سینمایی نیوز- «میکاییل شهرستانی» چهره نام آشنای عرصه نمایش در ایران، بعد از تجربه موفق اجرای نمایش «در منطقه جنگی» نوشته «یوجین اونیل»، به سراغ نمایش تکگویی «پیش از صبحانه» یکی دیگر از کارهای قابل اعتنای این نمایشنامه نویس بلند آوازه جهان – با ترجمه صادق چوبک – رفته است تا دلشیفتگی خود را به نمایشهایی چون «گوریل پشمالو» و «سیر طولانی روز در شب» و… به ما نشان دهد. او با انتخاب یک نمایش به ظاهر ساده – با روایتی نه چندان پیچیده – نمایشنامهای را دستمایه کار خود قرار داده است که بیش از هرچیز بر مناسبات و روابط پیچیده میان انسانها تاکید دارد. روابطی که در نگاه اول، گویی تنها به حوزه پیوندهای خانوادگی اشاره دارد، اما با نگاهی دیگر، فراتر از مناسبات محدود یک خانواده، ذهن مخاطب خود را به گسترهای فراگیرتر، یعنی به فضای کار و زندگی و روابط پُرچالش میان انسانها در سایر فضاهای اجتماعی میکشاند.
به گمان من، بخش عمدهای از دلشیفتگی بسیاری از دوستداران یوجین اونیل را باید در نگاه «واقع گرایانه» و به تعبیری درستتر در سبک «واقعگرایی اجتماعی» این نمایشنامهنویس صاحب نام جُست و جو کرد. نکتهای که از قضا در عمده کارهای اونیل، آشکارا به چشم میخورد و تردیدی نباید داشت که همین ویژگی مهم موجب شده است تا کارگردانی مثل میکاییل شهرستانی به کارهای این نمایشنامهنویس آمریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات، علاقه ویژهای داشته باشد. ناگفته پیداست که بخش عمدهای از واقعبینی و نزدیک شدن اونیل به اعماق اجتماع را باید درنوعِ زیست و زندگی واقعی خود او جُست وجو کرد. زندگی سخت و دشواری که از تولد تا مرگ، برایش ارمغانی جز تُهی دستی و رنجهای بیشمار، به همراه نداشته است. در واقع، اونیل بخشهایی از تجربههای زیست فردی خود در شرایط سخت و توان فرسا را در نمایشنامههایش برای ما واگویه و بازسازی میکند. طبیعی است که در کارهای یک نمایشنامهنویس متعهد به نوعی واقعگرایی اجتماعی، هرگز نباید به دنبال مضامین و درونمایههای معمول و کلیشه شده در نمایشهای شادیآور و یا برخی ملودرامهای خنثی باشیم. او آشکارا روابط بیمارگونه خانوادگی ومناسبات اجتماعی رایج در جامعه آمریکا را به نقد میکشد و درست مثل کارکرد ِ طنزی تلخ و سرشار از کنایههای آشکار، میکوشد تا تماشاگران نمایش خود را بیهیچ واسطهای به اعماق اجتماع ببرد و با واسطه همین واقعیتهای تلخ، حقیقت نمایی کند و آنان را به تفکر وادارد. حقایق تلخی که اگرچه در نگاه اول به جغرافیا و فرهنگ مشخصی مثل جامعه آمریکا اشاره میکند، اما به روشنی میتواند برای هرجای دیگر جهان نیز قابل تعمیم باشد. بخش عمدهای از راز دلپذیر بودن نمایشهای اونیل را باید درهمین نکته جُست و جو کرد.
