سینمایی نیوز
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
کل 8630 امروز 0

خبر فوری

عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های پنجشنبه اول آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی در روز‌های آغازین آذرماه نبرد «فورد در برابر فراری» را با کیفیت 4K-HDR ببینید جایزه «تجلی اراده ملی»؛ پیوند سینما و کتاب مسعود کوثری دبیر علمی هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد شد وضعیت عمومی هنرمند پیشکسوت عرصه آهنگسازی و نوازندگی مساعد نیست سینمایی «دوست داشتنی تاریک و عمیق» را از شبکه نمایش ببینید «آسیاب» با شرح صحنه و زیرنویس در شبکه نمایش فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه با «ماهی»، «زیرِ دَه»، «ایز»، «کرم‌چاله» ادامه می‌یابد استاد آواهای مقامی خراسان‌رضوی چشم از جهان فرو بست عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ از فرصت ثبت‌نام فیلم‌ها تا داوری عوامل بخش نگاه نو فراخوان بخش هنری ششمین جشنواره بین المللی جهادگران منتشر شد از پرفروش‌ترین کتاب‌ها تا پرمخاطب‌ترین کتابفروشی‌ها؛ آموزه‌های «تکتا»ی چهارم برای صنعت نشر ایران چیست؟ مستندها و فیلم های آماده پخش از تلویزیون آغاز نوبت دوم اکران سیار «بچه‌زرنگ» «معمای اطلس» در شبکه دو گره گشایی می‌شود برگزاری نشست تخصصی «سایه‌ها در مسیر جاده‌ی ابریشم» با حضور استادان بین‌المللی «به وقت شام» در شبکه نمایش تاکید وزیر فرهنگ برای بررسی مجدد برخی اسناد هنری حضور انجمن موسیقی ایران در دومین نمایشگاه صنعت موسیقی تمدید مهلت ارسال اثر به هفدهمین جشنواره پژوهش فرهنگی «اصغر همت» در موزه سینما کارگاه برگزار می‌کند محمدرضا اصلانی: تقوایی بنیانگدار مستندهای دراماتیک است “محسن اسلام زاده”: ما اهالی ایران الان در میانه جنگ روایت ها هستیم/ ما اگر ببازیم بازنده رسانه ای و روایت هستیم/ از هنرمندان برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم «قوی‌دل» در مرکز گسترش، دانشگاه هنر و سوره روی پرده می‌رود “عبدالستار کاکایی”: باید به گونه ای وارد کار جهادی رسانه ای شویم که برای همه مردم جذاب باشد/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم “مسعود شریف”: برای شناسایی و تشویق جهادگران حقیقی از هم فاصله نداشته باشیم/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم “محمد سلیمی راد”: اهمیت کار جهادی به برپایی جشنواره رسیده است/ از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران دعوت می کنم دعوت فعالین هنری و جهادی و مستندسازان از هنرمندان و مردم برای ارسال آثار به ششمین جشنواره بین المللی جهادگران عکس/ صفحه نخست روزنامه‌های سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ سینمای کوتاه یک سینمای مستقل است تقویت نهادهای مدنی یکی از راه‌‎‌های توسعه است صالحی: می‌توانیم اعتمادهای از دست رفته را به‌زودی بازگردانیم «پروانه»؛ رونمایی از مستند زنده‌یاد پروانه معصومی مراسم ترحیم همکار پر تلاش رسانه ملی رائد فریدزاده: آینده‌نگری را در تصمیماتمان لحاظ کنیم معرفی اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر مهلت ارسال آثار به جشنواره تئاتر ایثار تمدید شد آیین تجلیل از برگزیدگان جشنواره‌های پایان‌نامه و کتاب سال دانشجویی برگزار می‌شود فراخوان جشنواره دانشجویی فیلم و عکس امید علی رفیعی برای آموزش تئاتر به اصفهان می‌رود سینمایی «غبار را گاز بگیر» را از سیمای استان ها ببینید در تالار وحدت پرنسا با “پرواز خیال” میزبان بانوان می‌شود انتخابات هیات نظارت بر مطبوعات به تعویق افتاد انتشار فراخوان بخش اختراعات و دستاوردهای تکنیکی بیستمین جشنواره عروسکی تهران-مبارک داوران بخش کتاب نخستین جایزه پژوهش سال تئاتر ایران معرفی شدند آذر هاشمی بازرس هیئت مدیره خانه موسیقی ایران شد تالار رودکی میزبان سومین تجربه از «طرزِ تازه» می‌شود کارگاه آنلاین پخش‌کننده سوئیسی در «سینماحقیقت18»

6
وقتی حکومت‌ها رسانه‌ها را بی خاصیت می‌کنند/

بهشت روزنامه‌نگاری کجاست؟

  • کد خبر : 15705
  • ۰۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۹
بهشت روزنامه‌نگاری کجاست؟
پانصدوبیست‌وششمین برنامه سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به نمایش فیلم سینمایی «همه مردان رییس‌جمهور» ساخته آلن جی پاکولا  اختصاص داشت.

به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از روابط‌عمومی خانه هنرمندان ایران، پانصدوبیست‌وششمین برنامه سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران که روز دوشنبه ۳ بهمن ماه ۱۴۰۱ در سالن استاد ناصری برگزار شد، به نمایش فیلم سینمایی «همه مردان رییس‌جمهور» ساخته آلن جی پاکولا  محصول ۱۹۷۶ اختصاص داشت.

پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی با حضور سعید ارکان‌زاده یزدی روزنامه‌نگار، دکترای فرهنگ و ارتباطات و دانش‌آموخته علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی وبا میزبانی کیوان کثیریان منتقد سینما و‌ مدیر سینماتک خانه هنرمندان با موضوع «نسبت رسانه با قدرت» برگزار شد.

در ابتدا کثیریان گفت: در این سه چهار ماه اخیر به روشنی دیدیم که رسانه چقدر نقش کلیدی در معادلات ایفا کرد و حالا می‌خواهیم درباره نسبت آن با قدرت صحبت کنیم. ببینیم رسانه‌های داخلی اعم از رسانه‌های مستقل‌تر و رسانه های دولتی چگونه عمل کرده‌اند طبیعتاً به سانسور و اعمال فشار نهاد‌های قدرت هم اشاره می‌شود.

