حسین گیتی- در چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر بهمن ماه ١٤٠٢، ٢٢ فیلم در رقابت بودند که از نظر روایت، لوکیشن، شخصیت پردازی و نوع پایان بندی، ویژگی های خود را داشتند. در این میان، آن چه بیش از همه پدیدار بود این که جغرافیای روایت ها آن قدر مشخص نبود. در این ریویو و نگاه ژورنالیستی به چند فیلم جشنواره می پردازیم.
درباره فیلم «بی بدن» : فیلم بی بدن از نظر مضمونی از قصاص دفاع می کند. بی بدن فیلم خوبی نیست و فیلم نامحبوب است.
صحنه ی رفتن برای اعدام مضحک می نمایاند. فیلم «بی بدن» ساخته مرتضی علیزاده در راستای علفزار فیلم اول نویسنده بی بدن یعنی کاظم دانشی ساخته و پرداخته شده است. خوبی دانشی این است که در جزئیات پرونده های جدایی/ قضایی تسلط یافته و به تعبیری، این کاره شده است. فیلم علیزاده در ساختار از فیلم «علفزار» پیروی می کند، یعنی افتتاحیه ای که ربط مستقیمی با داستان اصلی ندارد اما سوسپانس را می کارد و تا آخر هم در تار و پود اثر جاری است. قصه بر اساس ماجرایی واقعی است.
یکی از بزرگترین آسیب های سینمای ایران نانی است که فیلم ها از فضای بیرون خودشان می خورند. به طور مثال یک حاشیه سازی و جنجال حول اسم کارگردان یا موضوع فیلم باعث می شود تمام ضعف های فنی فیلم از مقابل چشم ها کنار بروند و به اندازه مهم ترین فیلم های تاریخ سینما درباره آن اثر بحث شود. بی بدن خوب پرزنت شده اما فیلم خوبی نیست.
درباره فیلم «صبحانه با زرافه ها»: فیلم ساخته سروش صحت در مسیر سریال های اینگونه است که فیلم مماس با آن هاست. او کمدی نویس نیست بلکه شوخی نویس است. کارگردان یادش رفته است که آنجا سینماست و نه تلویزیون و سریال. سکانس مخ زنی سر مرد و برای سر زن، سبک و دور از واقعیت است. سکانس ها طولانی است و فیلم ساز سعی دارد ماجرا را کش دهد. فیلم در حد یک سریال است که بی خیال بنشینید و بنگرید.
درباره فیلم «تابستان همان سال»: محمود کلاری فیلمبردار برجسته سینمای ایران این فیلم را ساخته و از نام فیلم این گونه بر می آید که اثری خاطره انگیز و نوستالژیک است. سینمای فیلم، داستان گویی داستان را خوب شروع و خوب پایان می دهد. داشتن نریشن هم بر این قصه گو بودن تصریح دارد.
فیلم کلاری علاوه بر قصه، طراحی صحنه و لباس خوبی نیز دارد در عین این که فیلمبرداری قابل قبول با رنگ آمیزی خاطره ساز و قاب های ناشی از دوربین باوقار هم جزو قوت های اثر است. اما همه این ها وقتی کنش و ریتم و نقاط عطف پیش برنده ای در کار نباشد، ضعفش غالب می شود. در واقع فیلم کلاری اصلا شروع نمی شود و کاملا در عرض متوقف است. بازی های معمولی هم مضاعف بر قضیه است.