در آغاز این نشست که شامگاه شنبه ۲۴ تیرماه برگزار شد، علی دهباشی، مدیرمسئول مجله بخارا سابقه همکاری سمندریان را با این مجله در برگزاری برخی از شبهای بخارا ازجمله شب دورنمات روایت کرد.
قرار بود نخستین سخنران برنامه رضا کیانیان باشد اما از آنجاکه او بهتر دیده بود محتوای صحبت خود را تغییر دهد و از دیدی انتقادی به ویژگیهای سمندریان بپردازد، سخنرانی او به پایان برنامه موکول شد.
بدین ترتیب احمد ساعتچیان که در چند نمایش از آثار سمندریان به ایفای نقش پرداخته، با ارائه توضیحاتی درباره فعالیتهای آکادمی سمندریان در دوران بعد از کرونا، از جمعآوری بخشی از اسناد مربوط به این هنرمند خبر داد.
استاد همیشه میگفت باید سماجت کنید
این بازیگر گفت: «آنچه از استاد بر من تأثیر گذاشت، جدای از بازیگری، نگاه ایشان به زندگی و مقولات گوناگون هنری بود. استاد همیشه به ما میگفت باید سماجت کنید و از من مطالب را بگیرید.»
ساعتچیان سپس یکی از یادداشتهای سمندریان را درباره تئاتر خواند.
در ادامه تصاویری از سخنرانی حمید سمندریان که دانشآموخته تئاتر در آلمان بود و به ادبیات نمایشی این کشور تسلط داشته، در شب دورنمات که سالها پیش از سوی مجله بخارا برگزار شده بود، پخش شد.
سپس محمودرضا رحیمی، کارگردان و مدرس تئاتر یادداشت خود را درباره سمندریان خواند.
او با ابراز خوشنودی از برپایی این برنامه درعینحال حسرت خود را بیان کرد که سمندریان هرگز در سالنی که به نامش نامگذاری شده، نمایشی اجرا نکرد.
رحیمی در این یادداشت به برخی مشکلات تئاتر ازجمله سانسور اقتصادی و نیز تحریم تئاتر از سوی برخی فعالان این حوزه که سبب رکود سالنهای نمایش شده، پرداخته بود.
در ادامه، تصاویری دیگر از سمندریان پخش شد و بعدازآن، حامد بهداد، یکی دیگر از بازیگرانی که نزد سمندریان شاگردی کرده، بهعنوان سخنران بعدی، مطالبی را درباره شور و شوق سمندریان به کار تئاتر بیان کرد.
ظلم بزرگی است که کسی مانند من از او بگوید
بهداد با اشاره به شوق سمندریان که در تصاویر باقیمانده از او هم دیده میشود، گفت: «ظلم بزرگی است که بعد از پخش این تصاویر و با آنهمه هیجانی که استاد داشت، با آنهمه دانش او و زبان سهل و ممتنعش، من صحبت کنم، استادی که همه دانشجویانش میتوانستند از دانش او بهرهمند شوند. معجزهای است که کسی بتواند بهصورت قطرهچکانی، آموزههای فراوان خود را از تئاتر به افراد گوناگون بیاموزد و همه آنان درک درستی از آن داشته باشند.»
این بازیگر افزود: «معجزهای است که کسی چون او راه را برای درک همه گروههای سنی از تئاتر باز میگذارد، کسی که اینچنین درباره درام میدانست و درک عمیق خود را از هنر تئاتر به همه مخاطبان منتقل میکرد.»
او ادامه داد: «ظلم بزرگی است که بعد از این تصاویر استاد، کسی مانند من درباره او صحبت کند؛ اما این تصاویر چه زیبا بود، گویی با دیدن آنها، این فاصله کم شد و احساس کردم دوباره در کلاس استاد هستم. این نوستالژی در عین غمانگیز بودن، زیباست.»
بهداد با اشاره به بازیگران پرشماری که شاگردان سمندریان بودهاند، افزود: «از زیردستش هزاران بازیگر درآمدند! چگونه با چنین دانشی، اینهمه هنرجو را تحمل کرد و قطرهچکانی به آنان تئاتر یاد داد. این صبر او در آموزش بسیار است.»
او با تأکید بر اشتیاق همیشگی سمندریان برای زندگی و تئاتر گفت: «چقدر امید به آینده داشت! چقدر زیبا انسانسازی و روند آلوده شدن به گناهکاری و نابودی را به دانشجویانش آموزش داد. با چه عشقی همه اینها را یاد میداد و میشد تمام این احوالات را در کلاسهای او تجربه کرد.»
بهداد در پایان گفت: «حقیقتاً نمیدانم چرا از من برای سخنرانی در این برنامه دعوت شده است چون صلاحیتش را ندارم مگر اینکه کار خود استاد بوده باشد.»
او همیشه حیرتزده بود
رضا کیانیان نیز بهعنوان آخرین سخنران برنامه با ابراز خوشنودی از حضور جوانان در این نشست گفت: «از حضور این همه جوان بسیار حیرتزدهام. خیلی از شما ممکن است استاد سمندریان را ندیده باشید اما حضورتان در این برنامه، به این معناست که حمید سمندریان زنده است.»
