محمدرضا دلیر*- از ابتدای اپیدمی کرونا و با وجود آنکه بسیاری از کارشناسان و هنرمندان این عرصه از لزوم پوستاندازی سینمای ایران در مقطع پساکرونا صحبت میکردند تا سینما همچنان زنده بماند اما واقعیت فروش فیلمها چیز دیگری را نشان میدهد.
درکمالتعجب و در روزهای کرونایی هرجا که سینماها مجال نفسکشیدن داشتند، مردم برای دیدن فیلمهای ضعیف کمدی صف کشیدند و بدون اغراق این فیلمها ناجی سینماها در بدترین دوران فروش فیلمها شد. یادمان نرود فیلمی که لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را ازآنخود کرد، به عنوان مثال؛ فیلم کمدی «دینامیت» بود که جزو بدترین آثار تاریخ سینماست. فیلمی که در کارگردانی، فیلمنامه و بازیها حاوی نکته چندان قابلتوجهی نبود اما با اینوجود مردم استقبال عجیبی از آن کردند. در نگاه اول بهنظر میرسید این فیلم نتواند مخاطبان را راهی سینما کند اما نهایتاً فروش فیلم -باتوجهبه شرایط سینما- خیرهکننده بود.
با نگاهی پدیدارشناسانه میتوان دید که این تضاد آشکار را ما در سالهای قبل از انقلاب نیز تجربه کردهایم وقتی برخی از ضعیفترین آثار، لقب پرفروشترینها را کسب میکردند. در دهه اخیر نیز فیلمهای طنزی چون «نهنگ عنبر»، «خوب، بد، جلف» و «هزارپا» هم توانسته بودند رکورد فروش سینمای کشور را جابهجا کنند؛ و البته اخیرا (قیف)، (زود پز ) و … اما همه این آثار در یکچیز مشترک هستند آنهم فقدان ارزشهای فرهنگی هنری، حرکت در مسیر ابتذال، سطحینگری و نگاه سادهانگارانه به کمدی و طنز.
طنز، مزاح، هجو و هزل در هنر نمایشی سنتی ایران و ادبیات فارسی سابقه طولانی دارد. حضور مقلدان و بذلهگویان در تاریخ هنر ایران، موجبات خنده و سرگرمی مردم را فراهم میآورده است. دلقکها، مقلدان و سیاه بازان نیز در اوج هنرنمایی، بذلهگویی و ایجاد خنده با طعنه و کنایه، نکاتی را یادآور میشدند که دیگران جسارت بیان آنرا نداشتند. در تعریف کلی، کمدی یعنی «اثری که در بیننده شادی و نشاط ایجاد کند و به خوبی و خوشی به پایان برسد؛ اما غنای یک اثر کمدی به مفهومی بستگی دارد که بهواسطه آن، تماشاگر به خنده افتاده است».
در دهههای اخیر «صنعت فرهنگ» روزبهروز بهمدد تبلیغات رسانهای به توسعه خود پرداخته و خود را از پیشرفتهترین نقاط شهری تا دورافتادهترین نقاط روستاهای دور نمایان کرده است. بیشک یکی از این رسانهها که بازتابی همهجانبه از صنعت فرهنگ را پیش کشیده است سینماست. پدیده سینما و فیلم، نقش مهمی درجریان همگانی ساختن صنعت فرهنگ داشته است. سینما بهلطف سروکارداشتن با عرصه ناخودآگاه بشر، تأثیری بیش از سایر رسانهها در انسان دارد و از اینرهگذر، صاحبان رسانه و صنایع بیشاز پیش به شکلدادن و انتظام بخشی به عرصههای ذهنی، شناختی و فرهنگی بشر روی آوردهاند.
در دودههاخیر سینمای کمدی به ویترین اصلی صنعت فرهنگ تبدیل شده است. سینمای کمدی که در آغاز برای خنده و نوعی تأثیرگذاری عاطفی و تفکر لحظهای شکل گرفت، بهمرور نوعی بیقیدی و ابتذال در گفتار و رفتار را پدید آورد و اینروزها به اوج بیسامانی خود رسیده است. بهطوریکه در سالهای اخیر عدهای پای خود را از دایره عرف اخلاق چندهزارساله ایرانی، اسلامی فراتر گذاشته و در این بازار مکاره پای معامله آمده و آبروی فرهنگی کشور را حراج گذاشته و برای جیب خود از جیب مردم کیسه دوخته و درپی فتح گیشه برآمدند.
