حسین گیتی- مقدمه: این مقاله می کوشد با مستندات موجود در میان تاریخ و نوشتار سینمایی، رویارویی نشریات سینمایی با کل سینمای ایران را بروز داده که منتقدان صاحب نام دهه چهل و پنجاه به صورت سلیقه ای با فیلم ها برخورد کرده اند.
“پرویز دوایی” که برای همیشه از کشور رفت بر بسیاری از فیلم های سینمای ایران تا سال ١٣٥٣ به صورت ملایم و دوستانه نقد نوشت و نقدهایش حداقل چهار صفحه از مجله را در خود می گرفت. او در صفحه آخر مجله «سپید و سیاه» نقدهای طویل می نوشت. هم او بود که درباره «بیگانه بیا» (مسعود کیمیایی) نوشت و یا با «قیصر» به میدان آمد و مصاحبه و نقد چاپ کرد و با دیگر منتقدان کوشید که برای پدیده های «جنوب شهر»، «خشت و آینه»، «شب قوزی» و «قیصر» نامی جستجو کند.
سرانجام “ابراهیم رهنما” (شایع بود) به تقلید از «موج نو» سینمای فرانسه، به آن دوره نام «موج نو» داد. کیمیایی در جلسه ای گفت نمی داند موج نو چیست و چه می گوید. «موج نو » تئوریسین خاصی ندارد. مشی آن این است که تعدادی فیلم از جریان روان سینمای ایران که رویاپردازی می کرد و درباره کاباره، رقص، سرقت و هیجان بود، جدا شدند و فیلم هایی تولید شد که ویژگی سینمای به اصطلاح «فیلم فارسی» را نداشت. «موج نو» هیچ گاه به جریان بدل نشد و موج ماند تا تمام شد.
سینمای موج نو ایران
برای اولین بار در سینمای جهان «موج نو» سینمای فرانسه رخ داد. جنبشی در سینمای فرانسه که دهه ١٩٥٠ به رهبری منتقدان جوان تحریریه مجله سینمای «کایه دوسینما» (دفترهای سینما) رخ نمود و به سراسر نقاط دنیا سرایت یافت.
موج نو سینما فرانسه دو دوره داشت: دوره اول از ١٩٥٨ تا ١٩٦٢ که مشخصه ی بارز آن تأکید بر «مؤلف» و «میزانسن» بود. فیلم سازان دهه پنجاه از قواعد مسلط در این دوره روگردان شدند و به این جنبش و ویژگی های آن پرداختند.
دوره دوم «موج نو» بین سال های ١٩٦٦ تا ١٩٦٨ رخ داد. در این دوره موضوعاتی چون سیاست ورزیگفتمان فیلم سازان، سیاسی تر و ایدئولوژی کم رنگ تر شد. این موج متأثر از تفکر نشریه کایه دو سینما بود. این پروسه نشان می دهد که مطبوعات به ویژه مطبوعات سینمایی می توانند تأثیرات دگرگون کننده ای در روند فیلم سازان ایجاد کنند.
اما پدیده «موج نو» در ایرن موج دیگری است که در سینمای این سرزمین رخ داد. «موج نو» به جنبشی در سینمای ایران اشاره دارد که اواخر دهه چهل خورشیدی شکل گرفت. فیلم های «گاو» (داریوش مهرجویی)، «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی) نمایندگان اصلی این موج هستند.
دو فیلم «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» از ادبیات بهره گرفتند و هر دو را دکتر غلامحسین ساعدی نوشته، اما قیصر طبق معمول نوشته مسعود کیمیایی است. نشانه های سینمای موج نو از اوایل دهه چهل با «جلد مار» (هژیر داریوش)، «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان) و «شب قوزی» (فرخ غفاری) هویدا شده بود.
