنگ و نور: سامان مجد وفایی.
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت»؛ 27 آذر ماه تا 2 دی ماه 1402 به دبیری محمد حمیدی مقدم در پردیس ملت در حال برگزاری است.
| گزارش و گفت و گو از: تورج اردشیری نیا
| عکس از: الهام سادات روئین تن
لینک کوتاه : https://cinemaeinews.ir/?p=28901