آنهایی که ناصر علاقبندان را از دوره جوانی و تئاتر مشهد میشناسند میدانند همیشه و بیوقفه عاشق تئاتر و بازیگری بوده است. اگرچه کار روزنامهنگاری سیاسی بین او و تئاتر فاصله ایجاد کرد اما هرلحظه و فرصتی که پیش میآمد خودش را دوباره به صحنه تئاتر میرساند، او یکی از عاشقان بازیگری و کارگردانی تئاتر است و نمایش ایرانی را عمیقاً دوست دارد. هر نمایشنامهای را میخواند و از هر مکتب تئاتری و نمایشی در تمام این سالها آموخته است.
حسین قره: امکان ندارد کسی او را از نزدیک بشناسد و نداند که ناصر علاقبندان به همه عقاید و نظرات احترام میگذارد ضمن آنکه در عقاید خودش راسخ است و هر زمان آنچه گفته واقعاً به آن ایمان داشته است. من به غیر آن سالها که در نوجوانی او را میشناختم که با بزرگان تئاتر مشهد، استاد داود کیانیان و زندهیادان انوشیروان ارجمند و رضا سعیدی همکاری نزدیک داشت، سالها نیز در روزنامههای مختلف با او همکار بودهام، انسانی عمیقاً عاشق هنر نمایش و البته با عقاید و شیوه خودش.
نمایش ژیک که نوشته اوست و این روزها در تالار سنگلج روی صحنه است، محصول تحقیق درباره شخصیت سلمان پارسی یا روزبه ایرانی است. او برای نوشتن این نمایشنامه منابع متعددی داشته از جمله سلمان پاک نوشته لویی ماسینیون که پیش از انقلاب دکتر علی شریعتی آن را ترجمه کرده است. علاقبندان پیشتر روایتی از این نمایشنامه را برای دوستان خوانده بود اما این بار او آن تحقیق را در قالب یک نمایش تکنفره با بازی سروش علاقبندان به روی صحنه برده است.
چطور شد که توانستی تالار سنگلج را برای اجرای نمایش بگیرید و بازخورد مخاطب با اثر چگونه بوده است.
جشنواره تئاتر صاحبدلان حامی مالی و معنوی گروه ما هستند و با حمایت آنها است که ما توانستیم نمایش ژیک را در صحنه تئاتر سنگلج اجرا کنیم به همین خاطر لازم میدانم قبل از گفتگو از این جشنواره و مجموع برگزارکنندگان این رویداد سپاسگزاری کنم. اگر حمایت آنان و مرکز هنرهای نمایش نبود، اجرای این نمایش محقق نمیشد.
بنا به آنچه مدیران مجموعه سنگلج که آنها هم خیلی به گروه ما لطف دارند، استقبال از نمایش قابلقبول بوده است.
بافت و ساختار نمایش بر اساس روایت ایرانی است؟
بله همانطور که میدانید من کارم را از دهه ۶۰ و کار با زندهیادان استاد انوشیروان ارجمند، رضا سعیدی و… شروع کردم، به غیر آموزشهای حرفهای که تأکید بر اصول اخلاقی صحنه و تئاتر و حرفهای گری در نمایش بود، بخش بزرگی که پشتوانه امروز من و این اثر است، تحقیق و پژوهش و درک درست از تاریخ و فرهنگ نمایش کهن ایرانی است. این پشتوانه تا امروز هم با من است و در آثاری که کار میکنم به آن آموزشها و آنچه در طی این سالها از نمایش ایرانی آموختهام تکیه میکنم. قالب نمایش ژیک نقالی، پردهخوانی و فاصلهگذاری است.
