سینمایی نیوز– انجمن سینمای جوان جای خیلی مهمی است اما سیاستگذاران فرهنگی ما تابهحال چنین تفکری نداشتند. در انجمن میتوان برای سینمای بلند و حرفهای ایران فیلمساز تربیت کرد اما سیاستگذاران قبلی عموما اصرار داشتند فیلم کوتاه را یک حیطه مستقل ببینند و از برآوردهکردن هر تعهدی نسبت به آینده حرفهای اعضا شانه خالی کنند. علاقهمندان فیلمسازی در ایران هیچ راه منطقی و معقول دیگری برای ورود به سینمای بلند جز همین وادی فیلم کوتاه نداشتند و نمیشد به زور همه را مجاب کرد که در انجمن یا جاهایی شبیه به آن تا ابد بمانند و کارهای کوتاه بسازند. علاوهبر این، فضای انجمن منحصر شده بود به آثار تجربی و روشنفکری با موضوعاتی خاص. اگر این بچهها موفق میشدند به سینمای بلند برسند هم درنهایت کفه سینمای روشنفکری ایران را سنگینتر میکردند و خلأهای اساسی در تمام حوزههای دیگر سر جایش باقی میماند. فیلمهای کوتاه انجمن تنوع نداشت و جو حاکم بر آن، این نهاد فراخ و پراکنده در سراسر کشور را به یک دستگاه بزرگ یکسانسازی تبدیل کرده بود. در دولت قبل شهریه انجمن بالا رفت و توجه به آن هم کمتر شد. جایش را آموزشگاههای آزاد فیلمسازی با شهریههای سرسامآور گرفتند. چهرههای مشهور در این آموزشگاهها نان شهرتشان را میخوردند بیاینکه آموزش فنیتر و بهتری ارائه کنند. طبعا آموزشگاهها هم در پایتخت متمرکز بودند و سینمای تهرانزده ایران حتی در فیلم کوتاه هم بیشتر در مرکززدگیاش فرورفت. این بخشی از مشکلات انجمن سینمای جوان، تنها دریچه امید علاقهمندان سینما در ایران بهسوی فیلمسازی حرفهای است. مهدی آذرپندار که پیش از این سرپرست گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما بود و قبل از آن هم سابقه فعالیت مطبوعاتی داشت، مدتی پس از شروع به کار دولت جدید، رئیس انجمن سینمای جوان شد و این اولین گفتوگوی مطبوعاتی او پس از چند ماه بهحساب میآید. ما که مقابل مهدی آذرپندار نشسته بودیم و با او گفتوگو میکردیم، خودمان از بچههای نسبتا قدیمی انجمن محسوب میشدیم؛ از آنهایی که نوجوانی و جوانیشان در آنجا گذشت و چند دوره مدیریتی متفاوت را دیدند. آذرپندار در این گفتوگو راجعبه دغدغههایی که چند خط بالاتر توضیح مختصری راجع بهشان داده شد هم حرف زده است. در ادامه، دو ماه مانده به جشنواره فیلم کوتاه تهران، گفتوگو با مهدی آذرپندار را میخوانید که غیر از شمول نسبتا جامعش بر مسائل فعلی انجمن سینمای جوان، بحثی کلاننگر درباره زیرساختهای سینمای ایران هم محسوب میشود؛ چه اینکه قرار است بالاخره ورود به سینمای حرفهای از طریق انجمن سینمای جوان به رسمیت شناخته شود.
