خلاصه روایت این اثر از این قرار است که در دهه 1950 ویلیامز کارمند مسن شهرداری، پس از ابتلا به سرطان لاعلاج تصمیم میگیرد در روزهای پایان زندگیاش، کاری معنادار انجام دهد. او با جدیت و پشتکار زمینی را که در جنگ جهانی دوم به خاطر اصابت بمب، مخروبه و بیاستفاده شده، تبدیل به زمین بازی برای کودکان میکند و به این ترتیب یاد و خاطرهای نیک از خود برجای میگذارد.
اثری اقتباسی از فیلم “ایکیرو” به کارگردانی آکیرا کوروساوا که آن هم بر اساس رمان “مرگ ایوان ایلیچ” لئو تولستوی است. فیلم در لندن دهه 1950 میگذرد، دوران زندگی بریتانیایی پس از جنگ؛ با فضایی سرد، خشک و خشن. شخصیت اصلی این اثر، آقای ویلیامز نیز چون محیط، سرد و خشک است اما خبر سرطانش او را تغییر می دهد. بازی فوق العاده بیل نای در این نقش در کنار کادربندی و نورپردازی زیبا، اثری ماندگار ایجاد کرده است. فیلم در یک نگاه درباره رهایی از تکرار و رخوت و تلاش برای یافتن معنای زندگی است. گویی همه ما منتظر آگاهی از لحظه مرگ هستیم که شاید اقدامی ماندگار و سازنده انجام دهیم. فیلم نامزد دو جایزه اسکار برای بهترین هنرپیشه مرد و بهترین فیلمنامه اقتباسی و علاوه بر آن برنده و نامزد ده ها جایزه از جشنواره و جوایز سینمایی معتبر مانند بفتا، گولدن گلوب و … شده است.
واحد جستجوی اداره کل تامین و رسانه بینالملل، شبکههای چهار و افق، مسئولیت رصد این اثر را بر عهده داشته و پس از طی مراحل تایید و تخصیص، نسخه اصلی را تهیه و تأمین کرده و اکنون پس از طی شدن روندهای ترجمه، ویراستاری و سپس دوبله، قرار است پس از آماده سازی از شبکهی چهار سیما، برای مخاطبان پخش شود.