سپس ارکان‌زاده‌ توضیح داد: فیلم «تمام مردان رییس‌جمهور» را اولین بار در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه ــ زمانی که دانشکده در جای سابق خود در سه‌راه ضرابخانه تهران بود، دیدم. همیشه وقتی این فیلم را می‌بینم یا متنی را درباره رسوایی واترگیت می‌خوانم، با دیده حسرت به آن نگاه می‌کنم؛ نه به این علت که بستری را که گزارش‌های واترگیت در آن رخ داد، حد اعلای روزنامه‌نگاری و بهشت آزادی بیان بدانم، بلکه به این علت که در جایی که داستان واترگیت تعقیب و روایت می‌شد، حداقل‌ها و استانداردهایی از روزنامه‌نگاری حرفه‌ای برقرار و نهادینه شده بود. امیدوارم در کشور ما هم، با سنت حدود دو قرن روزنامه‌نگاری و با این همه استعداد و مهارتی که روزنامه‌نگاران ما از نسل‌های حرفه‌ای گذشته خود آموخته‌اند، این حداقل‌ها و استانداردها برقرار شود.

وی افزود: موضوع فیلم امروز که مهم‌ترین فیلم درباره سمبل گزارش‌های تحقیقی در روزنامه‌نگاری جهان یعنی رسوایی واترگیت است، نسبتی است که رسانه و قدرت با هم برقرار می‌کنند. گزارش تحقیقی در روزنامه‌نگاری نقطه اوج کار حرفه‌ای یک خبرنگار است که سعی می‌کند با مدت‌ها تمرکز بر یک موضوع، فسادها و سوءاستفاده‌ها را افشاء کند و نوری بر کنج‌های تاریک سیاست، جامعه و اقدامات اهالی قدرت بیندازد. فیلم «تمام مردان رییس‌جمهور» درباره دو روزنامه‌نگاری است که با پیداکردن یک سرنخ کوچک، این آزادی عمل برایشان وجود دارد که آن را دنبال کنند و برسند به یک رسوایی بزرگ که کارگذاشتن دستگاه‌های استراق سمع در مقر حزب دموکرات آمریکا در ساختمان‌های واترگیت باشد.

ارکان‌زاده بیان کرد: آمریکا در آن زمان با اینکه در در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم وضعیت قدرتمندی در جهان داشت، درگیر جنگ ویتنام بود و در دوران جنگ سرد با شوروی به سر می‌بُرد. اینکه دو روزنامه‌نگار بتوانند سرنخی را در یک روزنامه دنبال کنند و رسوایی‌ای را برای حزبی به وجود بیاورند که رییس‌جمهور متبوعش در رأس یکی از قطب‌های جهان دوقطبی است، شاید ورای تصور مایی باشد که اینجا نشسته‌ایم و زور روزنامه‌نگارهایمان حتی به روابط‌عمومی وزارتخانه‌ها هم نمی‌رسد، چه برسد به سطوح بالاتر.

این روزنامه‌نگار مطرح کرد: این فیلم برای روزنامه‌نگاران جنبه‌های آموزنده‌ای از نظر حرفه‌ای دارد، از جمله سکانسی که در آن، کارل برنستین باتجربه‌تر به خانه زن جوان دفتردار خزانه‌داری کمیته انتخاب مجدد نیکسون می‌رود و با بهانه‌هایی مثل روشن‌ کردن سیگار یا پذیرفتن دعوت به قهوه، کم‌کم اطلاعات را از او می‌گیرد. بازی درخشان داستین هافمن این سکانس را به یک کلاس مصاحبه در روزنامه‌نگاری تبدیل کرده است. سکانس شورای تیترِ روزنامه واشنگتن‌پست و به‌طور کلی، تحریریه‌ای که از روزنامه به تصویر کشیده می‌شود برای هر روزنامه‌نگاری جذاب است.

وی گفت: هنگامی که «Deep Throat»، منبع خبری اصلی برنستین و وودوارد، می‌گوید «رد پول را دنبال کن» یکی از بزرگ‌ترین قواعد روزنامه‌نگاری تحقیقی را به میان می‌کشد. بعدتر در فیلم می‌بینیم که وقتی فشارها روی واشنگتن‌پست خیلی شدید می‌شود و تکذیب پشت تکذیب می‌آید، بن بردلی افسانه‌ای، سردبیر روزنامه، چطور پشت نیروهای تحریریه‌اش درمی‌آید و از آن‌ها حمایت می‌کند. آخر فیلم، وقتی خبرنگارها می‌بینند رسوایی واترگیت خیلی عمیق‌تر از این حرف‌هاست، سردبیر برایشان از اهمیت متمم اول قانون اساسی درباره آزادی بیان و حرمت آزادی رسانه صحبت می‌کند اما همه این حرفه‌گرایی‌ها در روزنامه‌نگاری ناشی از قدرتمندی و ریشه‌دار بودن رسانه‌ها و آزادی عمل آن‌ها در برابر اهالی قدرت است.

ارکان‌زاده ادامه داد: اگر نهادهای تثبیت‌شده رسانه‌ای و به‌طور کلی نهادهای مدنی، در ایالات متحده این‌قدر ریشه ندوانده بودند، محال بود در رابطه رسانه‌ها با قدرت، رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران این‌قدر ارج و قرب داشته باشند. در توضیح نسبت رسانه و قدرت، ابتدا بیاییم با همه پیچیدگی‌هایی که علوم سیاسی و روابط قدرت در کشورها دارند، قدرت را به قدرت‌های سیاسی و اقتصادی تقلیل بدهیم. قدرت‌های سیاسی یعنی کسانی که صاحب رسمی قدرت سیاسی هستند مثل مقامات و صاحب‌منصبان، یا افراد پشت پرده سیاست در کنج‌های تاریک ساختارهای سیاسی؛ قدرت‌های اقتصادی یعنی افراد دارای مال و ثروت فراوان، تصمیم‌گیران در مناسبات اقتصادی یا برخورداران از رانت و انحصار.

این روزنامه‌نگار اضافه‌ کرد: وقتی به نسبت رسانه و قدرت اشاره می‌کنیم، منظور این است که رسانه در برابر این قدرت‌های سیاسی و اقتصادی چه جایگاهی دارد. این را هم باید در نظر گرفت که قدرت سیاسی کاملاً منفک از قدرت اقتصادی نیست و در بسیاری از مواقع، قدرت‌های سیاسی و اقتصادی هم‌پوشانی‌هایی وسیعی با هم دارند و زاینده یکدیگرند.

ما در کشورهای دنیا چند نوع نظام رسانه‌ای داریم. نظام رسانه‌ای شامل رسانه‌های رسمی و جایگزین یک کشور و روابط این رسانه‌ها با یکدیگر است، به‌اضافه روابط این رسانه‌ها از سویی با مردم و از سوی دیگر با قدرت. یکی از مهم‌ترین تحقیقاتی که درباره نظام‌های رسانه‌ای جهان انجام شده و حالا به یک کتاب کلاسیک در علوم ارتباطات تبدیل شده، کتابی است که در سال ۱۹۵۶ سه محقق برجسته ارتباطات به نام‌های فرد سیبرت، تئودور پترسون و ویلبور شرام با عنوان «چهار تئوری مطبوعات» در دانشگاه ایلینویز منتشر کردند. این چارچوب‌بندی از نظام‌های رسانه‌ای توسط محققان بعدی بارها حک و اصلاح شده اما همچنان استخوان‌بندی آن سر جای خودش است.