مسیرهای موج نو سینمای ایران
سینمای موج نو بعد از پیدایش به دو مسیر مستقل رفت: ساخت فیلم های شخصی خصوصی و انتزاعی و آبستره با آثاری چون رگبار، چشمه، یک اتفاق ساده، شازده احتجاب، دایره مینا و پستچی و… مسیر دوم جبهه فیلم هایی با سویه های پررنگ اجتماعی و تجاری مثل فرار از تله، سه قاپ، خداحافظ رفیق، طوقی، رضا موتوری و گوزن ها. تولیدات مسیر دوم موج نو، نگاهی به انبوه تماشاگر داشت. برخورد نشریات دوره های تولید این فیلم ها نگاه متفاوت منتقدان و نویسندگان سینما را در خود داشته؛ و در بررسی فیلم ها نگاه متضاد هم داشته اند. فیلم های که در جامعه وسوسه ایجاد کرده بود حجم بالایی از نوشته ها را به خود اختصاص داده اند.
شناخت سینماگران موج نو
نسل سینماگران «موج نو» شناخت عمیق تری از هنر سینما داشتند. و به شدت از ادبیات معاصر تأثیر گرفته اند. در واقع شاخصه مهم و اصلی سینمای موج نو در ایران ارتباط عمیق آن با ادبیات معاصر است.
می توان چهره های اصلی «موج نو» را این گونه برشمرد: مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، سهراب شهید ثالث، ناصر تقوایی، امیر نادری، عباس کیارستمی، بهمن فرمان آرا، فریدون گله… موتور محرك موج نو در واقع کیمیایی، مهرجویی و تقوایی هستند که آثارشان راهگشای این حرکت اند. برخی از فیلمسازان موج نو در مؤسسه ای دولتی به نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» با ساخت فیلم های کوتاه فیلمسازی را آغاز کردند. این مؤسسه در دی ماه سال ١٣٤٤ تأسیس شد و اولین مدیر آن لیلی امیرارجمند بود.
روشنفکران و موج نو سینما
«موج نو» در سینمای ایران موافقین پرتعداد و مخالفین صریحی دارد. به باور موافقین، موج نو، در مقابل فیلمفارسی های رایج ایستاد و سخن متفاوت با آنچه آنها رویا فروشی، سطحی نگری و ابتذال می خواندند در سینما پدید آورد. مخالفین اما معتقدند اگر موج نو در سینمای فرانسه دارای پایگاه اجتماعی و عقبه فکری مستحکمی برگرفته از اندیشه تئوریسین های «کایه دوسینما» بود در سینمای ایران چنین استوار شکل نگرفت و قوام نیافت و در حد چند فیلم مخالف جریان حاکم باقی ماند. در اوضاع و احوال سینمای عامه گرای ایران ساخته شدن چند فیلم متفاوت، طبقه تحصیل کرده و بیدار جامعه را متوجه خود کرد. رشد طبقه متوسط توأمان با تحولات اقتصادی و سیاسی جامعه، نسل نوجویی را در سینما پدید آورد.
دکتر امیر هوشنگ کاوسی به فیلم عامه گرا و تماشاگر پسند لقب «فیلمفارسی» دادند یعنی سینمایی که تنها زبانش فارسی و ابتذال پرور است. این لقب تحقیرآمیز تاکنون ماند. حالا برخی از فیلم های اکران شده جدید را، بازسازی سینمای فیلم فارسی دوره گذشته می دانند. کاوسی اعتقاد داشت که نه فیلم است نه فارسی بلکه ملغمه ای از این دو است !!!
موج نو سینمای ایران همان قدر که تئوریسین ها و هواداران زیادی داشت در مقابل منتقدین و مخالفین جدی داشت. ابراهیم گلستان (نویسنده و فیلمساز) می گفت موج نو پشتوانه علمی و عملی ندارد و خیلی پرت است.
سیر ساخت فیلم های متفاوت و نظرات دوستانه و دشمنانه و طرفداری نشریه ای چون «فیلم و هنر» از سینمای ایران که بدون قید و شرط این سینما را می ستود: سرانجام سینمای ایران از کمک به آن سر باز زدند و در سال ١٣٥٣ برای همیشه تعطیل شد. جمال امید، بهرام ری پور، رضا سهرابی و خانم مِیهن بهرامی در آن نقد فیلم می نوشتند و در نوشته های خود با ادب و احترام به فیلم ایرانی (آن دسته فیلم سازانی که که نقدپذیر بودند) ایرادهایی بر آن می گرفتند.
نشریات سینمایی از دهه سی خورشیدی
مجله ستاره سینما که از سال ١٣٣٢ تا دی ماه ١٣٥٧ منتشر شد در دوره های متناوب دشمن سینمای ایران بود و در دوره ای کوتاه فقط اخبار و رپرتاژ از سینمای ایران داشت و اگر نقدی نوشته می شد دشمنانه بود.
