به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، شهبازی سخنان خود را با نقد بر مفهوم «تعریف» و تأکید بر ضرورت اتخاذ رویکرد «روشمند» آغاز کرد و گفت: ما در مواجهه با پدیدههای هنری، بهویژه در سنت فکری شرق، بیش از آنکه به روش توجه کنیم، درگیر تعریف هستیم. این در حالی است که زبان، بدون روش، نمیتواند معنا تولید کند و هنر، بیش از هر چیز، مبتنی بر زبان است.
وی افزود: در مواجهه با یک فیلم یا اثر هنری، آنچه ما را از قضاوت سطحی نجات میدهد، داشتن یک چارچوب روشی است. روش به ما امکان میدهد تا بهجای چسبیدن به ظاهر امر، بتوانیم لایههای پنهان و عملکرد فرم را تحلیل کنیم. در واقع، فرم است که معنا میسازد، نه محتوا بهتنهایی.
شهبازی با اشاره به فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی بهعنوان نمونهای از درونیسازی عناصر فرهنگی در ساختار روایی، گفت: در این فیلم، یک تماس تلفنی ساده با مرجع تقلید، در دل یک موقعیت خانوادگی قرار میگیرد که برای مخاطب ایرانی، نشانهای آشنا و فرهنگی محسوب میشود. اما همین کنش، برای مخاطب غربی ممکن است صرفاً یک جزئیات شخصیتی باشد. این تفاوت در ادراک، نشان میدهد که چگونه متن، در بستر فرهنگی و نظام معنایی خاص خود، تولید معنا میکند.
وی در ادامه افزود: فرهادی از این عنصر مذهبی استفاده تفننی یا نمایشی نمیکند. آن را در خدمت فرم و روایت قرار میدهد. این یعنی، فرم در سینمای فرهادی، بهمثابه یک دستگاه معنایی عمل میکند که نشانهها را سامان میدهد. همین مسئله نشان میدهد که اقتباس، اگر بخواهد زاینده باشد، باید از دل فرم بجوشد، نه صرفاً از تلاش برای انتقال وفادارانه یک داستان از ادبیات به سینما.
این مدرس سینما با بیان اینکه اقتباس نباید به دام تطبیقهای خشک و سطحی بیفتد، تصریح کرد: اقتضای تفکر پساساختگرا این است که متون، دارای معناهای ثابت و از پیشتعیینشده نیستند. ما باید اقتباس را بهمثابه یک امکان در نظر بگیریم؛ امکانی برای آفرینش اثر تازهای که گرچه ریشه در متنی دیگر دارد، اما در نهایت دارای هویت و استقلال معنایی است.
شهبازی در ادامه به تفکیکی مهم میان دو رویکرد در اقتباس اشاره کرد و گفت: در نگاه سنتی، اقتباس مترادف با وفاداری به متن است. این نگاه تطبیقی، ما را به سمت بازسازی صحنهبهصحنه، شخصیتبهشخصیت و مضمونبهمضمون سوق میدهد. درحالیکه در رویکرد خلاق، ما با بازآفرینی مواجهیم. اثر اقتباسی میتواند از یک داستان کلاسیک یا متن مذهبی یا روایی الهام بگیرد، اما آن را در بافتی تازه و زبانی نو به نمایش بگذارد.
وی تأکید کرد: اقتباس خلاق، از مرجع تقلید نمیپرسد! این جمله شاید طنزآمیز باشد، اما حقیقتی بنیادین را در خود دارد. اثر هنری نباید از متن مبدأ اجازه بازآفرینی بگیرد. هنر، حوزه آزمون و خطا، تجربه و آفرینش است. ما اگر بخواهیم مدام از مرجع تقلید، از مولف اولیه، از تعریفهای قدیمی بپرسیم که چه چیز مجاز است و چه چیز نه، هرگز نمیتوانیم دست به تولید بزنیم.
وی با اشاره به بحران تولید در برخی حوزههای هنری، بهویژه در سینمای اقتباسی ایران، گفت: ما سالهاست که از بازآفرینی جدی آثار ادبی فاصله گرفتهایم. دلیل آن، ترس از عدم وفاداری است. در حالی که در سینمای جهان، اقتباسهای خلاقی وجود دارند که هیچ ردی از ظاهر متن مبدأ ندارند اما جوهره آن را با بیانی نو بازآفرینی کردهاند. اقتباس باید ترجمهای فرهنگی و زبانی باشد، نه رونویسی مکانیکی.
شهبازی در بخش دیگری از سخنان خود به تفاوت میان نگاه فرمالیستی و نگاه ایدئولوژیک پرداخت و اظهار داشت: در دهههای گذشته، برخی از جریانهای فکری، بهویژه در دهه ۴۰ و ۵۰، گرفتار وسواس در تعریف شدند. آنها تلاش میکردند با اتکا به تعاریف بسته، پدیدههای هنری را در قالبهایی مشخص طبقهبندی کنند. این در حالی است که هنر، همواره از تعاریف فرار میکند و خود را در تجربههای تازه آشکار میسازد.
وی افزود: ما باید بهجای تمرکز بر چیستی، به چگونگی توجه کنیم. پرسش اصلی در اقتباس این نیست که چه چیزی اقتباس میشود، بلکه چگونه اقتباس میشود. آیا ساختار زبان سینما توانسته معنا را بسازد؟ آیا اقتباس توانسته نظام معنایی متن مبدأ را با تجربه زیسته امروز گره بزند؟ اینها پرسشهایی است که ما را به سطحی بالاتر از صرف بازسازی میبرد.
شهبازی در پایان با تأکید بر اهمیت نگاهی روشمند و انتقادی به مقوله اقتباس گفت: اگر امروز بخواهیم چند اقتباس متفاوت از یک داستان واحد تولید کنیم، تنها راه، عبور از تعریف و ورود به قلمرو روش است. تنها با فهم سازوکارهای فرم، زبان و روایت در سینما میتوانیم اثری بسازیم که هم واجد اصالت باشد، هم ریشه در ادبیات و فرهنگ داشته باشد. اقتباس، زمانی زنده میشود که تبدیل به امکانی برای آفرینش شود، نه ابزاری برای تقلید.