- انجمن سینمای جوان با توجه به دورههای مختلف مدیریتی و بنا به اهدافی که برای آن تعریف میکردند، شکل و شمایل طراحی برنامههایش هم تغییر کرده است. در دورههایی با توجه به اهمیت ساخت فیلم کوتاه، سینمای جوان را محملی برای پرورش استعدادهایی در سینمای کوتاه تعریف کردند و در دورهای دیگر سینمای جوان را پلکانی برای پرورش فیلمسازان سینمای مستند و فیلم بلند قرار دادند. در دوره مدیریتی شما قرار است چه اهدافی برای انجمن سینمای جوانان ترسیم شود و چه کارویژههایی را برای آن درنظر گرفتهاید؟
انجمن سینمای جوان در سالهای گذشته تعمدی یا غفلتا درعین اینکه بسیار جای مهمی بوده، اما بهعنوان یک جای مهم بازنمایی نشده که بخشی از آن شاید به خلقوخوی انجمنیها بهعنوان یک خانواده بزرگ برگردد. آنها کمی بیش از حد درونگرا هستند و البته شاید هم تعمدی در کار بوده که اینجا خیلی بهعنوان جای مهمی بازنمایی نشود تا استقلال بیشتری داشته باشد. بنابراین در بدو ورود به نظرم آمد که برای بخشی از نهادهای فرهنگی نظام و بهطورکلی حاکمیت، باید انجمن سینمای جوان یکبار تعریف شود. من در بعضی جلسات بدون ابایی از اینکه آنچه میگویم به نفع انجمن تمام خواهد شد یا نه، بعضی دانشآموختگان انجمن در دورههای مختلف را اسم میبرم که الان سینماگران مهم امروز کشور هستند. اینجا برای من مهم نیست کسی که میشنود، جمعبندیاش این باشد که لزوما چه نوع سینماگری از انجمن درآمده، بلکه برای من مهم بود که اینجا جایی است که مهمترین سینماگران امروز ما روزی فیلم ساختهاند یا آموزش دیدهاند. به صرف همین تعریف، سهم انجمن از توجهات باید تغییر کند و اگر به این نتیجه برسیم که خیلی از تغییراتی که میخواهیم در سینمای ایران شکل بگیرد، ابتدا باید از انجمن سینمای جوان شروع شود، احتمالا در سیاستگذاریها، در بودجهریزیها و پرداختهای رسانهای و… سهم انجمن باید تغییر کند. این اولین مساله است.
- یعنی خودتان هم این را پذیرفتهاید که پایگاه اصلی تربیت فیلمساز بلند در سینمای ما باید حیطه فیلمسازی کوتاه باشد؟
مسالهای که همیشه وجود داشته، دعوای سنتی مابین طرفداران دو نظریه «فیلم کوتاه بهعنوان یک رسانه مستقل» یا «فیلم کوتاه بهعنوان تمرین یا پلهای برای رسیدن به فیلم بلند» است. این مساله خیلی ادامهدار است، بهخصوص نسل قدیمتر اصلا قبول ندارند که انجمن جایی است برای اینکه آنجا سیاستگذاری کنید تا سینمای بلند بهره آن را ببرد؛ آنها اینجا را یک جای مستقل مختص فیلم کوتاه میدانند، ولی من در این دعوا و بحث بهنظرم رسید که وقتی امروز با طیف وسیعی از هنرجوها مواجهیم که 90درصد آنها به انجمن میآیند تا بعدا جایی در سینمای ایران پیدا کنند، شاید دیگر بهتر باشد وارد این دعوا نشویم که چه کسی درست میگوید. وقتی یک هنرجو با این دید وارد میشود و من هم آموزشگاه هستم و ورودی من این را از من میخواهد، چرا من نباید این را مهیا بکنم؟ او میخواهد آموزشی ببیند که بعدها سری در میان سرها در سینمای ایران دربیاورد؛ حالا در کارگردان یا نویسنده، تدوینگر یا فیلمبردار، منشی صحنه یا حتی جلوههای ویژه. ما به جز بازیگری و گریم که به دلایلی در انجمن این دو رشته را آموزش نمیدهیم، همه نوع تخصصی را در سینما ارائه میکنیم. مثلا محمد برادران که در جلوههای ویژه سیمرغ دارد، از بچههای انجمن سینمای جوان دفتر قزوین است. اگر فضا را کمی عرضه و تقاضایی ببینید، از ما تقاضای این آموزشها میشود و ما هم جایگاه خود را اینطور تعریف میکنیم که قرار است با آموزشهایمان برای سینمای ایران کادرسازی کنیم. اگر کسی هم بخواهد فقط فیلم کوتاه بسازد، از این نوع نگاه ما به آموزشهایمان، لطمهای نخواهد دید. اما اگر ما به طیف عمدهای که میخواهند وارد سینما شوند، بگوییم فعلا فقط فیلم کوتاه بسازید و هیچ نگاهی به سینمای ایران نداشته باشید و چنین ایدهای نداشته باشید، یک چیزهایی را ما حتما از دست میدهیم، بهخصوص که موسسات رقیب جدی هم وجود دارند.