وی گفت: نویسندگان کتاب «چهار تئوری مطبوعات» نظام‌های رسانه‌ای جهان را در آن زمان به چهار مدل کلی دسته‌بندی می‌کردند؛ مدل اقتدارگرا، مدل آزادی‌خواه، مدل کمونیستی شوروی و مدل مسئولیت اجتماعی. در اینجا، برای اینکه بحث را از این هم ساده‌تر بکنم، این چهار مدل نظام رسانه‌ای را به دو مدل تقلیل می‌دهم؛ مدل اقتدارگرا و مدل آزادی‌خواه. در واقع، مدل‌های اقتدارگرا و کمونیستی شوروی را که حالا دیگر وجود ندارد در هم ادغام می‌کنم و مدل‌های آزادی‌خواه و مسئولیت اجتماعی را هم به یکدیگر می‌آمیزم.

ارکان‌زاده مطرح کرد: در مدل نظام رسانه‌ای اقتدارگرا، رسانه‌ها بدون داشتن استقلال واقعی از حکومت که قدرت سیاسی رسمی است، پیروی می‌کنند و در خدمت تمایل حکومت به بقا و پایداری ساختار قدرت موجود هستند. در این نظام رسانه‌ای، رسانه‌ها نباید کاری کنند که قدرت موجود تضعیف شود یا به ارزش‌های غالب اخلاقی و سیاسی آن خدشه‌ای وارد شود. پس سانسور توجیه می‌شود و با کارهای مختلفی از جمله وضع قانون جزایی برای رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران مخالف، کنترل مستقیم حکومت بر تولید محتوا، بستن مالیات بر رسانه‌های منتقد، کنترل ورود رسانه‌های خارجی، دخالت در انتخاب هیات تحریریه، توقیف انتشار و دستگیری روزنامه‌نگاران منتقد، بروز پیدا می‌کند.

این روزنامه‌نگار توضیح داد: در مدل نظام رسانه‌ای آزادی‌خواه تمایلات تک‌تک افراد در اولویت قرار دارد. هرگونه سانسور مطالب قبل از انتشار و هرگونه مجوز گرفتن برای انتشار و توزیع اطلاعات و اخبار ممنوع است و حکومت نمی‌تواند رسانه‌هایی را که به آن انتقاد می‌کنند، تحت تعقیب قرار دهد. رسانه‌ها به‌نمایندگی از مخاطبان و مردم، چشم و گوش آن‌ها هستند و بر رفتار و کردار قدرتمندان، چه قدرت سیاسی و چه قدرت اقتصادی نظارت می‌کنند و خطاها را گزارش می‌دهند. ساختار حقوقی رسانه‌ها هم طوری تعریف شده است که چنین آزادی‌ای را تضمین می‌کند. برای مثال در همین آمریکای فیلم «تمام مردان رییس‌جمهور» متمم اول قانون اساسی آزادی بیان را نه‌تنها برای رسانه‌ها بلکه برای تمام افراد تضمین کرده است.

وی گفت: حالا می‌توان روشن‌تر فهمید که رسانه‌ها در چین، در کره شمالی، در شوروی سابق، در آلمان نازی، در چکسلواکی بعد از بهار پراگ یا در شیلی دوره پینوشه از چه مدلی برای تعریف رابطه بین رسانه و قدرت و رسانه‌ها در فرانسه یا بریتانیای کنونی یا در آمریکای زمان رسوایی واترگیت، از چه مدلی پیروی می‌کنند و می‌کردند. البته باید تأکید کرد که آلمان نازی و آمریکای واترگیت احتمالا دو سر متمایز یک طیف هستند و بسیاری از نظام‌های رسانه‌ای در مابین این قطب‌های متضاد قرار می‌گیرند. گاهی هم در یک کشور واحد، سطح آزادی رسانه‌ها می‌تواند در دوره‌های مختلف متفاوت باشد، مثل همین ایران خودمان که نظام رسانه‌ای دوره انقلاب مشروطه با نظام رسانه‌ای محمدعلی‌شاهی به‌کلی فرقی می‌کرده، یا نظام رسانه‌ای دهه ۱۳۲۰ با نظام رسانه‌ای بعد از کودتای ۲۸ مرداد بسیار متفاوت بوده است.

ارکان‌زاده اظهار کرد: در این میان، داستان کشورهای اصطلاحاً جهان سوم سابق یا کشورهای به‌اصطلاح در حال توسعه کنونی می‌تواند متفاوت‌تر هم باشد؛ گاهی گفته می‌شود توسعه در کشورهایی که نیاز به پیشرفت اجتماعی و فرهنگی بیشتری دارند باید آمرانه باشد و رسانه‌ها نقش معلم و مروج را بازی کنند و برای همین آزادی رسانه و ارتباط نقادانه‌اش با قدرت زیر سایه توسعه و آبادانی کشور می‌رود که البته باید بگویم این می‌تواند یک استدلال خطرناک باشد و به‌بهانه توسعه و پیشرفت، آزادی رسانه‌ها و به‌تبع آن، آزادی مردم گرفته شود.

وی گفت: تا اینجا می‌توانیم بحث را این‌طور خلاصه کنیم که ما در جهان شاهد دو نوع نظام رسانه‌ای هستیم که در فیلم «تمام مردان رییس‌جمهور» نوع آزادی‌خواهش را مشاهده می‌کنیم. فیلم  مثل بسیاری از فیلم‌های هالیوودی دیگر همچون فیلم «اسپات‌لایت» ساخته تام مک‌کارتی محصول سال ۲۰۱۵، یا فیلم «پست» به کارگردانی استیون اسپلیبرگ در سال ۲۰۱۷، آن نوع روزنامه‌نگاری را به ما نشان می‌دهند که در ایران در حال حاضر بسیار دور از دسترس است.

در همان اول فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» می‌بینید که وقتی باب وودوارد به سرنخی در یک سرقت معمولی در دفتر حزب دموکرات ظنین می‌شود، چطور درِ دادگاه به رویش باز است و می‌تواند منابع خبری را سؤال‌پیچ کند. میزان دسترسی‌هایی که خبرنگاران در این فیلم به منابع خبری و اطلاعات مقامات و مشاهیر دارند و بسیاری از فعالیت‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگاری آن، اساساً برای ما که در ایران روزنامه‌نگاری می‌کنیم تعریف‌نشده است اما باید قبول کرد که به هر حال این یک فیلم هالیوودی است.