این بازیگر که در چند نمایش سمندریان بازی کرده است، اضافه کرد و گفت: «او همیشه حیرتزده بود. حیرت یکی از وجوه آفرینش و خلق هنری است. وقتی به همهچیز جهان عادت کنیم، دیگر حیرتزده نمیشویم. درحالیکه جهان سرشار از شگفتی است و سمندریان یکی از بزرگترین الگوها در این زمینه بود. او همیشه حیرت میکرد و عادت نمیکرد و مثل یک جوان همیشه شور و حال داشت.»
کیانیان با بیان خاطرهای از بازیاش در نمایش «بازی استریندبرگ» که اواخر دهه ۷۰ با کارگردانی سمندریان اجرا شده بود، افزود: «درجایی از نمایش باید به بینهایت خیره میشدم. سالها بعد وقتی آقای سمندریان در بستر بیماری افتاد، به پیشنهاد همسرش، هما روستا که همبازی من در آن نمایش بود، بنا شد دوباره آن نمایش را اجرا کنیم. قرار تمرین را گذاشتیم و آقای سمندریان در بستر بیماری هم با انرژی درباره نمایش حرف میزد و کشف کرده بود کاراکتری که من نقشش را بازی میکردم، بهجای بینهایت، به مرگ خیره میشود.»
استبداد کارگردانی، ویژگی بدی است
این بازیگر که دانشجوی سمندریان بوده است، ادامه داد: «بهتر است بهجای توصیف خوبیهای او که همه انجام میدهند، از ایشان انتقاد کنیم.»
او ادامه داد: «دورهای عصر غولها بود؛ مثلا فیلسوفانی بزرگ میآمدند و کسی جایگزین آنان نبود. با رفتن آنان، دیگر غولی نبود. آقای سمندریان یکی از آن غولها بود و هنوز هم هست چون امروز شما اینجا هستید. در کشور ما در میان متولدان دهه ۱۰ و ۲۰ یکسری غول داشتیم و نمیتوانستیم آنان را نقد کنیم درحالیکه اگر فهم نقد نداشته باشیم و خود را نقد نکنیم، روزی همه به ما میخندند چون بتپرست شدهایم.»
کیانیان اضافه کرد: «یکی از بزرگانی که اجازه نقد او را نداشتیم، استاد سمندریان بود درحالیکه خود او انتقادپذیر بود و همچنان از کار جهان حیرت میکرد.»
این بازیگر با یادآوری بازیاش در نمایش «ازدواج آقای میسیسیپی» کار سمندریان ادامه داد: «استبداد کارگردانی، ویژگی بدی است. هرچند کارگردان تعیینکننده است، اما استاد سمندریان چنان در کار غرق میشد که گاه کنترل خود را از دست میداد.»
کیانیان گفت: «آقای سمندریان خدای تحلیل نقش و نمایشنامه بود و همواره جزییاتی حیرتانگیز را در نقش کشف میکرد اما ایراد بزرگ او، بیتوجهی به طراحی و دیگر عناصر اجرا بود درحالیکه نمایش فقط بازیگری نیست. بازیگر مفاهیم نمایشنامه را به تماشاگر منتقل میکند و این کار را به کمک نور و صحنه و دیگر وجوه کار، انجام میدهد اما متأسفانه حمید سمندریان به دکور اعتقادی نداشت و به تأثیر آن در نمایش بیتوجه بود. برعکس علی رفیعی که اول دکور را میسازد و بعد ما بازیگران را به داخل آن میکشاند.»
امروز غولی در جهان دیده نمیشود
او با تأکید بر اینکه برای پیشرفت، باید بزرگان را نقد کنیم، گفت: «اگر امروز غولی در جهان دیده نمیشود، به این دلیل است که پر از غول هستیم و همه خیلی چیزها را میدانیم. امروزه مهمترین نکته این است که چگونه از آگاهیهای خود خلاقانهترین استفاده را داشته باشیم.»
او با اشاره به اینکه اگر انتقاد نکنیم، عقب میمانیم، به علی دهباشی پیشنهاد کرد که شبهایی را به نقد کردن اختصاص بدهد.
پدرم میگفت در فضای هنر، کار باشرافت خیلی سخت است
بعد از پخش تصاویری از مراسم بزرگداشت سمندریان در سال ۸۸، کاوه سمندریان، فرزند حمید سمندریان و هما روستا، با قدردانی از حاضران و برگزارکنندگان برنامه، خاطرههای کوتاهی از پدرش تعریف کرد.
او گفت: «پدرم مرا بر آن داشت تا رشتهای غیر هنری بخوانم و شغلی بهجز کار هنری داشته باشم. او همیشه میگفت در فضای هنری کار باشرافت خیلی سخت است.»
کاوه سمندریان افزود: «توصیه پدرم به من، حفظ آکادمی سمندریان بود تا سنت آموزشی آن از بین نرود. امروز خوشحالم که او نمرده بلکه در شاگردانش تکثیر شده و گوشههایی از عشق او به تئاتر در آنان وجود دارد. این هنر در آنان زندگی میکند و امیدوارم هر یک از ما یک پله آن را به جلو ببریم.»
عکسها: محمدرضا بلندی