نشریات غیرسینمایی چون «نگین»، «فردوسی» ،«سپید و سیاه»، «بازار، ویژه ادبیات و هنر»، «خوشه» مطالب و نقدهایی روشنفکرانه درباره سینمای ایران داشتند.
سینماگران راه خود را می رفتند و اهمیتی به نوشتار سینمایی نمی دادند و گوش شنوایی در این رابطه نداشتند. منتقدان هم کار خود را می کردند و بستگی به سلیقه و دانش خود فیلم ها را مورد تحلیل قرار می دادند. فیلم سازانی چون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، سهراب شهید ثالث، ناصر تقوایی، جلال مقدم، کامران شیردل، بهرام بیضایی، فریدون گله، علی حاتمی و محمدرضا اصلانی در مرکز نوشتار سینمای ایران بودند و تعریف ها و تمجیدها به وفور از آنها نشر می یافت.
فروش فیلم «گاو» دور از هر گونه مته به خشخاش گذاشتن و انتقاد و این دست حرف ها می تواند عامل مهم دیگری برای تحرك دادن به سینمای ما و راه انداختن این سینما در جهتی سوای سینمای کنسرو کاباره ای باشد. گاو خوشبختانه نه فقط در پرداخت و شکل بیان، خود را سینمای فنی قابلی معرفی می کند بلکه از اصل تصور داستان دور نمی افتد.
پرویز دوایی که برای اولین بار از فیلم «قیصر» کیمیایی دفاع جانانه ای کرد، درباره «گاو» هم سنگ تمام گذاشت و فیلم را ستود. «گاو فیلم خوبی ست…. قیصر و اینک گاو، هر چند درد و برداشت به کلی متفاوت از سینما دارند، هوش و تفکر و دقت و حساسیت و تسلط بر شگرد سازندگانشان، و تکنیک در حدود سطحی، شایان توجه است» (ماهنامه نگین، 1348، 56).
سال ١٣٥٢ را جمال امید سال جبهه سوم و انشعاب نامید. سینمای جبهه سوم تلفیقی از سینمای تجاری و روشنفکری است. «آرامش در حضور دیگران» در این سال اکران شد. «آرامش در حضور دیگران» فیلم دیگر موج نوست که بر اساس داستانی از دکتر غلامحسین ساعدی نوشته شده و ناصر تقوایی آن را ساخته، فیلم پس از سال ها هنوز طراوت خود را دارد.
برخورد سرد نشریات سینمایی
برخلاف نیمه ی اول سال ١٣٤٨ که بسیار سرد و معمولی سپری می شود و نشریات سینمایی همچنان پدیده فیلم ها را فیلم فارسی می دانند و تمسخر می کنند، نیمه ی دوم پرجنب و جوش و هیجان انگیز است. نمایش موفق «قیصر» و «گاو» ضمن اینکه موقعیت سینمای ایران را نزد تماشاگران حفظ می کند تحولی نیز در جناح های مختلف فیلمسازی به وجود می آورد. سینمای تجاری در دو حوزه متعارف و غیر متعارف، سینمای روشنفکری و سینمای جبهه سوم که تلفیقی از سینمای تجاری و روشنفکری است، فعالند. مطبوعات سینمایی، زمان اکران «قیصر» و «گاو» این سینما را جبهه سوم روشنفکری قلمداد کرده بودند. هنوز جامعه روشنفکری و پژوهشگران سینمایی نام ویژه ای برای این ماجرا انتخاب نکرده بودند. بعدها به تأثیر از موج نو فرانسه و چند کشور اروپایی برای این تحول سینما، عنوان «موج نو» برگزیده شد.
نسل نو دهه چهل خورشیدی
«موج نو» ی سینمای ایران را باید یکی از تحولات بزرگ در تولید اثر و خلق شخصیت های ماندگار در سینمای ایران نامید.
