محمدرضا دلیر*- بندار دانشمندی است که جام جهان نما را برای جم ساخته است و چنان که بر می آید بیدخش اوست. او با اعتماد کامل، انواع دانش ها را به شاه می آموزد و جم نیز با این دانش ها بر جهان حکم می راند. اما جم بندار را تنها نردبانی از بهر صعود به قله قدر می داند و قدرت نیز چشمانش را کور کرده است. وی بندار بیدخش را فراموش کرده و از بیم اینکه مبادا روزی بندار دانشمند،این دانش ها را به دشمنی بیاموزد ،او را به زندان (رویینه دژ) که ساخته دست و دانش خود بندار است می افکند. بندار در گوشه زندان به گذشته خود می نگرد و افسوس می خورد که چرا آن اندازه نسبت به شاه خوشبین بوده و هنگام ساختن رویینه دژ، دست کم راهی پنهان برای روز مبادا برای خود تعبیه نکرد تا بگریزد.
کارنامه بندار بیدخش را می توان اثری دانست لبریز از مفاهیم ارزشمند، استعاره های قوی و درون مایه ای عمیق از ادبیات خاص بیضایی که بدون وجود این استعاره ها، داستان صرفا متنی خواهد بود گزارش گونه و فاقد عناصر خیال انگیز.
اساسا بیضایی برآن است که مساله هویت، قدرت و دانش را در سه داستان اساطیری که تحت عنوان سه برخوانی شناخته می شود در روزگار امروز با درون مایه ای کهن نشان دهد.
کارنامه بندار بیدخش از نمایشنامه های بهرام بیضایی به همراه دو نمایشنامه دیگر او به نام های اژدهاک و آرش در کتاب سه بر خوانی آمده است. بیضایی نام (برخوانی) را برای این نمایشنامه ها برگزیده است؛ برخوانی برای دو نفر. گویی که دو نفر بدون آنکه در اتاق باشند باخود صحبت کنند و افکار درونی خودشان را به این صورت بیان کنند. در نمایشنامه (کارنامه بندار بیدخش ) ایده اصلی به این صورت بیان می شود که قدرت حاکمه ،دانش را بخدمت خود می گیرد. طرح ایده اصلی در یک اثر و استخراج استعاره های موجود در آن براساس همین ایده مفاهیم بنیادی را مشخص می سازد.
کارنامه بندار بیدخش بابیانی شیوا، استعاره های قوی و متنی موجز و خیال انگیز را بوجود آورده است که خواننده را از یکنواختی متن بیرون آورده و به جهان استعاره ها وارد می سازد.
اگر ادبیات نمایشی جهان شکسپیر دارد ادبیات نمایشی ایران هم استاد بهرام بیضایی دارد نابغه ای تمام عیار و بی نقص! کسی که به تنهایی بیش از نیم قرن بر تارک ادبیات نمایشی ایران زمین درخشیده است. او همیشه استاد است! متاسفم که بگویم استاد بیضایی دلتنگ شماییم! هرکجا که هستید مانا و سلامت باشید!
* (پژوهشگر تئاتر )