بیشتر بخوانید:
تعزیه و شبیه نامه شهادت امیرکبیر در دامغان اجرا شد
روایتی مستند از خاطرات نیروی هوایی ارتش در رویداد تئاتر صاحبدلان
این نمایش ضد زن نیست/ تئاتر جای همدردی با مردم است/ هنرمند کار نسازد یک نوع کوته فکری است
دغدغهی اصلی انتخاب این شیوه و مضمون چه بود؟
در شرایط و وضعیت غیرعادی قرار داریم نهتنها ایران بلکه جهان تحت تأثیر فضای دیجیتال به چالش کشیده شده است، عمداً فضای مجازی نمیگویم چراکه امروز از هر واقعیتی واقعیتر است- این فضا، رسانههای هنری و ارتباطی را در معرض خطر جدی کمتوجهی مخاطب قرار داده است. این شرایط حقیقتاً دغدغه چندساله من است، حرکتی آغاز شده است و جوانان را تحت تأثیر قرار داده، این هجوم و هجمه آنقدر بالاست که بچههای ما و جوانان از پشتوانههای کهن سرزمینمان غفلت کردهاند، با این رویکرد قصه ژیک را بهگونهای طراحی کردم تا جوانان را به سمت داشتههای دیرین و مستحکم این مرزوبوم، تاریخ و اسطوره و قهرمانان سوق دهم. به نظرم کاستیهایی وجود دارد که دنیای جذاب کهن مغفول مانده است. برای طراحی نمایش راوی را گوسان پیری گرفتم که از کتاب «نمایش در ایران» استاد بهرام بیضایی میآمد. گوسانها، نقالان پیش از اسلام ایران هستند و سابقه حضورشان حداقل به دوره اشکانیان بازمیگردد، این نماد نمایشگری دو هزار سال پیش فراتر از دربار در کوچه و بازار حضورداشته و در چرخشهای تاریخی جای خود را به نقالان دورههای بعدی داده است. در نمایش ما جوانی با همراهی یک گوسان یک تاریخ و یک شخصیت برجسته تاریخ ایران را روایت میکنند. آن شخصیت تاریخی هم جناب سلمان پارسی است. نمایش بهگونهای است که این جوان با همراهی گوسان پیر بخشهای بزرگی از زندگی سلمان یا روزبه ایرانی را به تصویر کشیده و بخشی از آن را بر پرده نقالی مخاطب میبینید و بخشی دیگر را در لابهلای شیوه «بازی در بازی» جوان و گوسان روایت میشود.
در متن ارجاعاتی وجود دارد که مسئله سلمان پارسی را به امروز گره میزند، آیا نگاهی به مسائل روز داشتهاید؟
بله بهغیراز روایت تاریخ من و گروه اجرا به ماجراهای روز همنظر داشتیم، همانطور که تمام تحقیقات درباره دوره ساسانی نشان میدهد، مسئله طبقات اجتماعی در آن دوره یک مسئله قطعی و حتمی است. عبور از طبقات اجتماعی و رفتن به طبقات بالاتر در آن دوره تقریباً غیرممکن بوده و جامعه ایرانی گرفتار در جامعه طبقاتی است، در روایت ما پدر روزبه ایرانی به دنبال آن است تا فرزندش را از قید و قیود این طبقات خارج کرده و باعث رشد او شود به عبارتی پدری است که میخواهد پسرش را از یک طبقه به یک طبقه دیگر اجتماعی ببرد که بسیار دشوار بوده است، اصلاً نشدنی بوده است، پدر راهی را پیدا میکند، اگر پسرش در آتشکده و برای مغان و روحانیت زرتشتی کار کند میتواند طبقه اجتماعیاش را عوض کند.
پدر روزبه از طبقه دهقانان است به معنای صاحب املاک؛ اما آرزو داشت تا خود و خانوادهاش به طبقه مرزبان ارتقا پیدا کنند. خب امروز هم همین شرایط وجود دارد و سوءاستفادههای صورت میگیرد بسیاری حاضرند از شیوههای غلط استفاده کنند تا طبقه اجتماعیشان را تغییر دهند. اصلاً پدیده طبقات اجتماعی با فاصله طبقاتی بسیار آشکار و واضح وجود دارد. اینیک سوی ماجراست، سوی دیگر ماجرا جوهر حقیقتجویی است که در وجود ایرانیان و در شکلی کلیتر بخشی از وجود آدمی است، موجب میشود تا روزبه یا سلمان از مسیری که پدر برایش طراحی کرده است خارج شده و به معنای واقعی کلمه در پی حقیقت هستی باشد. در تاریخ آمده است که این اتفاق از دیدن یک کلیسا برای جناب سلمان رخ میدهد. درواقع سلمان پارسی از زمانی که بهاجبار پدر در یک آتشکده نگهبان آتش شده و در فضای معنوی قرار میگیرد حقیقتجویی و پیدا کردن حقایق جهان برای او آغاز میشود، برخورد با کلیسا و آشنایی با ادیان ابراهیمی بخش دیگری از این مسیر پرفرازونشیب است و سر آخر در این مسیر او با پیامبر اسلام (ص) مواجه شده و آن دیدار رخ میدهد. جناب سلمان در جنگ احزاب پیشنهاد حفر خندق را میدهد و موجب میشود، سپاه اندک و نوپای اسلام با تقریباً سه هزار سرباز و نیرو در مقابل یک سپاه دههزارنفره تا بن دندان مسلح کفار و یهودیان پیروز شود. در تاریخ آمده است که مهاجرین و انصار هرکدام میگفتند که سلمان از ماست تا آنکه پیامبر (ص) میفرمایند: سلمان منا اهل البیت، به این معنا که سلمان از اهلبیت ماست. این حقیقتجویی سلمان است که مسیر او را مشخص میکند و راه را به او نشان میدهد و او را به این مقام میرساند.