در نمایش تکگویی «پیش از صبحانه» که در خانه نمایش مهرگان، با طراحی و کارگردانی میکاییل شهرستانی در حال اجراست، اونیل ما را با چهره زشت اشرافیت پوشالی و ثروت اندوزی عنان گسیختهای آشنا میکند که نتیجهاش بهرهکشی از آدمهای تهیدستی است که در دایره برخورداری از مواهب اشرافیت جایی ندارند و از آنان تنها به عنوان وسیله ثروت اندوزی استفاده میشود. این نمایش کوتاه، در قالب یک روایت ساده و بیپیچ و تاب، در فضای اتاق محقری شکل میگیرد که در آن زنی تکیده و رنجور در حال آماده کردن صبحانه دیده میشود. با تکگویی بی وقفهای که در صحنه در جریان است، مخاطب نمایش از طریق همین شخصیت حاضر در صحنه (خانم رولند) به وجود همسرش (آلفرد) که در اتاقی دیگر، خمارآلود و نیمه هشیار هنوز در تختخواب است و در صحنه حضور فیزیکی ندارد، پی میبَرَد. آلفرد یک نویسنده نه چندان موفق دایم الخمر است که به دلیل شرایط بد و نامناسب اقتصادی و درآمد ناچیز، همسرش(خانم رولند) ناگزیر شده است که در خارج از خانه کار کند تا بتواند از عهده مخارج یک زندگی فقیرانه برآید. در عین حال، با بروز نشانههایب از شک و تردید و بدگمانی نسبت به آلفرد از سوی خانم رولند، مخاطب به وجود شخصیت نامریی و غایب دیگری نیز که در صحنه حضور ندارد، پی میبَرَد. کسی که به عنوان یک رقیب میتواند بر دلشورهها و نگرانیهای خانم رولند بیفزاید. نمایش پیش از صبحانه ما را به یاد تراژدیهایی میاندازد که برآیند نهایی وجه داستان پردازانه آن همواره تلخ و دردانگیز است. به ویژه که در واپسین لحظههای نمایش، جایی که خانم رولند از لای در نیم باز اتاق خواب به کف اتاق چشم میدوزد و از ترس، جیغی بلند میکشد و هراسان به راهروی بیرون اتاق میدود، به سادگی میتوان به مرگ و حتی به خودکشی آلفرد فکر کرد.
در این تکگویی نمایشی، بازیگر زن نقش خانم رولند (دلارام زرگر) کار دشواری بر عهده داشته است. به ویژه که میدانیم، باید در برابر آلفرد که صحنه حضور ندارد و یا زنی که از نگاه خانم رولند با آلفرد ارتباط دارد نیز، درجریان همان تکگوییهایش بده و بستان ذهنی داشته باشد و واکنشهایش را به تماشاگران نمایش نشان دهد. ( در شبهای فرد، اجرای نقش خانم رولند برعهده «مرجان رزم آزما» گذاشته شده است که متاسفانه اجرای ایشان را ندیدهام. )
نقش موسیقی ( با انتخابهای مناسب دُرسا شهرستانی) در ایجاد ضرباهنگ مناسب، برای ایجاد تعلیقهای دلخواه در جریان این تکگویی نمایشی، بسیار پُررنگ است. در واقع، به نوعی میتوان گفت که موسیقی، نقشی مشابه تدوین نماها در یک صحنه فیلم را بر عهده دارد. در روایت ساده این داستان تراژیک، طراحی فضای صحنه، همخوانی مناسبی با شرایط اقتصادی خانواده کوچک خانم رولند دارد. زوج جوانی که در تلاش معاش، مثل همه قهرمانان تراژدیهای دنیای نمایش، سرانجام ناخواسته به رنج و مصیبتی بزرگ گرفتار میشوند.
تماشای چنین نمایش ساده و در عین حال پُرتنش برای مخاطب آشنا با قواعد بازی در یک تکگویی نمایشی، با توجه به مجموعه امتیازهای مثبت آن در طراحی، کارگردانی و اجرا، بیگمان میتواند پُرجاذبه باشد، با این همه با توجه به تاکیدی که همواره بر وجه واقعگرایانه کارهای یوجین اونیل داریم، استفاده از برخی حرکتهای پانتومیم گونه در انجام کارهای سادهای مثل خوردن و نوشیدن و ….– به جای عمل طبیعی و عادی خوردن و نوشیدن در صحنه – در بازی خانم رولند، میتواند بر جنبه واقع نمایی نمایش لطمه بزند.
نگاهی به نمایش «پیش از صبحانه»/ واگویههای رنج و تنهایی
- نویسنده : عزیزالله حاجی مشهدی
- ارسال توسط : cinemaga
- منبع : سینما سینما
- 370 بازدید
- بدون دیدگاه