ارکان‌زاده عنوان کرد: افشای رسوایی واترگیت در سال ۱۹۷۲ رخ داد و واشنگتن‌پست به‌خاطر افشای آن برای همیشه در تاریخ روزنامه‌نگاری جهان ماندگار شد. دو سال بعد وودوارد و برنستین کتابی با عنوان «تمام مردان رییس‌جمهور» نوشتند و در آن ماجرای پوشش خبری این رسوایی را تعریف کردند. کمپانی برادران وارنر امتیاز کتاب را خرید، ویلیام گلدمن فیلمنامه‌ای دراماتیک برای آن نوشت و دو ستاره معروف آن زمان، داستین هافمن و رابرت ردفورد نقش دو خبرنگار اصلی را بازی کردند. در نهایت فیلم نامزد هشت جایزه اسکار شد و عاقبت چهار اسکار هم گرفت. همه‌چیز این فیلم همراه با جذابیت‌های هالیوودی است. حتی گلدمن برای اینکه آن را دراماتیک‌تر کند، برخی واقعیات را هم تغییر داده است، از جمله مهم‌ترین آن‌ها اینکه هیچ وقت « Deep Throat» به وودوارد نمی‌گوید «رد پول را دنبال کن» اما حقیقتِ رابطه قدرت و رسانه در رسوایی واترگیت، فراتر از روایت هالیوودی فیلم است.

این روزنامه‌نگار ‌مطرح کرد: واترگیت فقط محصول یک روزنامه‌نگاری حرفه‌ایِ صرف نبود. اصلاً کل داستان واترگیت پیش نمی‌آمد اگر در پشت پرده، سیاستمدارها و قدرتمندان با هم درگیر نمی‌شدند. از سوی دیگر، برخی مسایل شخصی هم در این رسوایی تأثیر داشت. « Deep Throat» که منبع اصلی خبری ماجراست، تا سال‌ها ناشناخته بود. تازه در سال ۲۰۰۵، ۳۱ سال بعد از استعفای نیکسون، معلوم شد که «Deep Throat» مارک فِلت معاون اف‌بی‌آی بوده است. باب وودوارد در سال ۲۰۰۶ کتابی می‌نویسد با عنوان «مرد ناشناس» که داستان «Deep Throat» است. وودوارد در آنجا می‌گوید در سال ۱۹۷۱ جان ادگار هووِر می‌میرد، همان رییس بسیار مشهور اف‌بی‌آی که مادام‌العمر و ۴۷ سال در رأس اف‌بی‌آی بود و داستان زندگی‌اش را می‌توانید در فیلم «جِی. ادگار» محصول سال ۲۰۱۲ با بازی لئوناردو دی‌کاپریو در نقش هووِر به کارگردانی کلینت ایستوود ببینید. در سال ۱۹۷۲ پاتریک گرِی، یک افسر نیروی دریایی که تجربه چندانی در اف‌بی‌آی نداشت، ریاست اف‌بی‌آی را بر عهده می‌گیرد، درصورتی‌که «Deep Throat» معروف ما یعنی مارک فِلت، هم به هووِرِ مرحوم بسیار وفادار بوده و هم ۳۰ سال سابقه کار در اف‌بی‌آی داشته و یکی از پیشکسوتان آنجا به شمار می‌رفته است.

وی اظهار کرد: وودوارد می‌گوید که فِلت از این انتصاب ناراحت بود و همین باعث شد اسرار واترگیت را به بیرون درز بدهد و ضربه‌ای کاری به نیکسون وارد کند. با این حال با اینکه اغراض شخصی افراد هم می‌تواند در داستان واترگیت دخیل باشد اما باید گفت قصه‌ای به این بزرگی و با این دامنه تأثیر حتماً فراتر از صرفاً اراده معاون ناراضی اف‌بی‌آی پیش رفته است. پس ماجرا فقط فعالیت چند روزنامه‌نگار از جان‌گذشته عاشق کارشان است که برای رسیدن به حقیقت به آب و آتش می‌زنند و متمم اول قانون اساسی درباره آزادی بیان برایشان نوعی جلوه قدسی دارد.

بله، رسیدن به حقیقت و اصول اساسی اخلاق حرفه‌ای و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگار در آمریکا مهم است و می‌تواند سرمشق روزنامه‌نگاری حرفه‌ای قرار بگیرد، چنانکه یکی از بهترین کتاب‌های تشریح‌کننده این اصول کتاب «عناصر روزنامه‌نگاری» نوشته بیل کوواچ و تام روزنستِیل در سال ۲۰۰۱ است اما به این روزنامه‌نگاری از زاویه‌ای انتقادی هم می‌توان نگاه کرد.

ارکان‌زاده اضافه کرد: روزنامه‌نگاری در آمریکا؛ مهد سرمایه‌داری دنیا به تمام معنای کلمه خصوصی و تجاری است. ما در روزنامه‌نگاری آمریکا شاهد پدیده «رسانه‌های شرکتی» هستیم. به عبارت دیگر در ایالات متحده رسانه‌ها زیرمجموعه شرکت‌های بزرگ و خودشان مثل یک شرکت هستند و باید با رقابت‌های تجاری به هر ترتیبی که شده تراز سود و زیان خود را متوازن کنند. اگر رسانه‌ای زیان‌ده باشد بدون تعارف از بین خواهد رفت. این‌طور نیست که یک وزارت فرهنگ باشد که مثل برخی از کشورهای اروپایی به رسانه‌ها یارانه بدهد و آن‌ها را سر پا نگه دارد. به همین دلیل است که جذب مخاطب و جلب توجه برای رسانه‌های آمریکا بازی مرگ و زندگی است.

این روزنامه‌نگار مطرح کرد: از سوی دیگر، شرکت‌هایی زیادی هم هستند که رسانه‌ها را به‌هوای رسیدن به سود بیشتر یا حتی استفاده تبلیغاتی از آن‌ها می‌خرند.

در همین سال گذشته میلادی بود که مجله «آتلانتیک» گزارشی تحقیقی نوشت درباره شرکتی به نام اولدِن گلوبال کپیتال در آمریکا که روزنامه‌ها و رسانه‌های بسیاری را خریده و به‌تدریج اموال و املاک آن‌ها را صاحب شده، نیروهای تحریریه را تعدیل کرده و آن‌ها را خاک سیاه نشانده است. روزنامه‌های معروف «شیکاگو تریبیون»، «بالتیمور سان» یا «نیویورک دیلی نیوز» از قربانیان این شرکت هستند. گاهی شرکت‌های بزرگ دست به خرید روزنامه‌ها می‌زنند برای اینکه نفوذی غیرمستقیم بر افکار عمومی داشته باشند. همین روزنامه «واشنگتن‌پست» را در سال ۲۰۱۳ جف بزوس، مؤسس شرکت «آمازون»، خرید. می‌توان گفت غیر از روزنامه «نیویورک تایمز» که همچنان خانوادگی اداره می‌شود، دیگر خبری نیست از رسانه‌های خانوادگی در آمریکا که زمانی اکثریت شکل مالکیت رسانه‌ها را در دست داشتند.

