سینمایی نیوز، محمدرضا دلیر: منتقدان فرانسوی در جریدههای سرشناسی چون «کایهدوسینما»، «پوزیتیف»، «تلهراما» و… درمجموع «زن و بچه» سعید روستایی را متوسط ارزیابی کردند و برخلاف پیشبینی منتقدان رسانههای انگلیسی «پریناز ایزدیار» هم دستش از جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن کوتاه ماند.
البته این اتفاقی مرسوم و رایج در فستیوالهای هنری است و ما قرار نیست با ارسال هر فیلم از کشور خود به این جشنوارهها انتظار کسب جایزه داشته باشیم. تصمیماتی که داوران بنا به تفکری که آنها را هدایت میکند تابع مسائل درونمتنی و فرامتنی مختلفی است و ممکن است یک اثر باوجود ارزشهای زیباییشناسانه بدون هیچدستاورد خاصی از پرده «کن» و امثال آن پایین بیاید، اما قضیه سعید روستایی و چهارمین فیلمش اندکی متفاوت است.
فیلم او با دریافت پروانه ساخت از وزارت ارشاد به مرحله تولید رسیده و بهزودی به اکران عمومی میرسد. پس از نظر اپوزیسیون نظام، جعفر پناهی درست در نقطه مقابل سعید روستایی قرار میگیرد، چون از یکطرف فیلمش را بدون مجوز و طبیعتاً بدون رعایت موارد قانونی جلوی دوربین برده و از این منظر برای حواریون صنعت مخالفت جایگاه ویژهای دارد.
وقتی کن به پناهی جایزه میدهد باید شاخکهای ما و سعید روستایی به کار بیفتد که سینماگر ایرانی دیگر نمیتواند با دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رؤیای حضور بیدغدغه و حتی فتح جوایز اصلی این رویدادها را در ذهن پرورش دهد، ولی اشتباه فیلمساز مستعد ما در این بود که فکر میکرد میتواند با بیان حرفهایی که خطوط قرمز را دست میاندازد نگاهها را از سمت جعفر پناهی به خود جلب کند و راه را برای حضور مستمر خود در این قبیل جشنوارهها هموار، ولی چیزی که برای افرادی چون روستایی آرزوست، برای نافیلمسازانی همچون جعفر پناهی خاطره است.
سینمای سعید روستایی – چه آن را دوست داشته باشیم چه بدمان بیاید – در مقایسه با تصاویر متحرکی که شاگرد ناخلف عباس کیارستمی بر روی پرده ظاهر میکند به جریان اصلی سینما در دنیا نزدیکتر است و نسبت زیادی با فیلمهای هنری و فاندبگیر غربی و شرقی برقرار نمیکند، حتی اگر خود فیلمساز اینطور بخواهد نشان دهد.
نگاه سرد، تلخ و بدبینانه سعید روستایی به تاریکیهای جامعه ایران امروز دیگر بر هیچ موافق و مخالفی پوشیده نیست. در این مجال اندک قصد نقد مواضع این جوان و درکش از جهان را نداریم. اما لازم است بدانیم که اگر روستایی با زبان سینما در «ابد و یک روز»، خانهای ویران و خانوادهای مضمحل را نمایش میدهد، میتوانیم با نگاهش مخالف باشیم اما عادلانه نیست که دوربینشناسی و میزانسن چینیاش را تحقیر کنیم. حال آن که پناهی هیچ وقت عرضه تکیه دادن به این دو ستون سینما را هم نداشته است. اگر روستایی در متری «شیش و نیم»، به تحقیر سیستم و توجیه خلافکاری تمایل پیدا میکند، میتوانیم با قدرت موضعش را نقد کنیم اما نمیتوانیم هوشمندیاش در چیدن المانهای خاک، قبر، دفن، تاریکی و خفقان در سرتاسر فیلم را نبینیم؛ این جنس هوشمندی حتی در نازلترین سطحش هم در امثال پناهی یافت نمیشود. روستایی در «برادران لیلا» تاریکبینیاش در مواجهه با سیستم قضایی را به سمت ساختارهای قدرت در جامعه برد و با کاستن از وزن نوآوریهای سینمایی بیشتر به دام محتواگرایی و موج سواریهای زودگذر افتاد. این افول سینمایی روستایی همزمان شد با دیده شدنش در کن. حالا ما نگرانیم که مبادا آن همبستگی شوم این بار با شیب بیشتر تکرار شود و کمکم شاهدِ پناه گرفتن روستایی در آشیانه کرکسها باشیم.
هیچ منتقد عاقلی نیست که سویههای سیاسی یا فرهنگی جوایز در جشنوارههای اروپایی و حتی آمریکایی را ندیده باشد. اما از آنجا که همه منتقدان لزوماً به یک میزان حس وطندوستی و غرور ملی ندارند، طبیعی است که واکنشهایشان به متن و حواشی حضور روستایی یا پناهی در کن یکسان نباشد. امثال پناهی استعداد نداشتهشان را به غربیها میفروشند و آنها نیز در ازای تحقیر ملت شریف ایران، جلوی آنان جایزه پرت میکنند. اما روستایی در آثار قبلیاش نشان داده که هنوز فرزند این ملت است ولو فرزندی بدبین و ناامید.
سعید روستایی خوب شروع کرد. تصور کنید فیلمسازی در 26 سالگی، نخستین فیلمش را بسازد، بهعنوان فیلماولی در جشنواره فیلم فجر شرکت کند و فیلمش آنقدر خوب باشد که در برابر چشمان تمام اجزای جشنواره، یعنی هم داوران هم منتقدان هم اصحاب رسانه و هم مردم بسیار محبوب و مرغوب جلوه کند. بیشترین جوایز و نامزدی را در جشنواره کسب کند که شامل جوایز مهم کارگردانی، فیلمنامه و بهترین فیلم نگاه نو باشد و در نهایت هنگام اکران عمومی نیز بهعنوان یکی از پرمخاطبترین فیلمهای غیر کمدی دهه نود شناخته شود.