به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور نیما حسنینسب منتقد سینما و شهرام مکری کارگردان فیلم برگزار شد.
در ابتدای این نشست از عوامل فیلم که در سالن حضور داشتند، دعوت شد تا روی صحنه حاضر شوند.
نگار اسکندرفر(تهیهکننده فیلم) در صحبتهایی گفت: در کارهای تولیدی که در طول این سالها، در حوزه تئاتر و سینما انجام دادم، فیلم «جنایت بیدقت» را بیشتر دوست دارم. زیرا هربار که آن را میبینم برای تازگی داشته و چیزهای جدیدی در آن کشف میکنم. خیلی خوشحالم که سالهاست در حال کار با شهرام مکری هستم که معتقدم فیلمساز آینده است. شاید نباید در مقابلش از او تعریف کنم ولی لازم است بگویم که این فیلم را از همه فیلمهایی که تا امروز ساخته نیز بیشتر دوست دارم.
بهزاد دورانی(مستندساز و بازیگر) نیز در ادامه بیان کرد: خیلی خوشحالم که این فیلم را با شهرام مکری کار کردهام. زیرا پیش از این نیز با یکدیگر فیلم «هجوم» را کار کرده بودیم و ارتباط خوبی با هم داشتیم. به نظر میرسد که هر چقدر این فیلم را میبینیم، چیزهای تازهای در آن کشف میکنیم. از شهرام مکری تشکر میکنم که به ما اجازه دادهاند که در فیلم ایشان باشیم.
بابک کریمی(بازیگر) نیز در ادامه این برنامه گفت: همگی دوستی داریم که با او شیطنتهایی انجام میدهیم که با بقیه دنیا نمیتوانیم آن کارها را بکنیم. این دوست من در محیط سینمایی، شهرام مکری است که هربار پیشنهاد همکاری میدهد، چشم بسته آن را قبول میکنم، زیرا میدانم قرار است تجربهای کنیم که به هیچ چیز شبیه نیست. حتی تعریف کردن آن دشوار است. اکنون بعد از مدتها که فیلم را دوباره دیدم، یاد روزهایی افتادم که حال همه ما بهتر بود. امیدوارم تجربه دیگری نیز با همدیگر داشته باشیم.
احسان صدیق(آهنگساز و نوازنده) نیز در ادامه بیان کرد: ساختن موسیقی این فیلم باعث افتخار من بود. شهرام مکری فیلمساز مورد علاقه من است. بنابراین وقتی پیشنهاد کار را داد، چشم بسته قبول کردم. وقتی به اینجا میآمدم، میدانستم که قرار است برای ۴۳امین بار فیلمی را ببینم که دو ساعت است. ولی باز چیزهای جدیدی در آن دیدم.
علیرضا برازنده(فیلمبردار)، راضیه منصوری(بازیگر)، سعید نادری(بازیگر)، معصومه بیگی(بازیگر)، گلزار فرزانه(دستیار کارگردان) از دیگر عواملی بودند که در صحبتهایی کوتاه، تجربه همکاری در این فیلم را مثبت ارزیابی کردند.
شهرام مکری در بخش بعدی این نشست، درباره فیلم «جنایت بیدقت» و دغدغهای که موجب انتخاب فرم (فیلم در فیلم) این اثر شده است، گفت: اولین فیلم کوتاهی که کار کردم، فیلمی برای پایاننامه کلاسم بود. اسم آن را جذابیت پنهان زمان گذاشته بودم که آن هم فیلم در فیلم بود. در واقع داستان تدوینگری بود که با ادیت سعی میکرد، بخشهایی از یک فیلم را کم و زیاد کرده تا داستان آن را تغییر دهد. بنابراین باید بگویم که از اولین کار کوتاهی که انجام دادم، این پروسه را دوست داشتم. یعنی ساخت فیلمهایی درباره فیلم.