وی توضیح داد: حالا هم مارتین بارون، سردبیر واشنگتن‌پست، قسم و آیه می‌آورد که ما کار حرفه‌ای خود را می‌کنیم و جف بزوس تأثیری بر کارمان ندارد، اما چطور می‌توان باور کرد که رییس بزرگ در بزنگاه‌ها بر آرای تحریریه روزنامه اثری نداشته باشد، آن هم برای مایی که در ایران مدیران رسانه‌هایمان اغلب دنبال کار و کاسبی‌های آب‌ونان‌دار یا هواداری از جناح‌های سیاسی هستند.

با این حال نباید سنت روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در آمریکا و اروپا را دست‌کم گرفت. اگر توسعه و بالندگی یک کشور از نهادهای مدنی ریشه‌دارش نشات بگیرند، می‌توان گفت توسعه‌ای که فرهنگ و سیاست و جامعه در غرب به آن رسیده، تا حد زیادی مرهون حرفه‌ای‌گرایی رسانه‌هایش بوده است. این حرفه‌ای‌گرایی در روزنامه‌نگاری اروپایی حتی تا جایی پیش می‌رود که انواع طبقات، اعم از طبقات فرودست یا قدرتمند، شاهد انعکاس خواسته‌ها و منافع خود در رسانه‌ها هستند. مخصوصاً در اروپا، رسانه‌های عمومی سعی می‌کنند تاحدودی صدای بی‌صدایان و قدرت بی‌قدرتان هم باشند.

این روزنامه‌نگار بیان کرد: رسانه‌ها آن‌قدر در فرهنگ غربی ریشه‌دار و قوی هستند که نقل‌قول ادموند بِرک در سال ۱۷۸۷ ورد زبان‌ها شده درباره اینکه مطبوعاتْ رکن چهارم مشروطیت در نظام سنتی فئودالی اروپای آن زمان بودند. حالا که نظام فئودالی تمام شده، به رسانه‌ها می‌گویند رکن چهارم دموکراسی. تا اینجای کار، در شرح و بسط رابطه رسانه‌ها و قدرت به روی خوش و خرم این رابطه اشاره کرده‌ایم و با مدل آزادی‌خواهیِ نظام‌های رسانه‌ای همراه بوده‌ایم. حالا کمی هم به زوایای تاریک در مدل اقتدارگرای نظام‌های رسانه‌ای بپردازیم. شاید یکی از سمبل‌های این نوع رسانه‌ها رادیو در دورۀ هیتلر و روزنامه «پراودا» در حکومت شوروی باشد. روزنامه‌نگاری در این نظام‌های رسانه‌ای، رسماً ابزار تبلیغات سیاسی یا همان پروپاگاندا بوده‌اند. این روزنامه‌نگاری کاری به حقیقت ندارد، بلکه سعی می‌کند ذهن مخاطبان را تسخیر کند و عقاید حکومت را در قالب حقایق به او تزریق کند. ما در ارتباطات نظریه‌ای داریم تحت عنوان نظریه «تزریقی» یا «گلوله جادویی» که نشات‌گرفته از دوره هیتلر و افکار تبلیغاتی گوبلز است. در این نظریه، پیام‌ها گلوله‌های شلیک‌شده از تفنگ رسانه به مخاطب یا مایعی در سوزن تزریق‌شده به مخاطب تلقی می‌شوند که فوراً بر او اثر قدرتمندی می‌گذارند و افکار و نظراتش را شکل می‌دهند. این نظریه که مخاطب را یک فرد کاملاً منفعل در نظر می‌گیرد، حالا دیگر منسوخ شده است اما بسیاری از رسانه‌های اقتدارگرا همچنان آن را پیش‌فرض کار خود می‌گیرند.

ارکان‌زاده ادامه داد: اگر به فعالیت‌های روزنامه «پراودا» در شوروی نگاه کنیم، می‌بینیم که این روزنامه بدون توجه به اینکه حقیقت چیست، مدام از حقیقتی که خودش مد نظر داشته حرف می‌زده است. طرفه اینکه کلمه «پراودا» در روسیه به‌معنی «حقیقت» است، اما کدام حقیقت؟ رسانه نزد حکومت شوروی یک نوع ابزار حقیقت‌سازی و دشمن‌سازی بوده، ممکن بوده است یک شخصیت بلندپایه سیاسی یک‌شبه از چشم حاکمانی همچون استالین بیفتد و از فردایش نه‌تنها در «پراودا» جایی نداشته باشد، بلکه علیه او هم حرف‌های خطرناکی زده شود. معمولاً وقتی کسی در «پراودا» علیه‌اش صحبت می‌شد، نابودی‌اش حتمی بود.

وی گفت: جورج اورول این‌ها را خیلی خوب در رمان تمثیلی «۱۹۸۴» به تصویر کشیده است. مارتین واکر هم در کتاب «قدرت‌های جهان مطبوعات» که محمد قائد ترجمه کرده، نوشته است روزنامه «پراودا» چطور تأسیس شد و پیش رفت تا جایی که لرزه بر اندام هر فرد روسی می‌انداخت. روزنامه‌ای که می‌بایست طرف مردم را می‌گرفت، ابزاری شده بود علیه مردم. حالا دیگر از «پراودا» اثری نیست اما مدل رسانه‌های اقتدارگرا همچنان در کشورهای مختلف دیده می‌شوند. به‌خصوص حالا که فناوری‌های پیشرفته ارتباطی و رسانه‌های نوین جایگزین رسانه‌های سنتی شده‌اند، روش‌های اقتدارگرایانه هم پیچیده‌تر شده است.

می‌توانید برای نمونه نگاهی به چین بیندازید تا دریابید با اینترنت چه کرده، دیواری آتشین در مرزهای مجازی‌اش بنا کرده که با الهام از دیوار چین به «great firewall» مشهور شده است.

ارکان‌زاده توضیح داد: چین پلتفرم‌های دیجیتالی خاص خودش را دارد و تقریباً همه پلتفرم‌های جهانی در این کشور مسدود شده‌اند یا نسخه خاص چینی خود را دارند. سطح نظارت دیجیتالی در این کشور بسیار بالاست تا هر نوع مخالف‌خوانی سیاسی و مقاومت اجتماعی در نطفه خفه شود. در فضای فیزیکی هم، تعداد بسیار زیادی دوربین مدار بسته نظارتی در مکان‌های عمومی این کشور نصب شده است و حکومت چین تلاش می‌کند با توسعه فناوری‌های تشخیص چهره، مخالفان را درجا شناسایی و دستگیر کند. بگذریم که به‌رغم همه این تلاش‌ها، همین چند هفته پیش شاهد اعتراضات خیابانی چینی‌هایی بودیم که از ماندن اجباری در خانه‌های خود برای کنترل شیوع ویروس کرونا جان‌شان به لب رسیده بود.