- برای این راهبرد برنامه هم دارید یا این صرفا یک تغییر شفاهی در لحن و ادبیات مدیران انجمن است؟
این بحث مهمی است که ما فکر کردیم باید برای سینمای ایران کادرسازی کنیم و به تبع آن، سیاستهای بعدی ما در آن برنامه پنجساله تحولی برمبنای این رویکرد اعلام شد و برخلاف تصور بیرونی که به این برنامهها معمولا نمیتوان ارجاع داد و صرفا یک سند با کارکرد رسانهای است، من واضح بگویم که اگر روزی شما خواستید من را در انجمن سینمای جوان قضاوت کنید، براساس همان سند تحولی و میزان پایبندی به آن قضاوتم کنید؛ چون ما ساعتها فکر کردیم و برنامه پنجساله تحولی را نوشتیم و به این برنامه ایمان داریم. ممکن است بهلحاظ اداری اینطور به نظر بیاید که سازمان سینمایی به همه موسسات گفته است که چیزی بنویسید و همه نوشتهاند، اما ما پیش از ابلاغیه هم سیاستهای کلیمان را در ماه آذر یا دی منتشر کرده بودیم و شما میتوانید آنها را با این برنامه تطبیق دهید؛ البته این برنامه بسیار جامعتر، مستدلتر و کاملتر است. به هرحال، براساس این سند و در راستای مساله کادرسازی، ما امروز به این جمعبندی رسیدهایم که در حوزه تنوع باید در انجمن سینمای جوان سرمایهگذاری کنیم.
- البته قبل از این هم تعدادی از سینماگرانی که وارد حیطه فیلم بلند شدند، فیلمسازان کوتاه انجمن بودند…
بله، حتما این کادرسازی قبل از این دوره هم با افتوخیزهایی همیشه در جریان بوده است. انجمن سینمای جوان بهلحاظ کیفیت فیلمسازی جای بسیار موثر و مهمی است و سالی نیست که در جشنواره فجر فیلمساز مهم از انجمن سینمای جوان نداشته باشیم. سال گذشته چهار فیلماولی مهم در جشنواره فجر حضور داشت که مهمترین آنها «موقعیت مهدی» بود که صداوسیما کار کرد و البته خاستگاه کارگردانش آقای حجازیفر از تئاتر بود، اما سه فیلم اولی دیگر شامل «بیرویا»، «علفزار» و «ملاقات خصوصی»، فارغ از اینکه رویکردهای مضمونی آنها را قبول داشته یا نداشته باشیم، محصول بچههایی است که زمانی گذرشان به انجمن افتاده است و با این مجموعه کار کردهاند. تمام ادوار دیگر فجر را هم که شما عقبتر بروید، به فیلم کوتاهسازهای دیگری همچون نیما جاویدی، هومن سیدی، سعید روستایی، محمد کارت و… برمیخورید که در دهه 90 هر سال، سال درخشش یکی از آنها بوده است. اینها را توضیح دادم که بگویم ما الان مسالهمان در انجمن این نیست که اینجا خروجی نمیدهد یا حاصلخیز نیست، بلکه مساله در انجمن، یک مساله رویکردی بوده است. بدنه انجمن سینمای جوان و هنرجوها به تجربه و با مرور اتفاقات به این باور رسیدهاند که فیلم کوتاهی بسازند که اگر تهیهکنندهای از سینمای ایران آن را دید، جرات سرمایهگذاری روی فیلم بعدی سازنده آن را داشته باشد.