او افزود: البته آن فیلم فقط یک بار در جشنواره فیلم کوتاه تهران نمایش داده شد. اکنون مشخصا فکر میکنم، فیلمهایی که کار میکنیم، به هر حال باید به این پروسه فیلمسازی اشاره کنند. یعنی اکنون این طور نگاه میکنم و اگر به این صورت نباشد، حس میکنم مقداری از حوزه علاقه من فاصله دارد. اکنون حوزه علاقمندی من به سمتی رفته که هر مدیومی باید در حال اشاره کردن به وضعیت خود مدیوم باشد. حال میتواند موسیقی، نقاشی یا سینما باشد. به همین دلیل فکر میکنم امروز دغدغههای ذهنیام بیشتر شبیه اولین فیلمهایی شده که کار میکردم.
نیما حسنی نسب در ادامه با اشاره به شکل مواجهه فیلم با مقوله سینما و فیلم گفت: «جنایت بیدقت» در شکل کلی، ظاهرا یک فیلم در فیلم است اما شکل بقیه فیلم در فیلمهای مرسوم نیست. زیرا نسبت آن با سینما، نسبتی چند وجهی است. فکر میکنم در سهلایه میتوان درباره آن صحبت کرد. اول بحث فیلم در فیلم است؛ یعنی ما در حال دیدن فیلمی هستیم درباره فیلم دیگری که در سالنی در حال نمایش است و در آن فیلم دو مرتبه، عدهای تلاش میکنند فیلم دیگری را نمایش دهند. خود این موضوع مفهومی پیچیدهتر از مفهوم عادی فیلم در فیلمهاست که مثلا به فیلمی در فیلم یا پشت صحنه فیلمی در فیلم میپردازد.
او افزود: اما فیلم دو سطح دیگر هم دارد که خیلی مهم است. مواجهه فیلم با تاریخ سینما که در ارجاعات مختلف اثر، آن را میبینیم و همچنین مواجهه فیلم با مفهوم معماری و لوکیشن. در واقع سالن سینما به عنوان مهمترین لوکیشن اثر که بیشترین زمان فیلم در آن میگذرد، معرفی میشود. خود این سالن سینما به مفهوم مکان و جایی برای فیلم دیدن و حضور مخاطب و مردمی است که تماشاگر یک جنایت بیدقت هستند و در نهایت احتمالا قربانی یک جنایت بیدقت دیگری میشوند که به طور همزمان در واقعیت و بیرون از پرده در حال رخ دادن است. این سه مواجهه، فیلم جنایت بیدقت را به یک فیلم خیلی ویژه در مفهوم فیلم در فیلمها تبدیل کرده است.
مکری در ادامه گفت: میخواهم بُعد چهارمی هم به آن اضافه کنم. وقتی در حال نگارش سناریو بودیم، نسیم احمدپور به آن اشاره میکرد. شاید به خاطر تجربه تئاتری بود که داشت. ولی من خیلی آن را جدی فرض نمیکردم. اما بعد که فیلم را با تماشاگر دیدم، فکر میکنم این بعد چهارم هم میتوانم به آن اضافه کنم و آن وضعیت تماشاگری است که فیلم را میبیند. یعنی وقتی در سالنی قرار میگیرم که تماشاگر همزمان در حال تماشای فیلم است، برایم بعد تازهای از فیلم شکل میگیرد. آن زمان کامنتهایی را در فضای مجازی میخواندم.
او ادامه داد: مثلا یکی گفته بود: «موقعی که در حال تماشای فیلم «جنایت بیدقت» بودیم برق سالن سینما رفت و بعد من با خودم فکر کردم که نکند کسانی در بیرون سینما در حال برنامهریزی برای کاری هستند.» در واقع برخی فکر کرده بودند که اتفاقاتی از این دست، بخشی از برنامهریزی ماست. یعنی تماشاگر هم خودش را در این موقعیت نسبت به پرده میبیند. همچنین در اولین نمایشهای فیلم بعد از کرونا صحبتهای جالبی مطرح شد. آنجا میگفتند که این سالن خالی که ابتدای فیلم نمایش داده میشود، انگار در حال یادآوری یک جور وضعیت پساکرونایی است. میخواهم بگویم خود موقعیت تماشاگران هم نسبت به فیلم وضعیتی جالبی را به وجود میآورد که برای خودم تازگی داشت. البته این وضعیت تنها هنگام تماشای فیلم در سالن سینما اتفاق میافتد.