در سال اکران (١٣٤٨) پنجاه فیلم سینمای بدنه از کمدی، جنایی، ملودرام و ژانرهای توامی و برخی بی هویت بودند. و هنوز معلوم نبود که به درد و رنج مردم آن زمان اهمیتی نمی دادند و تصویری غیر واقع گرایانه از جامعه داشتند. فیلم ها پر از رقص و آواز، شاد با پایان های خوش که تماشاگران خسته از کار را راضی نگاه می داشتند. با ساخت فیلم های دیگر چون «قیصر» مسعود کیمیایی (١٣٤٨)، آرام آرام سینمایی نو زاده شد. «گاو» یک باره مورد توجه منتقدان و نویسندگان سینمایی قرار گرفت. تا قبل از این تاریخ فیلم سازان ساختن فیلمهای تجارتی، عاشقانه را توسعه می دادند اما کارگردان های «موج نو» با فیلمنامه های قوی با روایات داستانی به اتکای اصل علت و معلول و اصل سببیت در داستان با عناصر تصویری و بصری فیلم تولید کرده بودند.
موج نو و دهه چهل خورشیدی
دهه چهل خورشیدی شاید سرنوشت سازترین دهه در تاریخ سینمای ایران باشد. دهه ای آکنده از حرکت های نوین و ریشه ای. در سال های پایانی این دهه است که صنعت سینمای ایران به جدی ترین مرحله حیات خود می رسد. موفقیت غافلگیرکننده «گنج قارون» وضعیت فرهنگی را در مسیر تحولی بی سابقه قرار می دهد. سرمایه های جدیدی در این عرصه به جریان می افتد و همزمان با جنب و جوش حاصل از این شکوفایی اقتصادی، نیروهای تازه ای با پشتوانه ایده های نو قدم در راه می گذارند. در سال های پایانی دهه چهل، دو جریان، همزمان تاریخ سینمای ایران را یکسره دگرگون می کند و در مسیری متفاوت قرار دهد. داریوش مهرجویی با کارگردانی «گاو» و مسعود کیمیایی با ارایه «قیصر» بانیان اصلی این تحول تاریخی می شوند.
“ژاله مهدوی” در 6 شماره نشریه ی فردوسی به سال 1349 چندین مقاله در اعتراض به ساختارهای سینمایی کیمیایی و روشنفکران در اواسط دهه چهل، نوشته و این آثار را دقیق مورد ارزیابی قرار داده است.
در تاریخ سینمای نوشتاری ایران “مِیهن بهرامی” تنها منتقد و نویسنده ی سینمای ایران است که هیچ نقد منفی بر سینمای ایران ننوشته و کلیه نقدهایش که موجود و بسیار فراوانند متعادل بوده اند. میهن بهرامی در نقدی طولانی که درباره سینمای مسعود کیمیایی نوشت سینمای او را عامرانه به نقد کشید و دفاع بی دلیل از او به انجام نرساند و کوشید نقاط ضعف و قوت او را تفسیر کند. نکته مهم نوشته اش این است که کیمیایی فراز و نشیب داشته و همه ی فیلم هایش را نمی پذیرفت.
چند فیلم موج نو
از ١٣٢٧ تا ١٣٥٧ با فاصله های کم و زیاد این آثار را «موج نو» نامیدند: شب قوزی، جنوب شهر، خشت و آینه، آرامش در حضور دیگران، گاو، قیصر، آقای هالو، فرار از تله، داش آکل، درشکه چی، سه قاپ، صبح روز چهارم، رگبار، چشمه، تگنا، شازده احتجاب، گوزن ها، طبیعت بی جان، کندو، باغ سنگی، شطرنج باد، سوته دلان و دایره مینا.
مؤخره
پژوهشگران و صاحب نظرانِ سینمای ایرن و منتقدان نظر داده اند که در موج نو سینمای ایران پس از سال ٥٧ نسل دومی از فیلم سازان ظهور کرد: دونده (امیر نادری)، گبه (محسن مخملباف)، طعم گیلاس (عباس کیارستمی)، بچه های آسمان (مجید مجیدی)، زیر پوست شهر (رخشان بنی اعتماد)، طلای سرخ (جعفر پناهی)، زمانی برای مستی اسب ها (بهمن قبادی)، و نسل سوم شاخص موج نو که «نفس عمیق» (پرویز شهبازی)، «درباره الی» (اصغر فرهادی)، «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی)،«فروشنده» (اصغر فرهادی) را شامل می شود.