وی گفت: در آن سوی طیف نظام‌های رسانه‌ای، فناوری‌های نوین برای مدل آزادی‌خواه رسانه‌ها هم ارمغان‌های فراوانی به‌همراه داشته، در رسانه‌های جریان اصلی امروز، اصول روزنامه‌نگاری حرفه‌ای حفظ شده‌ است اما ابزارها مدرن‌تر شده‌اند. در جایی از «همه مردان رییس‌جمهور» می‌بینیم که برنستین و وودوارد در کتابخانه کنگره نشسته‌اند و در میان انبوهی از فیش‌های کتاب‌های به امانت گرفته‌شده، دنبال اسامی افراد مشخصی هستند. این کار را حالا می‌شود با یک جست‌وجوی ساده در پایگاه داده‌ها انجام داد، به‌شرطی‌که روزنامه‌نگار اجازه دسترسی به داده‌ها را داشته باشد.

این روزنامه‌نگار مطرح کرد: روزنامه‌نگاری تحقیقی با ابزارهای فناورانه پیشرفت بسیاری کرده است. در سال‌های اخیر پروژه‌های بزرگی را می‌بینیم که نهادهایی مثل «کنسرسیوم بین‌المللی روزنامه‌نگاران تحقیقی» با همکاری صدها روزنامه‌نگار پیش می‌برند. یکی از آخرین نمونه‌های این پروژه‌ها، «اسناد پاندورا» بود که تخلفات مالی ده‌ها سیاستمدار در جهان را با بررسی ۶.۵ میلیون سند شامل ۳ میلیون عکس و یک میلیون و ۲۰۰ هزار ایمیل با همکاری ۶۰۰ روزنامه‌نگار شبیه باب وودوارد و کارل برنستین افشا کرد.

افزون بر این ما در کنار روزنامه‌نگاری تحقیقی، با پدیده «افشاگران» هم مواجهیم که اتفاقاً نمونه‌های سنتی آن هم از دهه‌ها قبل وجود داشته، از جمله ماجرای افشای اسناد پنتاگون در سال ۱۹۷۱ که در همین روزنامه واشنگتن‌پست به سردبیری همین آقای بن بردلی افشا شد و ماجرایش را می‌توانید در فیلم «پست» اسپیلبرگ ببینید.

ارکان‌زاده گفت: گاهی کار افشاگران با روزنامه‌نگاران ترکیب می‌شود و نمونه‌های فوق‌العاده‌ای از روزنامه‌نگاری را به ظهور می‌رساند. نمونه‌اش افشاگری‌های ادوارد اسنودن بود که با همکاری چند روزنامه از جمله گاردین، توانست حجم انبوه شنود اطلاعات شهروندان در آژانس امنیت ملی آمریکا را افشا کند. نمونه دیگرش کارهای «ویکی‌لیکس» به مدیریت جولیان آسانژ است اما وضعیت فعلی غم‌انگیز اسنودن و آسانژ نشان می‌دهد که کلنجار رفتن رسانه با قدرت بی‌خطر و بی‌دردسر هم نیست. اسنودن و آسانژ هر دو در همان آمریکایی فعالیت می‌کردند که فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» سعی می‌کند آن را بهشت روزنامه‌نگاری نشان دهد. سهل است که در کشورهایی با نظام‌های رسانه‌ایِ اقتدارگرا، روزنامه‌نگاران و افشاگران سرنوشت‌های خیلی بدتری را انتظار می‌کشند.

وی گفت: حالا وقتش رسیده است که پس از مرور نظام‌های رسانه‌ای اقتدارگرا و آزادی‌خواه و نمایی که از رابطه قدرت و رسانه در کشورهای مختلف ارایه شد، بدانیم فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» برای ایران و روزنامه‌نگاری کشور ما چه چیزی در چنته دارد؟ ما در آینه این فیلم چه تصویری از خودمان می‌بینیم؟ اگر بخواهم روراست باشم، باید بگویم ما بیشتر می‌توانیم دریابیم که در آینه این فیلم چه تصاویری از خودمان نمی‌بینیم.

ارکان‌زاده ادامه داد: بگذارید حقایق روزنامه‌نگاری ایران را با چند سوال مطرح کنم، دسترسی روزنامه‌نگاران ما به منابع خبری و اطلاعات مقامات و نهادها چقدر است؟ اصلاً می‌توانند مثل وودوارد در اول فیلم، وارد دادگاه‌ها شوند و گزارش خود را بنویسند؟ سردبیر یک رسانه در برابر مقامات بلندپایه چقدر استقلال عمل دارد؟ اصلاً آیا رسانه‌ها این توان را دارند کار را تا جایی پیش ببرند که به تغییر مقامات عالی منجر شود؟ باب وودواردها و کارل برنستین‌های ما چه کسانی هستند؟ تعدادشان چقدر است؟ اخلاق و اصول حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری ما چقدر رعایت می‌شود و اساساً قابل اجرا است؟ استقلال و آزادی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران ما تا جایی که بتوانند روزنامه‌نگاری تحقیقی واقعی انجام دهد، چقدر است؟ آن‌ها چقدر می‌توانند فسادها و سوءاستفاده‌های اهالی قدرت چه قدرت‌های سیاسی و چه قدرت‌های اقتصادی را منعکس کنند بدون اینکه واهمه‌ای از انتشار مطالب خود داشته باشند؟ اصلاً چه سازوکاری برای کشف