- این روند بدون وجود یک رویکرد منسجم در بالا و در سطح سیاستگذاری، تابهحال چطور پیش رفته است؟
اگر شما به دهه ۶۰ و ۷۰ انجمن سینمای جوان نگاه کنید، تنها چیزی که اهمیت نداشته این بوده که فیلم بتواند اکران خوبی داشته باشد و مخاطب آن را بپسندد. در دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ سینمای تجربی و سینمای مینیمال کلاسیک کمتر داستانگو، گرایش اصلی انجمن است. در دهه ۷۰ همه میخواستند شبیه کیارستمی فیلم بسازند و در دهه ۸۰ همه میخواستند فیلمی بسازند که شبیه آن نسل طلایی آقای آفریده بشود که هیچکدامشان خیلی کلاسیک فیلم نمیسازند، مانند شهرام مکری، مجید برزگر، محمد شیروانی، علیمحمد قاسمی و… اما از دهه ۹۰ بهبعد در انجمن سینمای جوان نه بهواسطه یک سیاستگذاری داخلی منسجم، بلکه تحتتاثیر تحولاتی در سینمای ایران، فیلم کوتاه کشور قصهگوتر شد؛ چون ذائقه فیلم کوتاهسازها به این سمت رفت که میخواستند مانند اصغر فرهادی فیلم بسازند. شبیه کیارستمی شدن یعنی اینکه شما کمتر قصه بگویید و به اکران خیلی فکر نکنید و در فضاهای روستایی و غیرشهری کار کنید، ولی در دهه ۹۰ اینطور است که شما باید قصه اجتماعی شهری بگویید، یک موقعیت اخلاقی و یک دوگانهای حول آن بسازید و این سینما خیلی قصهگوتر از سینمایی است که قبلا برای ما جوایزی به همراه آورده بود. بنابراین تحتتاثیر موفقیتهای آقای فرهادی، گرایش غالب اینطور شده و کمی بعدتر، شبیه آقای روستایی روی طبقه جنوبشهری و آسیبپذیر متمرکز شده و این روزها شبیه فیلمسازی آقای کارت و… بر اثر این گرایش فیلمهای کوتاه مهمی خلق و تبدیل به مرجع شدند که بهزودی خود آنها به منبع الهام فیلمسازان کوتاه تبدیل شدند. مثل فیلم کوتاه «روتوش» یا مثلا «به وقت ناهار».
و اینها به فیلمهایی تبدیل شدهاند که خودشان مرجعیت دارند و از روی آنها فیلم ساخته میشود. من از روزی که به انجمن آمدم، ایدهام این بود که دایره برای فیلمسازی بازتر شود. البته من همیشه پیگیر جریان فیلم کوتاه بودم و به جز آن سه سالی که در تلویزیون خیلی مشغله داشتم، مشتری جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و میدیدم هرساله با انبوهی از فیلمهای کوتاه باکیفیت مواجه هستیم که واقعا از انتظار ما نسبت به یک جشنواره فیلم کوتاه بالاتر است. مساله اما اینجاست که شما اگر سه سال متوالی به دیدن فیلمهای این جشنواره بهعنوان ویترین اصلی فیلم کوتاه کشور بروید، سال اول بسیار شگفتزده میشوید، اما سال دوم احساس میکنید این فیلمها رنگوبوی فیلمهای سال قبل را دارند و سال سوم دیگر آن طراوت اولیه را برای شما ندارند و احساس میکنید دارید فیلمهایی شبیه دو سال گذشته را میبینید. درواقع یک گرایش عمدهای به وجود میآید و همه شبیه آن فیلم میسازند.
