محمدرضا دلیر* – فیلم «یادگار جنوب» در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد. این فیلم، داستانی عاشقانه از عشق جنون آمیز وحید نسبت به شیدا است که حتی پس از مرگ او نیز، ادامه پیدا می کند. عشقی که دردسرهای زیادی را برای وحید به همراه دارد، اما در پایان به او می آموزد که گذشته، نمیتواند جزئی از آینده باشد و برای زندگی بهتر، باید از گذشته و حوادث آن عبور کرد.
ناهنجاریهای اثر بالاست و مناسب افراد زیر ۱۵سال نیست. یکی از شخصیت ها شغلش تن فروشی است و این در اثر عنوان می شود.
مخاطب از جایی وارد روایت می شود که وحید با زن دیگری وارد رابطه عاطفی شده و سور و سات عروسی و ازدواج به راه است. نشانه ای نیست که به مخاطب بگوید زنی که باشروع قصه بر صفحه ظاهر شده، بدلی عاطفی است از زنی دیگر به اسم شیدا که حالا به کما رفته و وحید سعی کرده جای خالی مانده درون قلبش را اینچنین پرکند.
روایت فیلم یک ساختار غیر خطی و مقداری پیچیده دارد و مخاطبی که تا حوالی دقیقه ۶۰ فیلم پر از ابهام و سوال است، ناگهان با یک فلش بک، خط و ربط خیلی از اتفاقات را می فهمد و ادامه ماجرا را دنبال می کند.
ابتدا معلوم می شود این زن که الناز شاکر دوست نقشش را بازی کرده یک روسپی است، اما در ادامه به نظر می رسد این خود وحیده نبوده که چنین زنی را برای جایگزینی با شیدا انتخاب کرده، بلکه او را برای کلاهبرداری و تیغیدن ثروتش انتخاب کرده اند.
با اینکه قصه «یادگار جنوب» چند درونمایه عاطفی قوی دارد؛ مثل (عشق نامتعارف و ابدی)، (کینه جویی مرگبار)، و (تلاش یک نفر برای بازسازی خاطرات عاشقانه اش با یک نفر دیگر)، اما همین فرم روایی غیر خطی که مقداری سورئالیستی هم هست، ممکن است باعث شود که ذهن مخاطب به جای اینکه درگیری عاطفی پیدا کند، بواسطه درگیری با حل چیستان های روایت، با آن درگیری عقلی پیدا کند.
یادگار جنوب بعد از «جاندار» دومین فیلم بلند سینمایی از حسین دوماری و پدرام پور امیری است؛ دونفری که قبلا در فیلم کوتاه همکار بودند و فیلم نامه های «شنای پروانه» و سریال «یاغی» را هم کنار محمد کارت نوشته بودند. تمام داستانهایی که این دونفر تاکنون نوشته اند، در یک فضای بخصوص شهری می گذشت که متعلق به طبقات متوسط رو به پایین یا حتی گاهی فرو دست بود و فرم رئالیستی داشت اما یادگار جنوب تجربه کاملا متفاوتی برایشان محسوب می شود.
روایت فیلم مشخصا از یک دغدغه اجتماعی برنخواسته است و انگار قرار بوده بدهکاری های سینما به پدرام پور امیری و دوماری را صاف کند.
اساسا بازنمایی جنون همواره واجد جذابیت دراماتیک در ادبیات نمایشی و داستانی بوده است.
سازندگان «یادگار جنوب» هم مدعی هستند درباره یک (عشق جنون آمیز) فیلم ساخته اند و تمام تلاش خود را برای اثبات ادعای خود کرده اند. آنها گمان کرده اند که با توسل به ادا بازی می توانند جنون را باز نمایی کنند در حالیکه اساسا در ادبیات روانکاوانه، جنون محصول از کار افتادن مکانیسم های دفاعی، انقطاع با واقعیت و بروز پدیده هایی از قبیل هذیان و توهم است!
درباب شخصیت پردازی هم باید بگویم در این زمینه هم کمیت فیلم بطور اساسی لنگ می زند. ما درباره گذشته شخصیت وحید (وحید رهبانی) اطلاعات چندانی نداریم. نسبت شبه خانوادگی او با خانواده شیدا و صالح چندان درست و واضح تعریف نمی شود. شمایل عشق ورزی او به شیدا و واکنش هایش هم اگزجره شده است. در واقع فیلم قادر نیست تصویری روانشناسانه از وضعیت وحید به مخاطب ارائه دهد. ترسیم شخصیت هرا (سحر دولتشاهی ) هم مشکلاتی اساسی دارد. هرا به عنوان شخصیتی قاچاقچی و تبهکار در پایان فیلم کنش قابل درکی از خود ارائه نمی دهد.
فیلمنامه «یادگار جنوب» در روایت پر حفره است. این فیلمنامه مبتنی بر غافلگیری نوشته شده اما در نهایت در دروغگویی می افتد. مشکلات اساسی در فیلمنامه روی اجرا نیز تاثیر گذاشته و نابلدی سینما باعث ژانگولر بازی در اجرا می شود.
آنچه یک فیلم را قوام می دهد قصه است، نه روایت غیر خطی به خودی خود و نه قاب بندی های نامتوازن عجیب و غریب فارغ از تم و قصه، فیلمساز با وجودی که مسائل ابتدایی سینما را هم نمی داند، موضع بالایی نسبت به تماشاگر دارد. روایت غیر خطی فیلم از دل تم و قصه نمی آید. این نوع روایت صرفا برای ژست متفاوت بودن و همچنین چشم بندی برای تماشاگر به کار گرفته شده است.
این فیلم ایرادات ابتدایی زیادی دارد. ایراداتی که شاید در فیلم های دانشجویی هم به ندرت دیده می شوند؛ از قاب های نا متوازن متعددی که در آنها دو سوم چپ قاب خالی است گرفته تا ایراد راکوردی در تدوین.
در پایان باید گفت فیلم «یادگار جنوب» فیلمی بی جهان مبتنی بر فانتزی های جنسی است.
*منتقد سینما
یادداشت زیبایی بود مرسی از نویسنده محترم!