فسادها و نادرستی‌ها از جانب روزنامه‌نگاران وجود دارد؟

وی اضافه کرد: جواب این سؤال‌ها ناگفته پیداست و همه ما آن را می‌دانیم. در همین چهار ماهی که پشت سر گذاشته‌ایم طبق گزارش انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران، بیش از ۷۰ روزنامه‌نگار بازداشت شده‌اند که همچنان بیش از ۲۰ نفر آن‌ها آزاد نشده‌اند. اگر کارل برنستین و باب وودواردِ «همه مردان رییس‌جمهور» به‌جای گزارش‌کردن استراق سمع در واترگیت، از بیمارستان کسرای تهران و گورستان آیچی سقز گزارش تهیه می‌کردند، سرنوشت‌شان چه می‌شد؟ احتمالاً الآن جایی بودند که نیلوفر حامدی و الهه محمدی هستند. پس می‌بینیم که نسبت قدرت و رسانه انواع گوناگونی می‌تواند داشته باشد و این رابطه صرفاً به علاقه و استعداد روزنامه‌نگارها و مناسبات داخلی رسانه‌ها ربط پیدا نمی‌کند. شاید بتوانیم بگوییم با این وضعیت، ما هیچ‌وقت به فیلم «تمام مردان رییس‌جمهور» نمی‌رسیم. قصدم فقط پرداختن به دوره اخیر نیست، بلکه در طول تاریخ معاصر ایران، روزنامه‌نگارها و رسانه‌ها همواره با گرفتاری و محدودیت و تعطیل و توقیف مواجه بوده‌اند. نگاه کنیم و ببینیم سرنوشت صوراسرافیل، فرخی یزدی، میرزاده عشقی یا محمد مسعود چه شد. ببینیم چقدر روزنامه‌هایمان عمر کرده‌اند، چند تلویزیون خصوصی درست کرده‌ایم، اینترنت‌مان چه کیفیتی پیدا کرده است اما چرا اینچنین است؟ چرا ما نمی‌توانیم وودواردها و برنستین‌ها و واشنگتن‌پست‌ها را داشته باشیم و به‌جایش در طیف نظام‌های رسانه‌ای، داریم به مدل‌های پراودایی نزدیک‌تر می‌شویم؟

ارکان‌زاده توضیح داد: علتش را می‌توانیم در تسلط قدرت بر رسانه‌ها و سرمشق رسانه‌ای در ذهن تصمیم‌گیران نظام سیاسی پیدا کنیم. فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» به ما می‌گوید رسانه‌ها باید دیده‌بان و ناظر قدرت باشند تا مبادا از آن سوءاستفاده شود اما در ذهن صاحبان قدرت در کشور ما رسانه‌ها ابزاری برای مهندسی فرهنگی هستند. ذهنیت مهندسی فرهنگی با آزادی اندیشه و بیان تضاد دارد. بگذاریم در آخر کار، یادی از مقاله درخشان «شبان ــ رمگی و حاکمیت ملی»ِ جاویدنام محمد مختاری در کتاب «تمرین مدارا» بکنیم. مختاری در این مقاله می‌گوید ایران گرفتار فرهنگی است که در آن «جامعه در هرم قدرتی متجلی شده که رأس آن کل ساخت و نهادها و تشکیلات قدرت و حاکمیت است و قاعده‌اش کل نفوس جامعه را در بر می‌گیرد که ذات منفرد ناپیوسته‌ای هستند و قدرت مستقیماً بر آن‌ها اعمال می‌شود. در نتیجه، هیچ نهاد واسطه‌ای بین فرد و قدرت حاکم، تنظیم‌کننده رابطه نیست. رأس هرم اساساً برآمدِ حق حاکمیت عمومی انسان‌ها نیست، بلکه به‌علل و طرق مختلف، تجسم یک قدرت جدا از همگان، یا منتزع از اراده انسان‌های عام بوده است».

وی ادامه داد: در چنین جامعه‌ای که مختاری تصویر می‌کند، رسانه‌ها صرفاً ابزاری هستند برای شکل‌دادن، یا به‌اصطلاح معروف در بین مقامات، مهندسی افکارِ انسان‌ها و فرهنگ آن‌ها. گویی شهروندان ما انسان‌هایی فاقد اراده و فکر هستند که نهادهای رأس هرم باید آن‌ها را ارشاد و اخیراً تبیین کنند و آن‌ها را از گمراهی و ضلالت درآورند. در واقع، رسانه‌های ما نهادهای مدنی ریشه‌دارِ میانجیِ مردم و حکومت نیستند، بلکه ابزارهای در دست حکومت هستند برای اعمال قدرت بر مردم. طبیعی است که این راه هیچ‌گاه به وضعیت «تمام مردان رییس‌جمهور» ختم نشود.

ارکان‌زاده اظهار کرد: در ابتدای حرف‌هایم گفتم که در دوره دانشجویی در دانشکده ارتباطات، فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» را با حسرت نگاه می‌کردم. پس از آن، هرچه این فیلم را بیشتر تماشا کردم، از حسرتم کم نشد که هیچ، مدام بر آن افزوده شد. نمی‌دانم که آیا مسافران قطارِ روزنامه‌نگاری ما نوری در انتهای این تونل خواهند دید یا نه. شاید بگویید در هر حال باید امیدوار بود اما اگر بخواهیم نوری در کار باشد باید ریل این قطار هم عوض شود. صادقانه بگویم این ریلی که رسانه‌ها ما فعلاً بر آن قرار دارند، قطار را از تونل خارج نخواهد کرد.

کثیریان هم گفت: همیشه ضمانت اجرایی فعالیت روزنامه‌نگار نیاز به استقلال نظام قضایی دارد این امر البته دو لبه دارد؛ یکی اینکه خود روزنامه‌نگار با ماهیت شغلی‌اش در امان باشد و قدرت از کانال نظام قضایی به روزنامه‌نگار اعمال نشود، دوم اینکه در مواردی که روزنامه نگار مقابل فساد قدرت فعالیت‌ می‌کند و به وظایف روزنامه‌نگاری‌اش عمل می‌کند، نظام قضایی بر اساس اسناد با فساد نهاد قدرت برخورد کند. اما عمدتا مشکل اینجاست که معمولا این دو شرط احصا نمی‌شود و همه، مقابل روزنامه‌نگار قرار می‌گیرند پس باید ببینیم در جامعه آزاد نظام قضایی در این موقعیت چه نقشی ایفا می‌کند.

ارکان زاده هم اظهار کرد: استقلال نظام قضایی بخشی از حاکمیت قوانین است ما در دوره پیشامدرن قرار داریم و قانون به صورت دل به خواهی اجرا می‌شود. در حالی که در جامعه مدرن تکلیف روزنامه‌نگاذ بر اساس مقررات مشخص است اما در برخی کشورها رسما بی‌قانونی جریان دارد مثلا به‌یک‌باره سراغ روزنامه‌نگار می‌روند و بازداشتش می‌کنند.

کثیریان مطرح کرد: اتفاقا در برخی جوامع، برچسب‌های مختلفی هم به روزنامه‌نگار می‌زنند. مثلا در مواردی که خبرنگار سعی می‌کند برای تکمیل اطلاعاتش در حیطه حرفه‌ای مثلا تهیه یک گزارش تحقیقی به منابع مختلفی دسترسی پیدا کند، ناگهان با برچسب‌های دیگری مثل جاسوسی مواجه می‌شود. مثلا در حوادث اخیر خانم نیلوفر حامدی و خانم الهه محمدی وظیفه روزنامه‌نگاری خود را با هماهنگی‌ مدیر مسئول‌شان انجام داده بودند اما در دستگاه نظام قضایی با اتهامات عجیبی روبرو شدند. یعنی هر تلاشی برای نزدیک شدن به منابع برای کشف حقیقت کنید، با دردسرهای بسیار همراه می‌شود.