امروز بسیاری از مؤمنین هم از وضعیت پیشآمده ناراحتاند که عدهای و کسانی به نام دین در حال تخریب و ضربه زدن به دین هستند، نمایش شما به این ماجرا ارتباط پیداکرده است؟
بله اینیک آسیب بزرگ است و باید در قالبی بزرگتر از نمایش ما به آن پرداخت شود؛ اما ما در حد بضاعت نمایش خود و البته در قالب یک اثر دراماتیک و مقتضیات آن به این مسئله پرداختهایم. مسئله حکومت ۲۰ ساله جناب سلمان به بخشی از جهان اسلام است. البته حواشی بسیار در تاریخ آمده است که چگونه و چرا ایشان این منصب را قبول میکند و … اما من میخواهم به نوع و شیوه حکمرانی او اشارهکنم، جناب سلمان وقتی قدرت را در شهر مدائن به دست دارد در دکان حصیری که در آن سبد میبافد، حکومت میکند و دارالحکومه او همان دکان است. در تمام سالهای حکومت او حتی گزارشی از سرقت یک قرص نان هم وجود ندارد. هیچ آشنای از آشنایان او به سمتی نمیرسند و شایستهترین مردم مناصب این شهر را در اختیار دارند و… دکان و مغازه حصیری او در کنار کاخ کسری شهر مدائن است و او فقط از ایوان این کاخ برای تفسیر سوره یوسف به زبان پارسی استفاده میکند. درحالیکه او اختیار تام داشت که از کاخ به هر شکلی که میخواست استفاده کند اما فقط تفسیر میگفت. سلمان برای حکومت دوباره به همان دکان حصیری برمیگشت. این منش، استفاده و برخورد با قدرت را ذیل سلوک و حقیقتجویی سلمان میبینم و تفسیر میکنم. رفتار او با مردم آنگونه بوده است که وقتی مسافران تازه به شهر میآمدند بار خود را به او میدادند تا پیاده کند و بعد میفهمیدند این شخص حاکم مدائن است. آنچه قطعی است سلمان همواره و هرلحظه پرهیز از دین فروشی داشته است و این هم برای مقطعی و دورهای نبوده است. چه آن زمانی که همچون غریبهای با پیامبر اسلام برخورد میکند چه آن زمان که بعد از پیامبر اسلام بهعنوان یکی از صحابه حاکم شهر مهم مدائن میشود، منش او یکی است.
پردهخوانی و نقالی اقتضائات خود را دارد، این دو گونه نمایشی فرمی ایستا دارند، اما اجرای شما نمایش پویا و دینامیک است چطور این دو شیوه را پیوند زدید.
نمیشود گفت نمایش ما نقالی یا پردهخوانی است، ژیک یک اثر نمایشی یک تئاتر است که استاندارهای تئاتر مدرن را رعایت کرده اما از قالب سنتی نمایش ایرانی یعنی پردهخوانی و نقالی بهره برده است. راه برونرفت ما از ایستایی نمایشهای سنتی ایران، تلفیق بود. ما از آن دو قالب نمایشی بهعنوان ابزار استفاده کردهایم، تغییراتی هم در شیوه دادهایم مثلاً بهجای پرده از ویدئو پروجکشن استفاده کردیم که برای آن هم منطق نمایشی وجود دارد، به عبارتی جوان محقق قصه ما این تصاویر را در لپتاپ دارد و آن را نمایش میدهد.