- همانطور که گفتید، در انجمن سینمای جوان در دورههای مختلف یک سال شبیه فرهادی فیلم میسازند، یک سال شبیه کیارستمی، مکری و… ، پس به نظر میآید که انجمن سینمای جوان بیشتر متاثر از فضای بیرونی است و سیاستگذاریها و طراحیهای داخل سازمان نقش چندانی در هدایت فیلمسازان نداشتهاند. اما حالا شما میگویید میخواهید کادرسازی کنید؛ با این شرایط چطور میخواهید سیاستهای خود را تحت هر عنوانی که هست، پیادهسازی کنید؟
اینطور نیست که در دهههای قبل سیاستگذاری نشده، همین که شما از بین گزینههای مختلف به کیارستمی میرسید، ناشی از یک سیاستگذاری است. اما به هرحال افتخارات بینالمللی این افراد هم بسیار در این موضوع مهم بوده است. در دهه ۶۰ هم اگر نگاه کنید سینمای کوتاه ایران مملو است از فیلمهای روستایی و این سلیقه مدیران ما در آن دوره است. در این میان به دهه ۷۰ که میرسیم و بعد از نخل طلا، کیارستمی دیده میشود، گرچه قبل از آن هم فیلمساز مهمی است، مثلا «خانه دوست کجاست» را ساخته، ولی وقتی کیارستمی بر قله سینمای کن با فیلم «طعم گیلاس» میایستد، در میانه دهه ۷۰ است. پس این جریان از قبل دارد رشدونمو میکند و اما به این واسطه تقویت میشود. اما در این دوره یک تفاوت مهم با شرایط فعلی وجود دارد. در این دوره فیلم کوتاه کشور با آنکه خود از سینمای بلند کیارستمی یا پناهی یا قبادی الهام میگیرد، اما به سینمای بلند ما هم ایده میدهد. مثلا باب شدن فیلمبرداری فیلمها با دوربین روی دست در فیلم کوتاه کلید میخورد که در زمان خود خیلی اتفاق ویژهای بوده است. حتی فراتر از این، مشهور است که یکی از برجستهترین کارگردانان سینمای ایران، داور یکی از ادوار جشنواره فیلم کوتاه تهران در دهه 70 بوده و از یکی از فیلمهایی که در جشنواره میبیند، برای ساخت فیلم بعدیاش الهام میگیرد که آن فیلم امروز یکی از بهترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ما و مهمترین فیلم این فیلمساز است. اینجاست که میگویند استقلال فیلم کوتاه، سبب میشود اتفاقا اینجا یک چیزهایی تجربه و باب شود و بعد به سینمای ایران راه یابد.
ظاهرا این یک جو یا پاتوقی است که آگاهانه ایجاد شده و خیلی قبلتر از اینکه انجمن درست شود هم ایجاد شده تا افراد این تیپی درست کنند، مثلا فن کیارستمی درست کنند. بعضی مسئولان سینمایی آن دوران میگویند که ما آمدیم در ایران تارکوفسکی را جا انداختیم. یعنی جو خودبهخود به آن سمت که کیارستمی هم شبیهاش بود، نرفت. برای اثبات این حرف میشود از موضعگیری خود مرحوم کیارستمی استفاده کرد. ایشان قبل از انقلاب یک فیلم کوتاهش در جشنواره تهران جایزه گرفته بود، اما همان وقت خودش در مصاحبهای میگوید من متوجه شدم این روند ایراد دارد، چون سال قبل، بیضایی جایزه گرفته بود و همه فیلمهای امسال شبیه آن بود. به نظر میرسد که این سیاستی است که از قبل وجود داشته و ما میخواهیم در انجمن یا جاهایی شبیه آن، فن سینمای روشنفکری درست کنیم نه فیلمساز.
