محمدرضا دلیر*- خائن کشی به وقایع سال ۲۹ و مسئله ملی شدن صنعت نفت می پردازد که در جریان آن، گروهی از مردم بسرکردگی سارق معروف، مهدی بلیغ، دست به دزدی از بانک ملی می زنند تا به مصدق و نهضت ملی او کمک کرده باشند، غافل از اینکه این سرقت تبعاتی برای آنها دارد.
داستان فیلم، در خلال سرقت و تعقیب و گریز سارقان اتفاق می افتد، بنابراین شاهد صحنه های زیادی از درگیری های مسلحانه، زخم و خونریزی هستیم. همچنین سیگارکشیدن، الکل نوشیدن و قمار بازی از جمله مواردی است که در فیلم به آن اشاره می شود و نمی توان آن ها را نادیده گرفت.
بپردازیم به داستان خائن کشی؛ الان حدود سال ۱۳۳۱است. خرید نفت ایران تحریم شده است و دولت محمد مصدق برای تأمین هزینه ها، اقدام به چاپ اوراق قرضه ملی کرده است و از مردم می خواهد تا برای کمک به ملی ماندن این صنعت و سرپاماندن دولت، این اوراق را خریداری کنند. قرضی که آنها به دولت می دهند و در ازای آن سالانه شش درصد سود دریافت می کنند. گروهی از طرفداران دولت مصدق، برای تأمین پول لازم برای خرید این اوراق، در روزی که خورشید گرفتگی رخ می دهد، به بانک ملی دستبرد می زنند. فیلم خائن کشی ماجرای این دزدی و وقایع بعدش را تعریف می کند.
مسعود کیمیایی مثل همیشه داستانی درباره رفاقت و عشق روایت کرده است. در همان ابتدا، قبل از ورود شاهرخ و مهدی به بانک، شاهرخ می گوید من نمی گذارم تو جلوی تیر بروی و بدین گونه طرح رفاقت آن ها مطرح می شود و تا انتها نیز ادامه می یابد. اما آنچنان که از کیمیایی این سالها بر می آید، باز هم باحضور و هجوم فرمایشی این عناصر به ذهن مخاطب روبرو هستیم!
آنچه از ابتدا در ذوق می زند، بی ظرافتی های کیمیایی در طراحی موقعیت هایی است که اطلاعات مورد نیاز برای پیشبرد داستان را در آن ارایه دهد. نمونه واضح از این موضوع را می توان در فیلم قیصر ملاحظه نمود. جایی که در سکانس ابتدایی، دایی و مادر فاطی را میبینیم که در بیمارستان نشسته اند و منتظرخبری از او هستند. در همین لحظه، زنی چادر به سر هم روی یکی از این صندلی ها نشسته است. نمی دانیم او کیست و برای چه در آنجا حضور دارد . تنها چیزی که با پیش رفتن فیلم معلوم می شود این است که حضور آن زن در آن لحظه و در آن مکان فقط به این دلیل است که کیمیایی بتواند از پس گفتگوهای او با دایی یا مادر، اطلاعات لازم را به مخاطب بدهد. همین!
باند سرقتی که در فیلم خائن کشی با آن مواجه هستیم متشکل از زن و مرد است. آن زمان تنها تشکیلات سیاسی که می توانست چنین ساختاری داشته باشد، حزب توده است که از سوی دولت رسمیت ندارد اما فعالیت می کند. آنچه عجیب است این است که حزب توده با وجود سیاست پیچیده در برابر دکتر مصدق به طور ویژه با طرح اوراق قرضه مخالف بوده و آن را (فریبکاری دولت) می دانست و از اساس با آن مخالف بود. بنابراین مهم ترین سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این مردان وزنان اگر متعلق به حزب توده نیستند، پس کیستند.
از سویی دیگر، سرقت از بانک ملی برای کمک به دولت مصدق، از آنجا که بانک متعلق به دولت است، کاری عبث و غیر منطقی است. یعنی در واقع اینها دارند از جیب دولت می زنند که به خود دولت کمک کنند؟ مسئله بعدی داستان وجود زندانی سیاسی در زندان هاست که این هم فاقد سند تاریخی است چراکه اساسا زندانی سیاسی در آن برهه وجود نداشت! همین طور رفتار خصمانه اقلیت با مهدی بلیغ در جایی بعد از سرقت که به میخانه ارمنی پناه می برد و خطاب به صاحب میخانه اشاره ای به اقلیت بودن او و گرفتار شدنش در صورت پناه دادن به او میکند!
دیالوگ هایی در فیلم وجود دارد که انگار بین بازیگران تقسیم شده است تا هرکس به نوبه خود، چهارتا دیالوگ نوشته شده به دست مسعود کیمیایی داشته باشد! دیالوگ ها زمانی که ادا می شوند هیچ تاثیر گذاری ندارند و کنش و واکنشی از سمت دیگر کاراکترها هم نمی گیرند!
فیلم خائن کشی قرار بوده یک بازگشت جانانه برای کیمیایی باشد و او را دوباره احیا کند اما تنها تبحری که در فیلم وجود دارد، کمترین ارتباط را هم به شخص او دارد. ضعف هایی همچون پرگویی در دیالوگ ها و پیچیدگی داستانی در برخی مواقع، ممکن است تاثیر منفی را برتجربه تماشاگران بگذارد.
از نکات مثبت فیلم می توان به طراحی صحنه فوق العاده و با جزییات به خصوص در شیره کش خانه و قاب بندی های منحصر بفرد کیمیایی و فیلمبرداری و نور پردازی متناسب فیلم اشاره کرد.
موسیقی فیلم هم شبیه آثار دفاع مقدسی ساخته شده و هیچ سنخیتی با حال و هوای تهران قدیم و آن روزها ندارد. موسیقی که ضرباهنگی ندارد و گوشنواز نیست!
در ( خائن کشی) جهانی برپا نمی شود تا در آن شاهد باز آفرینی تاریخ معاصر باشیم! در پایان می توان گفت (خائن کشی) به نوعی تحریف تاریخ است به سبک مسعود کیمیایی!
*(منتقد سینما )