به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از گروه خبر سایت خانه تئاتر، سفیر مهربانی این دیدار با مدیریت رویا تیموریان و با حضور کاظم هژیرآزاد عضو هیئت مدیره خانه تئاتر ، مریم رحیمی مدیر اجرایی سفیر مهربانی و اختر تاجیک عکاس پیشکسوت تئاتر به مناسبت یلدا صورت گرفت. مریم رحیمی مدیر اجرایی سفیر مهربانی در ارتباط با این دیدار چنین می نویسد :
سالومه ، زنی عاشق ، بانویی متین و زیبا، و مادری مهربان .
بار اول بود که ملاقاتش می کردم اما از همون اول تمام صفات بالا در وجودش موج میزد، در ابتدای ورود با دیدن آقای هژیرآزاد بسیار هیجان زده و خوشحال شد اما بغض راه گلوش و بست و چشمهای زیباش نمناک.شدن. معلوم بود که خاطرات ۲۲ سال پیش، در نمایش بیتوس بیچاره براش زنده شد. نمایشی به کارگردانی آقای حمید مظفری که سالومه و آقای هژیرآزاد هردو از بازیگرهای اون اجرا بودن و سالومه می گفت اون موقع من و شهرام تازه با هم آشنا شده بودیم و باز بغض اجازه ی ادامه بهش نداد، اما بگم از پسرهای نازنین سالومه و شهرام که عین دسته گل بودن، آرتین ۱۲ سال و آدرین ده سالش بود و هردو مودب و شیرین و دوست داشتنی
چهره ی آرتین خیلی شبیه پدرش بود و رفتارش بسیار مردانه و بزرگتر از سنش ، از اون بچه هایی که میشه بهش اعتماد کرد که حتی از همین سن هم پشتوانه ی مادر و برادرش باشه و آدرین که توی چشمهای قشنگش شیطنت کودکانه موج میزد هم در کمال آداب دانی و احترام کنار ما نشسته بود.
با سالومه از هر طرف گپی می زدیم اما ناخودآگاه صحبتها به شهرام عبدلی ختم میشد. و سالومه همچنان عاشقانه وقتی میخواست حرفی بزنه می گفت شهرام جان…..
و لابلای همین گپ ها بود که برامون توضیح داد که آقای عبدلی دوسه بیماری زمینه ای مثل فشار خون داشتن و داروهایی که استفاده می کردن به مرور آسیبهایی ایجاد کرده بوده و اون اواخر حالشون زیاد خوب نبوده، سالومه می گفت: دکتر به شهرام گفته بود باید بستری بشی، اما شهرام در اون دوره تازه نمایش آخرش تمام شده بود و داشت میرفت مشهد سر سریال، زمانی که نمایش رو کار می کرد که درآمدی نداشت و اون کار فقط بخاطر دلش بود، اما خب بعدش اون سریال می تونست کمی جبران کنه ، بهش،گفتم شهرام جان رنگ و روت خوب نیست ولش کن نرو ، بیا به معالجه ت برس ، اما قبول نکرد ، مسئولیت پذیریش در مقابل خانواده و در مقابل کاری که تعهد به بازی داده بود باعث شد به خودش کمتر توجه کنه .
اشکهای سالومه سرازیر شد و …..
هم در دل گفتم و هم به زبون آوردم که سالومه جان خداروشکر این دوتا یادگاری شیرین رو داری ، بچه ها امید زندگی هستن ، بدون حضور بچه ها جهان جای خیلی سخت تری میشد و واقعا میشد.
بقیه ی زمان رو سعی کردیم شیرینتر بگذرونیم و با بچه ها کمی گپ زدیم و عکس گرفتیم و برنامه ریزی کردیم برای دیدارهای مجدد.
روح شهرام عبدلی شاد
یک دی ۱۴۰۳