در مجموع طنزهای پرفروش اینسالها همان قاتلان بزرگ ژانر فیلم کمدی هستند چون این ژانر را تا سطح مجموعههای ضعیف تلویزیونی پائین آوردند و باعث شدند تماشاچی بهشکلی تربیت شود که انتخابش چنین آثاری بد و آزاردهنده باشد، انتخابهایی که نه آگاهانه است نه آزادانه؛ بلکه زاییده اندیشه نئولیبرالیستی زمانه است -بهواسطه رسانهها- که به آدمهای جامعه شکل دادهاند.
جالب اینجاست که آثار پرفروش دستورالعمل یکسان و مشترکی داشتهاند، متر و معیار همه آنها کسب سود و فروش بیشتر بوده و این همانچیزیستکه نئولیبرالیسم ترویج میکند. عبور از خط قرمزها، شوخیهای جنسی، چند متلک سیاسی و … ازاینرو، برخی از این آثار پرفروش سینمای امروز بسیار بدتر و مشمئزکنندهتر از فیلمفارسیهای زمان طاغوت هستند. در واقع آنها فرهنگ انبوه یا فرهنگ توده را بازنمایی میکنند و آثارشان حاصل خواستههای کاذب و غیرواقعیاند. آنها برای رسیدن به سود بیشتر از یکسو، هنر مستقل را ضعیف میکنند و از سویدیگر فرهنگ بومی را به قهقرا میبرند.
این صنعت، از تودههای مخاطب خود انفعال، تسلیم، آمادگی برای پذیرش هرچیز و نوعی احساس رضایت از دستاوردهای بالفعل و بالقوه فردی را خواستار است و همسانی و همگونی با هنجارها و ارزشهای غالب در آن بهزور جا انداخته شده و از همهمهمتر به سرکوب عقلانیت، حساسیت و خودانگیختگی از طریق فعالیت کاذب میپردازد.
با نگاهیبه فیلم «دینامیت» بهعنوان رکورددار فروش سینمای ایران، میتوان قدری دقیقتر درباره اینموضوعِ مهم صحبت؛ و دلایل و چرایی پرفروشبودن سینمای کمدی را بررسی کرد. به عنوان مثال؛ (دینامیت ) دراصل ماجراهای آپارتمانی را روایت میکند که افرادی از قشرهای مختلف جامعه با عقاید مختلف مثل پخشکننده مواد مخدر و طلبه در آن ساکن هستند.
دراینفیلم دو طلبه با بازی پژمان جمشیدی و احمد مهرانفر، پخشکننده مواد مخدر با بازی محسن کیایی و همچنین دو دختر با ایفای نقش نازنین بیاتی و زیبا کرمعلی نیز در ساختمان حضور دارند که مثلاً تضادهای فکریشان میخواهد باعث خلق موقعیتهای طنز شود؛ اما همین جمع اضداد است که در دل خود چون اسب تروآ موضوع امربهمعروف و نهیازمنکر را مورد هدف قرار میدهد. این فیلم در مسیر دیگر آثار کمدی اینسالها از روشی ساده برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرد: با شکستن هنجارها و تکرار آن کمکم حساسیت نسبت به ارزشها را از بین میبرد و آنها را به امری عادی تبدیل میکند.
فیلم های کمدی ایران، بیشاز آنکه نگاه انتقادی و اندیشهورز داشته باشند بازنمایی گونهای از اسکیزوفرنی اجتماعی هستند! از اینروستکه بهعنوان محصول صنعت فرهنگ ناظر بر مفهوم فرهنگ پست (Low Culture) هستند که توسط نهادهای فرهنگی (سینما) و با جایگزینکردن مؤلفههای یک فرهنگ (فرهنگ پست) سعی در از میانبرداشتن فرهنگ بومی و فرهنگ عالی (High Culture) دارند.