این کارگردان در ادامه بیان کرد: ما تجربهای را در سینمای ایران کم داریم و آن هم تجربه مکان است که شما هم به آن اشاره کردید. یعنی همان نشانیها؛ مثلا وقتی خیابانی را دیدیم، فکر کنیم این همان کافهای است که دیشب در آن بودیم. ما این تجربه را در سینمای ایران نداریم. در حالی که من در سفری که داشتم، وقتی از ساختمان کنگره رد میشدم، با خود میگفتم اسپایدرمن از اینجا آویزان شده بود. در واقع تجربه شهری را در فیلمهای دیگر میبینیم اما چون در سینمای خودمان چنین چیزی را نداریم، این ایده که به مکان مشخصی چون سالن سینما اشاره میکند که آن را روی پرده سینما میبینیم، میتواند مدلی از تجربه تازه را به وجود بیاورد.
حسنینسب در ادامه گفت: وقتی از فیلم کوتاه اول خود صحبت کردید، کلمه زمان در آن وجود داشت. یعنی زمان دغدغه خیلی قدیمی است. فکر میکنم بهتر است به بحث زمان در فیلمهای شهرام مکری بپردازیم. شاید در آثار گذشته زمان خیلی مهم بود ولی الان در فیلمهای جدید، تاریخ هم اضافه شده است. بنابراین این موضوع از همان سکانس اول که به چهل سال اشاره میکند، آغاز میشود و ما متوجه میشویم که قرار است وارد یک فضایی از زمانها شویم. این تو در تویی و تداخل زمانی شاید یک جور باب مقایسه است برای اینکه ما متوجه شویم که چطور در دل زمانهای مختلف، گرفتار تکرار و لوپهای مختلفی هستیم.
او افزود: شاید این حلقهها و لوپهای تکراری که در فیلمهای قبلی شهرام مکری به هم میرسند، به دلیل ماهیت پلان سکانسی بیشتر این موضوع را میرساند. اما اینجا کار سختتر است. بنابراین احتمالا شهرام مکری از چیزهای دیگری هم وام گرفته است. از صداها، تصاویر، ظواهر آدمها و نشانههایی که نه در جریان سیال ذهن به مفهوم ادبی آن، ولی ما را در یک سیالیتی بین زمانها و دورانهای مختلف میبرد و در هر کدام از این موارد، قرار است یک چیز مشترکی به صورت موتیف بیاید. یعنی ما همواره و ظاهرا از گذشته، حال تا آینده درگیر و گرفتار این مفهومها و تکرارها و اشتباهات خواهیم بود. باتوجه به اینکه سینمای ما اصولا در تجربههای فرمی و پیچیدهای که میتوان در بحث زمان برای روایت انجام داد، سینمای فقیری است، باید گفت که شاید لِوِل این موضوع از معدل کل سینمای ایران فراتر برود. ولی میدانم که مکری در این مسائل بوده و دغدغه آن را دارد.
این منتقد سینما در ادامه صحبتهایش عنوان کرد: به عنوان مثال میتوان به همین مفهوم تاریخی و ماجرای سینما رکس آبادان که ارجاع سینمایی دارد اشاره کرد که به هر حال مفهومِ پیچیدهای است. زیرا ما در این کشور انقلابی داریم که یکی از نشانههای آن سینماسوزی بوده است. این خیلی عجیب و حیرتانگیز است. اما شاید نکته آموزنده آن، این باشد؛ آنهایی این سینماها را آتش زدهاند که خودشان تماشاگر آن بودند. هیچکس نمیتواند غیر از این را ثابت کند. یعنی نمیتوانیم فرض دیگری داشته باشیم. در واقع خود سازندگان و گردانندگان سینمای فارسی در نهایت آنهایی شدند که این سینما را سوزاندند.
حسنینسب در ادامه گفت: فکر میکنم این مفهوم فراتر از موضوع سینما رکس در ذهن مکری ایجاد شده است. زیرا سالن سینمایی هم که در فیلم انتخاب شده است، سینمای معمولی نیست، بلکه موزه است. یعنی انگار که شما فیلم را در موزه سینما میبینید. در کنار هم قرار گرفتنِ دو مفهومِ موزه و سینما؛ تاریخ و فیلم، به ما میگوید که این نشانهها اتفاقی و شاید ناخودآگاه وارد متن فیلم نشده است.
