سینمایی نیوز- ساسان گلفر در یاداشتی به فیلم «تراژدی مکبث» به نویسندگی و کارگردانی جوئل کوئن پرداخته است.
به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از سایت هنروتجربه، در متن یادداشت وی آمده است:
مکبث: خون است که میخواهد؛ گویند که خون، خون میخواهد؛
سنگها را دیدهاند که میجنبند و درختانی که سخن میگویند؛
زاغهایی که تفأل میزنند و کلاغهایی که راز مردان جنایت را آشکار میکنند… چگونه است این شب؟
لیدی مکبث: کمابیش در کشمکش است با صبح، تا کدام بر کدام غالب شود.
(مکبث؛ پردهی سوم-صحنهی چهارم)
«تراژدی مکبث» جوئل کوئن هم مانند مکبثهای دیگری که تاریخ سینما به خود دیده، از «سریر خون» (۱۹۴۸) آکیرا کوروساوا و «مکبث» (۱۹۴۸) اورسن ولز گرفته تا «مکبث» (۱۹۷۱) رومن پولانسکی و فیلمی که جاستین کرتزل در سال ۲۰۱۵ به همین نام ساخته است، داستان همیشگی نبرد مرگبار سیاهی با سپیدی و بیشمار مایههای خاکستری در این میان را بازگو میکند. داستانی خونین است که اغلب در گرگومیش میگذرد و در فضایی مهآلود و سیاهوسفید و غمبار اتفاق میافتد. نسخهی سینمایی ۲۰۲۱ این تراژدی مشهور ویلیام شکسپیر، اولین فیلمی که جوئل کوئن بدون کمک برادرش ایتن کارگردانی کرده، اقتباسی کمابیش وفادارانه است و با در نظر گرفتن تفاوتهای طبیعی میان دو رسانه، میتوان آن را کاملاً و به شدت وفادار به اثر شکسپیر و تفکر او دانست. با این حال همین نسخه هم تفاوتهایی با نمایشنامه دارد که در بخشی -ویژهی علاقهمندان پیگیر ادبیات نمایشی و دراماتورژی- در همین یادداشت شرح خواهم داد. «تراژدی مکبث» جوئل کوئن هم یک اثر اکسپرسیونیستی مینیمال بسیار سینمایی است، و هم در عین حال تئاتر فیلم شدهای است که سازندگانش بر تئاتری بودن آن تأکید و به شکلهای گوناگون بر واقعی نبودن آن اصرار کردهاند و انواع روشهای فاصلهگذاری در آن را نیز در نظر داشتهاند.
کمتر کسی ممکن است داستان «تراژدی مکبث» را نداند، گرچه اساساً متنی دشوارخوان است و علاوه بر زبان شاعرانهی شکسپیر، تعدد شخصیتها و رویدادها و صحنهها دنبال کردن داستان نمایشنامه را از متن نوشته برای یک خوانندهی عادی دشوار یا حتی غیرممکن میکند؛ مخصوصاً که اسامی شخصیتها (به ضرورت یک داستان تاریخی برگرفته از رویدادهای واقعی قرن یازدهم اسکاتلند که پادشاهی به نام مکبث از ۱۰۴۰ تا ۱۰۵۷ میلادی بر آن حکومت میکرده) طنین مشابهی دارد و نامهایی اغلب دو بخشی که در آنها حرف ک هم وجود دارد (نامهایی مانند مکبث، مکداف، بانکو، دانکن، لناکس، مالکم…) مدام در متن تکرار میشود. اما اغلب علاقهمندان تئاتر یا سینما یا مردم عادی نسخهای صحنهای یا پردهای از این داستان را دیدهاند یا لااقل خلاصهای از آن را شنیدهاند. با این حال، علاقهمندان ادبیات نمایشی قطعاً متوجه میشوند که جزئیات پایان «تراژدی مکبث» جوئل کوئن اندکی با نمایشنامهی شکسپیر تفاوت دارد.
مکبث (دنزل واشنگتن) و بانکو (برتی کاروِل) دو خانسالار تحت فرمان بانکو (برندان گلیسن) پادشاه اسکاتلند، هنگام بازگشت پیروزمندانه از جنگ با پادشاه نروژ ]وایکینگهای مهاجم[ به سه خواهر جادوگر برمیخورند که پیشگویی میکنند مکبث به امیری بخشهای بزرگتری میرسد و پادشاه میشود اما بانکو از او سعادتمندتر است و پادشاهان آینده از نسل او هستند. مکبث که متوجه میشود بخشهای اول پیشگویی درست از آب درآمده، به تحریک همسرش (فرانسس مکدورمند) پادشاه را در خواب میکشد و آن را به گردن محافظان پادشاه میاندازد و وقتی پادشاه شد، پنهانی بانکو را از سر راه برمیدارد و چون از جادوگران شنیده که هیچ شخص طبیعی در شرایط عادی نمیتواند جان او را بستاند، دست به جنایات بزرگتری میزند و سعی میکند نسل مخالفان خود را براندازد؛ اما دست سرنوشت و عدالت سرانجامی شوم را برای او و همسرش تدارک دیده است.