ما از تکنیکهای نمایشی فاصلهگذاری و بازی در بازی هم بهره جستیم تا بتوانیم آنچه میخواهیم بگوییم را در قالبی نمایشی و دراماتیک ارائه کنیم. البته مثلاً از عصای نقالان یا منتشا بهغیراز استفادههای رایج در نقالی و پردهخوانی هم بهره جستیم لحظات نمایشی خلق کنیم ازجمله لحظات دیگری چون تغییر شخصیت و صحنه و…
تا آنجایی که به یاد دارم شما به این شیوه نمایش ایرانی علاقه خاص دارید؟
بله واقعاً همینطور است زندهیاد انوشیروان ارجمند واقعاً من را به نمایش ایرانی و مخصوصاً نقالی علاقهمند کرد و ظرایف بسیاری از این شیوه نمایش ایرانی به من آموخت که تقریباً هر بار که در این شیوه کار میکنیم احساس رضایت درون پیدا میکنم.
با توجه به اجرا در یکی دو جشنواره و کسب یکی دو جایزه مجموعاً از اجرای کار راضی هستید؟
از مجموعه اتفاقات افتاده راضی هستم چراکه با پسرم سروش توانستم کاری را انجام دهم مخصوصاً که اولین تجربه حرفهای او بود. ژیک هم در جشنواره ارتش و بعد در جشنواره صاحبدلان دیده شد و موفق بود، اما اینکه بگوییم نمایش آن ایدهآل من است نه واقعاً خودم میدانم ضعفها کجاست و چه ایراداتی به کار ما وارد است. بعد از چند شب اجرا شما در مقام کارگردان نواقص کار هم در نمایشنامه و هم در اجرا را میبینید و خوبی تئاتر این است که هر شب میتوانید از شب قبل بهتر باشید، هرچند برعکس آن هم اتفاق میافتد.
در طراحی صحنه و لباس با حداقلها کار را جمع کردهاید، چرا؟
بله همینطور است، من از نسل تجربه آموخته قدیمی تئاتر هستم و همچنان به تئاتر فقر و بیچیز (شیوه تئاتری که یرژی گروتوفسکی آن را بنا نهاد) دلبستهام و معتقدم جوهر تئاتر متن و بازیگر است. شاید هم غیر این شیوه، متد دیگری را بلد نیستم. به عبارتی بلد نیستم بودجههای کلان را خرج تئاتر کنیم.
این روزها به دلیل شرایط اجتماعی گروهی از اهالی تئاتر از صحنه فاصله گرفتهاند اما شما اجرا را انتخاب کردید، چرا؟
در دوقطبیای که هر دو طرف سعی کردهاند ایجاد کنند، حالا اینکه ایجاد شده است یا نه بحث من نیست، آن بحثی سیاسی است که ربطی به این تئاتر ندارد. برای هر دو طرف این بحران کار فرهنگی است نه باتوم. راه برونرفت از این بحران استفاده هر دو طرف از باتوم و خشونت نیست چراکه کار را بدتر و بحران را عمیقتر و فزایندهتر میکند. ما باید با هم گفتگو فرهنگی کنیم. اگر کسی بیایید و به من بگویید حضرت سلمان پارسی چنین و چنان من باید جواب فرهنگی بدهم. این دعوای فرهنگی خروجی خوبی دارد. باید فضای فرهنگی و گفتگو برای هر دو طرف باز باشد. هر دو طرف بتوانند ایدههای فرهنگی خود را روی صحنه بیاورند و بسازند. من بهعنوان یک عضو از خانواده تئاتر عرض میکنم که اهالی این حرفه دست از تئاتر برندارند، تعطیل کردن فرهنگ و تئاتر اصلاً انتخاب و گزینه خوبی نیست. در این شرایط است که باید حرفها زدهشده و روایتها بازگو شود. به عبارتی باید ۲۴ ساعت کرکره سالنهای تئاتر بالا باشد و آثار ساخته شود.
نمایش «ژیک» به نویسندگی و کارگردانی ناصر علاقبندان تا ۲۸ دی ماه ساعت ۱۸:۳۰ در تماشاخانه سنگلج روی صحنه است. سایر عوامل گروه عبارتند از: سروش علاقبندان بازیگر، محراب علیزاده آهنگساز و نوازنده تنبک، نی و دف، روح الله علاقبندان نوازنده پیانو، مجتبی محمودزاده مدیر تهیه و تولید، جاوید جاوید نیا طراح صحنه و لباس، علیرضا ذاکری طراح پوستر و بروشور، سید محمد صدری طراح نقش های نقل، حسین کاظم رودباری طراح نور، رضا استادی روابط عمومی، معین خیاطی و بهمن علاقبندان دستیار کارگردان، عباس نوروزی تصویربردار، محمد بیگدلو ساخت دکور، عباس نوروزی، بهنام محسنی و علی ناصر بارانی عکاس.