مکری در ادامه بیان کرد: بحثهایی وجود دارد که افرادی بهتر از من میتوانند درباره آن صحبت کنند. اینکه تاریخ در زندگی امروز ما چه کار میکند؟ از جمله همین بحثهاست. به هر حال ما آدمهایی در بند زمان حال زندگیامان هستیم اما در عین حال دائم گذشتهای به اسم تاریخ برای ما گفته شده، آن را میخوانیم و از دیگران میشنویم و تصویری از آن را برای خودمان درست میکنیم. احتمالا در مورد آینده هم میتوان چنین کاری انجام داد. تصوری برای خودمان به وجود میآوریم که چه شکلی خواهد بود و چه اتفاقی در آن رخ میدهد. اما واقعیت این است؛ زمانی که در آن زندگی میکنیم، همین چند سال زنده بودنمان است. احتمالا خوشبینانه این اتفاق این بوده که ما هم در آینده به تاریخ میپیوندیم.
او افزود: ما به صورت روزانه وقتی در حال فکر کردن به گذشته و آینده هستیم، انگار دو زمان دیگر که برایمان آشناست را به زمان حال احضار میکنیم. یعنی دائم ذهن ما این کار را میکند. اما وقتی که میخواهیم روایتگری انجام دهیم، انگار کمی مقاومت در مقابل آن وجود دارد. در حالی که خودمان دائم این کار را میکنیم. یعنی در لحظه به زمانهای مختلفی فکر میکنیم. اینکه امشب میخواهم در خانه چه کاری کنم؟ و اینکه امروز صبح چه اتفاقی افتاد؟ در واقع این همان میکس کردن دو زمان مختلف در ذهنمان است که در یک لحظه رخ میدهد. فکر کنید که اگر این را گسترش دهیم و به تاریخ برسیم. در واقع کارکرد تاریخ هم برای ما زمانی به وجود میآید که آن را به زمان حال میآوریم و به آن نگاه میکنیم.
این کارگردان در ادامه صحبتهایش گفت: ایده ما اینطور بود که وقتی سناریو را مینوشتیم، در واقع انگار در حال انجام همان کاری هستیم که با تکرار کردن زمان حال انجام میدهیم. در واقع این بار میخواهیم با آوردن زمان گذشته و یا شاید نگاه کردن به ایدهای در آینده در پایان فیلم، آنها را با همدیگر میکس کنیم و ببینیم چطور میشود آنها را کنار هم گذاشت. بنابراین فکر میکنم خیلی کار دوری نسبت به کارهای گذشته انجام نمیدادیم ولی همانطور که به آن اشاره میکنید، تاریخ برایمان دستمایهای جدید بود. یعنی اگر فیلم ماهی و گربه زمان حال را تکرار میکند و به هر حال فیلم هجوم یک نگاه آیندهنگرانهای در خود دارد و درباره زمانهای حرف میزند که زمان حال حاضر نیست؛ فیلم «جنایت بیدقت» انگار یک نگاه بازخوانی نسبت به واقعه تاریخی در زمان حال دارد.
مکری در پایان بیان کرد: به نظر میرسد که زمان فیلم، زمان حال حاضر است. اما مدل کاری که سعی کردیم در فیلم انجام دهیم، از لباسها تا اشارههایی که در فیلم وجود دارد، دائم به ما میگوید که انگار در عین حال در حال تماشای یک واقعه تاریخی هستیم. قصدمان این بود که تماشاگر نتواند مچ ما را بگیرد و به ما بگوید که در دوره سینمارکس ماشینها در خیابان به این صورت نبودند. یا معماری اینطور نبود. به همین دلیل دائم به تماشاگر میگفتیم که شما در حال دیدن یک فیلم در زمان حال هستید. اما در عین حال دائم داشتیم ذهن آنها را تحریک میکردیم که فکر کنند در حال تماشای یک واقعه یا بازسازی تاریخی هستند. این همان ایدهای بود که در ذهنمان میچرخید.