ساختار روایی و تغییرات
«تراژدی مکبث» جوئل کوئن پرده به پرده مطابق نمایشنامهی شکسپیر پیش میرود و گذر میان پنج پرده با واسطهی یک شخصیت یا ذهنیت او به شکلی نامخسوس رخ میدهد. ترتیب زمانی صحنهها نیز تقریباً معادل نمایشنامهی شکسپیر است و غیر از چند مورد معدود که بخشهایی از یک صحنه در داخل صحنههای قبلی وارد شده یا استثنائاً حذف یا جابهجا شده، صحنهها به همان ترتیب پشت هم میآیند. در دو پردهی اول کمتر تغییری در جملات یا طول صحنهها ایجاد شده و بخشهای اندکی از جملهها حذف شده اما جابهجاییها، فشردگیها و حذف و تغیر در سه پردهی آخر بیشتر است. صحنهها گاهی با شرحی که شکسپیر نوشته است، تطابق نمیکند اما گفتوگوها به استثنای چند مورد معدود که کلماتی تغییر کرده، واژه به واژه از متن نمایشنامه گرفته شده است.
تعدادی از شخصیت فرعی در داستان این فیلم حذف یا کمرنگ شدهاند. شخصیت راس (الکس هسل) نقش بیشتری در این فیلم پیدا کرده و گاه در نقشی که برای تعدادی از شخصیتهای دیگر –از خدمتکار تا دژخیم- در نظر بوده، ظاهر شده و در مجموع، کرداری مانند شخصیت یاگو در نمایشنامهی «اتللو» پیدا کرده است. حذف چند جملهی کلیدی از لیدی مکبث، نقش او را در جنایت کمتر کرده و بار جنایت را بیشتر از نمایشنامهی اصلی بر دوش شخصیت مکبث انداخته است. شخصیت اسطورهای هکات حذف شده و از سه خواهر جادوگر، فقط یکی دیده می شود که گاهی با تمهیدها و جلوههای در قامت هر سه ظاهر میشود یا اساساً استعارهی پرندگان جای آنها را میگیرد.
(اگر به تطبیق نمایشنامه با فیلم علاقهمند نیستید، از این پاراگراف بگذرید.)
بعد از شنیدن کلمههای مشهور اولین صحنهی پردهی اول روی زمینهای سیاه، صحنهی دوم را با اندکی تعدیل و صحنهی سوم را با حذف و کوتاه شدن و تغییر بخشهای مربوط به جادوگران میبینیم و تیتراژ ابتدای فیلم در وسط این صحنه میآید. جای صحنهی چهارم و پنجم پرده اول نمایشنامه عوض شده و صحنهی ششم اندکی کوتاه شده اما کاملترین و دست نخوردهترین صحنه از لحاظ جملهها، صحنهی هفتم و پایانی پردهی اول است که با تمهید قرار دادن مکبث در نقش شنوندهی پنهانی گفتوگوی بانکو و فلییانس (لوکاس بارکر) بدون قطع به صحنهی اول پردهی دوم میرسد. چهار صحنهی پردهی دوم به ترتیب نمایشنامه و با اندکی حذف یا جابهجایی دیالوگها درون صحنه (و در موارد معدودی آمدن دیالوگهای لیدی مکبث بر زبان مکبث) میگذرند و اینبار، وظیفهی گذار به پردهی سوم بر دوش شخصیت راس میافتد که اهمیت بیشتری پیدا کرده است. صحنهی سوم پردهی سوم تغییری پیدا کرده است که به نقش راس در این نسخه از داستان مربوط میشود و به جای خاموش شدن مشعل، فیلمنامهنویس و کارگردان شیوهی دیگری در پیش گرفته است که هم بر تعلیق بیفزاید و هم نتیجهگیری نهایی را سر و شکل دیگری بدهد. صحنههای پنجم و ششم این پرده نیز حذف شده و صحنهی چهارم با واسطهی خواب مکبث و شنیده شدن چند کلمه از صحنهی پنجم به صحنهی اول پردهی چهارم پیوند میخورد که بهواسطهی وجود جادوگران، تغییرات چشمگیری پیدا کرده است. در صحنهی دوم این پرده که جملههایش تقریباً مانند نمایشنامه گفته میشود، میزانسن و نقطهی دید بازیگر فیلم چیزهایی دربارهی شخصیت راس میگوید که در نمایشنامهی شکسپیر –اگر وجود داشت- آشکار نبود. صحنهی سوم با مقداری حذف جملهها و بهرهگیری از شیوهی بازیگری الکس هسل در نقش راس، باز هم این جنبه از شخصیت را تقویت میکند. انتقال از پایان پرده به ابتدای صحنهی اول پردهی پنجم با فید این صورت میگیرد تا نوبت به جملهی مشهور «همه عطرهای عربستان» لیدی مکبث برسد. صحنهی دوم به کلی حذف شده و از صحنهی سوم تا نهم پردهی پنجم به اقتضای پویایی این «داستان پر از خشم و هیاهو» نقطهی اوج و گرهگشایی فشردهسازی، جابهجایی و حذف و تعدیل بسیار صورت گرفته است.