ارکان زاده گفت: وقتی قانون مطبوعات زیر پا گذاشته می‌شود هر تلاشی بی‌معنا می‌شود. مثلا تصور کنید داستان فیلم «همه مردان رییس‌جمهور» را با قضایای اینجا منطبق کنید آنگاه متوجه می‌شوید که چه بلایی بر سر روزنامه‌نگارش می‌آمد.

کثیریان هم اظهار کرد: فشار افکار عمومی هم مهم است. اساسا روزنامه و رسانه با مخاطبش تعریف می‌شوند و با هدف اثرگذاری بر افکار عمومی فعالیت می‌کنند، به هرحال وحشتی در مواجهه با رسانه وجود دارد که به نمونه‌هایی هم می‌شود اشاره کرد.

ارکان‌زاده در این بخش گفت: یک نظام اجتماعی تا حدی مبتنی بر اراده مردم است پس در چنین جوامعی اراده مردم برای تحت فشار گذاشتن سیاستمداران تا حدی می‌چربد ولی در اینجا چنین نیست در کشور ما نمی‌گذارند کار به آخر بکشد انواع نظارت‌ها و فیلترها اعمال و پس روزنامه‌نگاری در حالت ضعف نگه داشته می‌شود. اساسا قدرتمندان همین را هم می‌خواهند.

وی در پاسخ به پرسشی درباره افشاگری‌های مشهور در نظام رسانه‌ای سایر نقاط دنیا، گفت: در آمریکا گاهی اطلاعات را برمی‌دارند و از آن سواستفاده می‌کنند که اسنودن این را افشا کرد آنجا هم فساد هست اتفاقا نهایت انتقام را هم از افشاکننده می‌گیرند. ما این نگاه انتقادی را می‌توانیم داشته باشیم اما باید زوایای مثبت را هم دید مثلا حداقل در ظاهر قضیه اسنودن را با موارد حقوقی پیش می‌برند.

ارکان‌زاده با اشاره به روزنامه‌نگاری تحقیقی توضیح داد: خیلی از کیس‌های روزنامه‌نگاری تحقیقی تماما حاصل کار روزنامه‌نگاران نیست بلکه آن طرف دشمنی بوده که به تبادل اطلاعات پرداخته است مثلاً هکرها هم با کمک روزنامه‌نگاران کارشان پیش می‌رود چون رسانه یک رسمیتی دارد که اطلاعات آنها را ثابت می‌کند. در همینجا باید بگویم سران حکومت‌ها هرچقدر رسانه‌ها را ضعیف کنند اما یک سری از روزنامه‌نگاران هستند که آبروی حرفه‌ای نزد مردم داشته باشند به صورتی که آنها حتی اگر گزارش‌های تلویزیونی هم داشته باشند این موضوع به صحت آنچه که می‌گویند لطمه نمی‌زند.

در بخشی از این برنامه مینا شهنی عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تهران وارد این بحث شد و گفت: در حال حاضر جنگ رسانه‌ها و قدرت بر سر افکار عمومی در جریان است یعنی کل دعوای ما بر سر تصاحب افکار عمومی است چون حاکمیت برای تایید خود نیازمند همراهی افکار عمومی است اما باز هم افکار عمومی راه‌هایی برای پیدا کردن دسترسی به اطلاعات درست پیدا می‌کنند.

ضمن اینکه نباید تلاش‌هایی که در دهه‌های گذشته توسط روزنامه‌نگاران انجام شده نادیده گرفت چون باعث شده افکار عمومی بدانند رسانه می‌تواند روی اطلاعات آنها تاثیرگذار باشند.

ارکان‌زاده هم گفت: وقتی رسانه‌ها می‌توانند قدرتمند شوند که تبدیل به نهاد شود اما در دهه‌های اخیر جلوی نهاد شدن آنها را گرفته‌اند روزنامه‌نگاران هم یاد گرفته‌اند نهاد شدن را در  درون خود حفظ کنند. به نظرم دیگر الان حتی نظام سیاسی به دنبال تاثیر گذاری بر افکار عمومی نیست بلکه می‌خواهد روی افکار برخی افراد خاص تاثیر بگذارد. این مسأله که همه رسانه‌ها از کار افتاده‌اند باعث شده حاکمیت در بحران‌ها نتواند مسایل را حل کند چون حاکمیت می‌گوید ما باید در بازی‌ای‌ قرار بگیریم که برنده باشیم وگرنه بازی را بر هم می‌زنیم.

وی با اشاره به جامعه آمریکا توضیح داد: یک دهه پیش از اینکه در این فیلم این بهشت روزنامه‌نگاری را به تصویر بکشند رنگین پوست‌ها در آمریکا برای حقوق خود می‌جنگیدند اما رفته رفته حقوق خود را به دست آوردند چون تثبیت نهادهای مدنی حاصل ایثار آدم‌هاست من حتی گاهی به ایران هم فکر می‌کنم و می‌گویم چه زمانی اوضاع مطبوعات اینجا درست می‌شود؟ به این نتیجه می‌رسم که وقتی فشار اجتماعی آنقدر زیاد باشد که دولت‌ها را ملزم به رعایت قانون کند. اینجا اجرای قانون به افراد بستگی دارد یعنی گاهی فردی بر سرکار می‌آید که می‌گوید این قانون با جدیت دنبال شود اما همیشه اینگونه نیست.

وی در پایان در پاسخ به پرسشی درباره اینکه روزنامه‌نگاران در چنین مواقعی باید کار کنند یا رسانه خود را ترک کنند گفت: این یک تصمیم شخصی است اما به نظرم الان اتفاقا زمان کار کردن است و باید روزنامه‌نگاری کرد الان به هر ترتیبی باید کار کرد.

کثیریان نیز در ادامه در پاسخ به این پرسش گفت: تعداد رسانه‌های مستقل بسیار محدود شده ولی برای یک روزنامه‌نگار با وجدان که می‌خواهد در اطلاع رسانی و آگاه‌سازی و‌مقابله با فساد، فعال باشد و حرفش را بزند، فضا هر روز تنگ‌تر می‌شود. اما هر روزنه‌ای مغتنم است. باید تلاش کرد از هر فرصتی برای اطلاع رسانی و آگاه سازی استفاده کرد. اگر شد در رسانه‌های رسمی مستقل و اگر نشد هم در فضای مجازی و رسانه های اجتماعی می‌شود حرف زد. مهم رساندن این صدا به دیگران و به جا آوردن مسئولیت فردی و اجتماعی است.

لینک کوتاه : https://cinemaeinews.ir/?p=15705

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.