سینمایی نیوز، محمدرضا دلیر: سریال «کنکل»، تازهترین محصول شبکه نمایش خانگی است که در اردیبهشت ۱۴۰۴ از پلتفرم استارنت پخش خود را آغاز کرده. این سریال با درامی معمایی و پلیسی، مخاطب را قدمبهقدم وارد جهانی میکند که چیزی از آنچه در ظاهر میبینیم، ساده و معمولی نیست. داستان از یک کارخانه آغاز میشود؛ جایی که دزدیهای مکرر مواد اولیه، سکوت و پنهانکاری مدیریت، و در نهایت ورود پلیس، گرهای محکم در دل روایت میسازد. اما این فقط آغاز ماجراست. آنچه در ادامه میبینیم، نهتنها درباره جرم و جنایت، بلکه درباره روابط انسانی، قدرت، فریب، و ترس از افشا شدن است.
قسمت اول سریال با صحنهای آغاز میشود که قرار است پرتنش باشد؛ فضای پلیسی، درگیری، دستگیری، تعقیب و فضای نیمهجدی؛ اما نخستین چیزی که این صحنه را از ریتم میاندازد، موسیقی متن است.
در لحظهای که انتظار میرود صدای تنشزا، کوبهای یا حتی موسیقی الکترونیک هیجان مخاطب را بالا ببرد، ناگهان صدای آرام یک گیتار کلاسیک به گوش میرسد. ترکیبی بیربط که نه در خدمت فضاست، نه در خدمت حس شخصیتها. این انتخاب، به جای بالا بردن ضرباهنگ داستان، حالتی ناهماهنگ و سردرگم ایجاد میکند.
بهعلاوه، دیالوگهای عاشقانهای که خیلی زود وارد روایت میشوند، کاملاً بیرمق و کلیشهای هستند. این نوع دیالوگنویسی، بدون هیچ خلاقیت یا پیچیدگی، به شدت مخاطب را از فضای نوآورانهای که انتظار دارد دور میکنند.
کمدی سیاه این سریال، از لحاظ ایده، قابل توجه است. ترکیب فضای پلیسی و طنز اگر درست پیاده شود، میتواند به خلق لحظاتی خاص منجر شود. اما متأسفانه در این قسمت نخست، هنوز مشخص نیست که لحن سریال دقیقاً چه میخواهد باشد.
گاهی جدی است، گاهی شوخی میکند، گاهی فضای پلیسی دارد و گاهی شبیه یک سکانس سوررئال. به همین دلیل، بیننده نمیداند باید بخندد یا نگران شود. به زبان دیگر، کمدی سیاه سریال بیشتر شبیه یک تصادف است تا یک انتخاب هدفمند.
بهعلاوه، از لحاظ داستانی، هنوز موضوع اصلی سریال روشن نشده است. شخصیتها بهدرستی معرفی نمیشوند، انگیزهها مبهماند و روایت انسجام لازم را ندارد. مخاطب نمیداند قرار است با یک سریال پلیسی روبهرو شود یا درامی انسانی یا کمدیای طعنهآمیز درباره جامعه؟ این سرگردانی در لحن، بزرگترین مانع برای همراهی مخاطب با سریال است.
بزرگترین ایراد قسمت اول، در بخش فنی آن است. از صدابرداری گرفته تا فیلمبرداری، همهچیز به شکل بیبرنامه و بیهدف صورت گرفتهاند. صداها در برخی سکانسها بهوضوح دچار مشکلاند؛ دیالوگها شنیده نمیشوند، افکتها ناهمگوناند و اصوات محیطی، بدون هیچ طراحی قبلی، وارد قاب میشوند.
فیلمبرداری هم چیزی شبیه یک «ثبت اتفاق» است تا خلق فضا. قاببندیها گاهی بیمنطقاند، حرکات دوربین بیدلیلاند و هیچ نشانهای از زبان بصری منسجم در آنها دیده نمیشود.
علاوه بر آن، استفاده مکرر از صحنههای اسلوموشن، بیش از آنکه تأثیرگذار باشد، توی ذوق میزند. به نظر میرسد که کارگردان یا تدوینگر، از اسلوموشن به عنوان جایگزین جذابیت استفاده کردهاند، بدون اینکه این تکنیک معنایی در دل روایت داشته باشد.
قسمت اول سریال جدید، مجموعهای از تضادها، انتخابهای اشتباه و اجراهای ناقص است. درحالیکه بازیهایی مثل مهرداد صولتی یا ستاره پسیانی نشانههایی از کیفیت دارند و ایدههایی مثل کمدی سیاه میتوانند نویدبخش یک تجربه متفاوت باشند، اما آنچه به اجرا درآمده، پر از اشکال و ایرادات اساسی است.
با این حال، این سریال هنوز در ابتدای راه است و شاید در قسمتهای بعدی، لحن خود را پیدا کرده و شخصیتها و روایت با وضوح بیشتری شکل بگیرند. ولی اگر سازندگان همان مسیر پرآشوب قسمت نخست را ادامه دهند، بهسختی میتوان انتظار یک اثر موفق و بهیادماندنی را داشت.
آنچه سریال کنکل را از بسیاری آثار مشابه متمایز میکند، توانایی آن در تعمیم مسئله است. دزدی در کارخانه، تنها استعارهای است برای فساد پنهان در لایههای مختلف جامعه. روابط ناپایدار میان شخصیتها، به روابط اجتماعی گستردهتر اشاره دارند؛ جایی که حقیقت بهراحتی قربانی منافع فردی میشود و سکوت، به امری پذیرفتهشده بدل گشته است.
کارخانه در این سریال نه فقط یک موقعیت جغرافیایی، بلکه نمونهای از جامعهای کوچک است که میتواند نمایانگر جامعه بزرگتر باشد. روابط میان کارگران و مدیران، یادآور همان نابرابریها و سوءظنهایی است که در لایههای مختلف زندگی شهری جریان دارد.
سریال کنکل با بهرهگیری از ژانر پلیسی، موفق شده رگههایی از نقد اجتماعی را به متن خود تزریق کند.
موسیقی متن سریال با تمهایی سرد و مینیمال، فضایی اضطرابآلود را تشدید میکند. آهنگساز با پرهیز از تمهای احساسی و استفاده از صداهای تیز و ممتد، روحی بیقرار را در تمام قسمتها جاری کرده است. فضاسازی بصری نیز با نورپردازیهای ملایم اما سایهدار، محیط کارخانه و خانههای کارگران را به محیطهایی اسرارآمیز بدل کرده است. این توجه به جزئیات، از سریال کنکل سریالی دیدنی ساخته؛ نهفقط به خاطر داستان، که به خاطر اجرا