کارگردانی و بازیگری
تصویر سیاهوسفید در سالهای گذشته به یک عنصر آشنا و مکرر سینمای متفاوت و هنری تبدیل شده است و «تراژدی مکبث» ۲۰۲۱ نیز به خوبی از زیباییشناسی آن استفاده کرده است. این نوع تصویر علاوه بر انضباط بصری و دراماتیک، در «تراژدی مکبث» کارکرد آشناییزدایی و هرچه بیشتر غیر واقعی کردن فضا و داستان و تمهیدی برای فاصلهگذاری پیدا کرده است. فیمساز برای تأکید بر اینکه قصد واقعنمایی ندارد و بهمنظور تشدید حس و حال تئاتری، تمام فیلم را (غیر از آخرین نما) در دکورهای صحنهی استودیوی صوتی گرفته و در مدت ۳۶ روز فیلمبرداری کرده است. علاوه بر تصاویر پر کنتراست سیاه و سفید که یادآور آثار اکسپرسیونیستی و بهطور خاص وامدار اورسن ولز است، در این فیلم از افکتهای صوتی گوناگون -از طنین واژهها گرفته تا آمبیانس، غرش، کوبش چکمه، افتادن قطرهی آب یا خون یا کشیده شدن تیغ از غلاف- و در هماهنگی کامل با دیالوگهای شکسپیری و موسیقی افکتیو و گاه ملودیک-هوموفونیک کارتر بوروِل به بهترین شکل برای فضاسازی و پیشبرد داستان استفاده شده است. کارگردان عناصری از شرح صحنه یا دیالوگهای نمایشنامه، المانهایی همچون مه، تاریکی، ستارگان یا کلاغها را گرفته و در طراحی صحنه یا نماها بسط داده و در ساختن فضایی مؤثر و رعبآور یا گاهی به شیوهای نمادین یا استعاری از آنها بهره برده است. کوئن با کمرنگ کردن وجه متافیزیکی جادوگران به شیوههای مختلف، آنها را به درون ذهنیت شخصیتها کشانده و بیشتر بعد روانشناسانه به این سویهی داستان داده است تا فراطبیعی. پرداخت اکسپرسیونیستی و تصویرپردازی و صدای استیلیزه نیز در جهت تقویت این دیدگاه بوده است. در لحظههای خاصی همچون پایین آمدن مکبث از پلکان پس از کشتن محافظان یا نگاه او به فلییانس خردسال نیز از تمهید حرکت دوربین سوبژکتیو تراکینگ یا پوشاین برای وارد کردن تماشاگر به درون ذهنیت شخصیت اصلی و بیان اکسپرسیونیستی استفاده کرده است.
بازیگران نقشهای اصلی «تراژدی مکبث» که جملههای شعرگونهی شکسپیر را به شیوهای طبیعی و روان بر زبان میآورند با این متد بازی به خوبی آشنایی داشتهاند. فرانسس مکدورمند در سال ۲۰۱۶ نقش لیدی مکبث را در اجرایی صحنهای ایفا کرده و دنزل واشنگتن گرچه هرگز ایفاگر نقش مکبث نبوده، بارها در نقشهای شکسپیری نمایشها و فیلمهایی مانند «ریچارد سوم»، «کوریولانوی»، «هیاهوی بسیار برای هیچ» و «جولیوس سزار» که پیشتر هم در نقشهای شکسپیری ظاهر شده است. سایر بازیگران نیز، از برندان گلیسن کهنهکار تا هری ملینگ (سریال «گامبی وزیر») در نقش مالکم یا استیون روت در نقش دربان همه در جای خود خوب ظاهر شدهاند.
شاید به نظر برسد گزینش بازیگران سیاهپوست برای نقش «مکبث» و تعدادی از درباریان تحت تأثیر موجی بوده که در چند سال اخیر برای آمیختن نژادها و اقلیتها به راه افتاده؛ اما به نظر میرسد بازیگرگزینی تمهید دیگری برای آشناییزدایی از متن و پرهیز از واقعنمایی برای تماشاگری بوده است که مطمئناً به خوبی میداند مکبث و چند شخصیت دیگر در اسکاتلند قرن یازدهم محال بوده سیاهپوست باشند. حتی به نظر میرسد تعمدی در کار است که در لحظههایی –مثلاً گفتوگوی مکداف (کوری هاوکینز) با راس در صحنهی چهارم از پردهی دوم یا حتی صحنهی گفتوگوی بازیگر مسلطی مانند دنزل واشنگتن با دو دژخیم- گویش سیاهپوستان هارلم نیویورک یا شکل آکسانگذاری اهالی لوییزیانا در لابهلای دیالوگهایی که منطقاً باید لهجهی بریتیش داشته باشند، شنیده شود. همهی این تمهیدهای متعارف و غیرمتعارف ظاهراً در خدمت رسیدن به فضا و دنیایی است که هم آشنا به نظر بیاید و هم ناآشنا باشد و به نظر میرسد فیلمساز از تجربهی ساختن چنین دنیای مخوف و مرعوبکنندهای سربلند بیرون آمده است.