این بحث مفصلی است و من نمیخواهم وارد این شوم که در چه سازوکاری شما به این میرسید، ولی در انجمن سینمای جوان از روز اول نگاهی به جشنوارههای جهانی وجود داشته و در آن نگاه شما نمیتوانید بگویید که اینجا حتما حاتمیکیا الگو میشود. وقتی شما جشنوارههای جهانی را دیده و گزارش کرده و به آن افتخار کردهاید، حتما به گزینه آقای کیارستمی یا جعفر پناهی و بهمن قبادی میرسید. اینها را شما باید ضرب در دفاتر هم کنید، یعنی همچنان فیلمسازی کردستان تحتتاثیر بهمن قبادی است که زمانی از انجمن سینمای جوان آمده و فیلم ساخته است. من الان منظورم گرایشهای فکری نیست، بلکه جنس فیلمسازی را میگویم؛ مثلا انتخاب روستا متاثر از سینمای آقای کیارستمی و فیلمسازان دیگر است یا مثلا انتخاب طبقه متوسط متاثر از سینمای آقای فرهادی است. یعنی یک بحران اخلاقی را وسط بیندازیم و بعد یک دوگانه حول آن ایجاد کنیم. اما بههرحال در آن دههها و دورهها هرطور که بوده، انجمن سینمای جوان حتما پیشنهاددهندهتر و ایدهدهندهتر بوده به سینمای بلند ما. اتفاقی که در دهه ۹۰ افتاده سبب شده بخشی از این دعوا حل و فصل شود و بچهها به این نتیجه رسیدند که ما باید سینمای قصهگو داشته باشیم و فیلمی را بسازیم که تهیهکننده راغب باشد سرمایهگذاری کند و این محاسنی داشته است. ما فیلمهای کوتاه خیلی انتزاعی که جریانی را نمایندگی کند که بعدها بهسختی بتوان در سینمای ایران از آن فیلم بلندی ساخت، کمتر داریم و شما میبینید عمده سینمای ایران نسبت به دهه ۸۰ قصهگوتر شده است. یک زمانی گرایش به فیلمسازی در فضای هنر و تجربه بخش عمدهای از سینمای ایران بود، ولی حالا سهمش در جشنواره فیلم فجر گاهی به یک فیلم میرسد. زمانی بود که من وقتی میرفتم به جشنواره فجر، آرزویم این بود که دو، سه فیلم قصهگو ببینم. الان خب سینمای ما بهطور کلی قصهگوتر شده است. اما معایب این روند البته این بود که زیاد از یک جا الهام گرفته شده و بعد شما با مجموعهای از فیلمهای تکراری مواجهید و بدتر از آن، مجموعهای از فیلمهای تکراری در یک گونه سینمایی؛ یعنی شما چه بگویید آقای فرهادی و چه بگویید آقای روستایی و چه آقای کارت، اینها کلا درام اجتماعی میسازند و به همین دلیل مقلدان آنها هم مدام درام اجتماعی میسازند. اما سیاست انجمن در دوره جدید ضریبدادن به ژانرها و حمایت از آنهاست. ترجمان سینمایی آنچه عرض کردم، تنوع ژانرهاست. ما مشخصا هفت ژانر را اعلام کردیم و گفتیم انجمن در این هفت ژانر که شدنیتر است، حتما راحتتر حمایت میکند و حتما پول بیشتری میدهد. انجمن سقفهای خود را دارد و میگوید که مثلا تا فلان عدد میتواند حمایت کند، ولی ساختاری است که در کل کشور پراکنده شده و ما ۵۸ دفتر داریم و هیچ رقیبی در این فضا نداریم. انجمن امروز این را گفته و ما مدعی هستیم تا حدی هم در تولید این سیاست عملیاتی شده و من خواهش میکنم برای سنجش این ادعا، جشنواره فیلم کوتاه تهران را رصد کنید و فیلمهای انجمن را ببینید؛ البته ما زمان کافی برای اینکه این کار را کاملا پیاده کنیم نداشتیم اما الان که بازه دریافت آثارمان تمام شده و من چشماندازی نسبت به جشنواره دارم میتوانم بگویم که قول میدهم برای اولینبار بعضی از فضاهای فیلم کوتاه که کمتر تجربهشدهاند را در این دوره داریم و اتفاقا امیدوارکننده است که بگویم فیلمهای بسیار خوبی هم هستند. نمیخواهم بگویم من این را گفتم و این اتفاق افتاد، راستش این است که وقتی این مساله را با جامعه فیلم کوتاه مطرح کردم، دیدم خیلیها هم خودشان به این نقطه رسیدهاند و مصداق آن در جشنواره فیلم کوتاه سال گذشته (دوره سیوهشتم) است که انجمن صنفی فیلم کوتاه (ایسفا) که فارغ از هیاتداوران به یک فیلم مدال ایسفا را میدهند، به یک فیلم کمدی جایزه داده است. شما باید انجمن را بشناسید که بفهمید این چه اتفاق مهمی است.