مشکل عمده و جدی فیلمها در حوزه طنز، سطحیبودن بیشاز اندازه آن است، فیلمها محصول تفکر نیست. مشکلی که امروز در سینما داریم عبور فیلمها و سناریوها از اندیشه و رسیدن آن به سطح ابتذال است. البته درست که ممکن است فضای شاد فیلمهای کمدی کمک کند بیننده مثلاً برای لحظاتی از دغدغهها و مشکلات خود فارغ شود؛ اما این نگاهی سادهانگارانه است زیرا فیلم های کمدی در کلیت زاییده «صنعت فرهنگ» هستند و اولین قربانیای که میگیرند تفکر و اندیشه مخاطب است. سینمایی که برپایه کلیشههای جنسی استوار است و موضوعی را یافته تا با پروبالدادن بیشاز حد به آن مخاطب را با خود همراه سازد.
نگاهی به فروش فیلمهایی نظیر (دینامیت) و پساز آن (انفرادی)، (سگ بند) و اخیرا ( زود پز) و (قیف) بهخوبی نشان می دهد فیلمهای کمدی با فیلمنامههای کمجان و نخنما اما با بازیگران نامی توانستهاند توجهها را بهخود جلب کنند. درهرصورت در زمانیکه سینمای ایران حالو روز خوبی ندارد و دربهترینحالت یکدرصد از جمعیت ایران به سینماها میروند، فروش آثار کمدی برای زندهنگهداشتن سینماها ارزشمند است اما زمان آن رسیده برایهمین مخاطبان اندک خوراک مناسبی فراهم کرد تا طیف بیشتری از مردم روانه سینماها شوند.
اگر اراده تهیهکنندهها و کارگردانان اینقدر معطوف به فروش بیشتر نباشد و آثار شلخته و بیچارچوب بازتولید نکنند و کمی به ماهیت هنر بیندیشند و رسالتی فرهنگی برای خود درنظر بگیرند، کمکم دریچههای تازه باز خواهند شد. این بهمعنای رفتن سمت سینمای صرفاً هنری و آوانگارد نیست بلکه پیشنهادیست برای حفظ حداقلها در زمانهای که هنر در آن روزبهروز روبهفراموشیست.
در تحلیل نهایی اکثر کمدی های حال حاضر سینمای ایران را میتوان زاییده سیطره نظام فیلمهای کابارهای دانست که بهشکل تازهای به گیشه سینمای ایران بازگشتهاند. این آثار که مرزهای ابتذال و فیلم فارسی را بهشکل ارتجاعی درمینوردند هرکدام گواهیاند بر بیاخلاقی افسارگسیخته در سینمای ما.
در اغلب کمدیهای سینمای ایران بیشاز اینکه کلیت داستان اوقاتی شاد را برای مخاطب فراهم آورد؛ همان تکیهکلامهای محاورهای و گاه تکراری بهچشم میآید و مخاطب معمولاً به این الفاظ و تکیهکلامهای جنسی واکنش نشان میدهد. از همینمنظر سینمایی که در دام شوخی جنسی افتاده سینما نیست بلکه پدیدهایست درحالاز بینبردن فرهنگ جامعه.
این فیلمها البته از جنبه صنعتی توجیه اقتصادی دارند اما مسئله اینجاست که آیا تقاضای جامعه و نسل جدید چنین فیلمهاییست؟
اینروزها از همه طرف با هشدار منتقدان درباره آثار کمدی روبرو هستیم. آنها هشدار میدهند که: موج جدیدی از فیلمهای بهاصطلاح کمدی که در سینمای ایران بهراه افتاده میتواند ضربه مهلکی به بدنه سینما وارد کند سینمایی که خالی از فکر و اندیشه است و میتواند بهمرور زمان منجر به فروپاشیهای اخلاقی و فرهنگی در جامعه شود.
مدیریت فرهنگی باید بهفکر یافتن متفکرانی جوان، مقبول و دانا باشد تا با یکدیگر تعامل کنند و نیازهای جامعه را بررسی کنند که بتوانند به تولید محصولاتی دست پیدا کنند تا بتوان نام کمدی سالم را بر روی آن گذاشت و به سینما عرضه کرد.
*منتقد سینما