سینمایی نیوز- چهلمین جشنواره فیلم فجر از ۱۲ الی ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ با نمایش ۲۲ فیلم در بخش سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران) آغاز به کار نمود. با دکتر “حسین گیتی” پیشکسوت ترین منتقد و نویسنده سینمایی حاضر در برج میلاد، خانه جشنواره، برنده بهترین مقاله سینمایی در سال ۹۲، نویسنده کتاب های مرجع و مهمی هم چون “مطبوعات سینمایی ایران”، “سینمای نوشتاری ایران”، “داستان در سینما”، “سینمای ایران تاریخ و تحلیل نو”، “پیاده با ارابه سینما”، “سینما روشنی زندگی من”، “سینمای ایران و تماشاگر قدیمی” و رمان “روی جاده نمناک” گفت و گو های روزانه مفصلی راجع به کیفیت برخی فیلم هایی که ایشان مشاهده نموده اند داشته ایم که از نظرتان می گذرد.
سینمایی نیوز: با عرض سلام و تقدیم احترام به پیشگاه شما منتقد و نویسنده سینمایی پیشکسوت، خیلی مشعوف هستیم که شما را در ۷۳ سالگی همچنان کوشا و پویا در جشنواره های سینمایی می بینیم. بفرمایید فیلم های روز نخست جشنواره چهلم را چطور ارزیابی می نمایید؟
حسین گیتی: بنده هم به شما و مخاطبان رسانه تان سلام عرض می کنم. من همیشه با سینما زنده بوده ام. فضای جشنواره خوب و استقبال، عالی است.
از بین ۲ فیلمی که در روز نخست جشنواره مشاهده نموده ام یعنی “بیرو” و “مرد بازنده”، “مرد بازنده” بیشتر بر من تاثیر گذاشت. آلفرد هیچکاک می گوید وقتی از سینما بیرون می آیید باید تا یک مدتی تحت تاثیر فیلم باشید و یقه ات در دست کارگردان فیلم باشد. بنابراین بنده علی رغم اینکه فیلم های قبلی این فیلمساز “محمد حسین مهدویان” را دوست نداشتم، ولی در فیلم “مرد بازنده” با او آشتی کردم و فهمیدم که ایشان هم محتوا و هم تکنیک را می شناسد.
این فیلم می شود گفت یک فضای نوآر دارد. ممکن هست برداشت هایی آزاد از سینمای جنایی – پلیسی دهه ۵۰ میلادی باشد اگر چه پرداخت آن ایرانی است که به دنبال شبکه های اقتصادی می رود.
یک مشکلی که این فیلم به نظر من داشت تعدد شخصیت ها و آدم ها بود. خیلی مشکل می شد اسامی را به خاطر بسپارید و کنترل کنید. این پلیس با آنکه خود به دنبال عدالت بود اما خودش بی عدالتی کرده و کتک و دستبند می زد. پنداری که خودِ ایشان قانون را اجرا می کرد.
یک نکته خوبی این فیلم داشت و آن این است که فیلمساز توانست مرز بین شخصیتی که در جامعه آن همه ارزش دارد و جلوی او از جای برمی خیزند را در خانه طوری تصویر کند که ضعیف و مورد محاکمه دختر و پسرش می باشد. این وجه را به خوبی نشان داد که این اشخاص، همان اقتدار محیط کار و اجتماع را می خواهند در خانه با زن و فرزندان هم داشته باشند که منجر به درگیری می شود. یک نکته پزشکی هم داشت و آن اینکه آن دندانی که می کشند و می توان گفت چه دندانی هم بوده است، باید بر جای آن یک گاز یا پنبه بگذارند که خونریزی نکند و شخصیت فیلم بدون انجام این کار می رود. ۲ تا ۳ بار هم می بایستی در دندانپزشکی آب دهان را خالی می کرد که این طور نشد.
بازیگر هم گاهی در طول فیلم یادش می رفت که دندان درد دارد و فقط ۲ تا ۳ بار دست روی دندان می گذارد. شما نگاه کنید به بازی بهروز وثوقی در گوزن ها که هیچ گاه در طول فیلم از نشانه های شخصیتِ نقش یک معتاد بر نمی گردد و با همان شیوه ادامه می دهد.
در مجموع فیلم “مرد بازنده” هیچ وقت افت نداشت؛ حتی در جایی که پلیس به خانه می آید و درگیری با فرزندش شکل می گیرد و یا در صحنه آخر که پول و دلار و پاسپورت به او می دهد و می توانست باعث افت در روند فیلم شوند، این اتفاق نیافتاد. فیلم با ریتم خوب و متعادل پیش می رفت.
من این فیلم را دوست دارم. فیلم به شکل خطی داستان گویی می کرد و عقب و جلو نمی رفت و تماشاگر، گیج نمی شود و آدم ها یک به یک وارد داستان می شوند؛ از همان صحنه آغازین که جنازه ای را کنار درختان پیدا می کنند تا صحنه پایانی که شخصیتِ اصلی فیلم در خیابان رها می شود.
فینال فیلم شباهت به پایان باز داشت در حالی که این طور نبود و شخصیت اصلی فیلم که یک پلیس است اخراج می شود و این خیلی غم انگیز بود.
نکته جالب آنکه ۲ نفر در فیلم مخفی هستند که یکی از آن ها کشته و دیگری شریک او با نام های “بهنام” و “سلیم” می باشند.
دیالوگ ها امروزی و نه محاوره ای بود. در فضاسازی، ما استفاده بیش از حد از مراسم عزاداری را می بینیم که معلوم نیست آن متوفی مگر که بوده است که این همه برای او عزاداری می شود و در نهایت معلوم شد که آدمِ قالتاق و مخربی برای جامعه بوده است. به زعم بنده این همه صحنه های عزاداری به سابقه ذهنی فیلم ساز بر می گردد که در این نوع مراسمات حضور داشته است. اگر چه در صحنه های عزاداری هم کارکرد حضور پلیس در آنجا و شکار سوژه ها دیده می شود.
فضای شهر نیز نه ویران بلکه آرام و عادی بود. ضمن اینکه ۴ نوع ماشین در این فیلم می بینیم که دو دسته از آن ها تصادف می کنند.
بخشی از کارهای شخصیت پلیس هم در فیلم آنارشیستی بوده است که از آن جمله دستبند زدن به آن کسی هست که گریه می کرد و همینطور آن مادرِ بچه به بغل را به داخل ماشین می برد و به او می گوید با کتاب به سر من ضربه بزنید! این چه معنی می خواهد بدهد و اصلا نتیجه ای هم از این کار نمی گیرد. این صحنه ها و اعمال تماشاگر را نه تنها خوشحال نمی کرد بلکه آزار می داد. پلیس می خواهد بگوید خیلی سَرِ من می شود و باهوش می باشم اما نتوانست آن نیروها را پیدا کند.
در میزانسن های صحنه های شلوغِ ماجرا، گاهی خط فرضی شکسته شده است!.
می توان از بازی خوب آقای “جواد عزتی” در نگاه البته و نه در حرکت، نام برد. حرکات فیزیک اش شبیه به “آل پاچینو” در “بعدالظهر سگی” بود اما میمیکِ صورت که سر به پایین و سیاهی چشم ها رو به بالاست تقلیدی مستقیم از بازیگران دهه ۶۰ سینمای فرانسه مانند “ژان پُل بِلموندو” و “آلن دلون” است که البته می تواند سهوی هم باشد ولی نگاه های اش عالی بود. من به او آفرین می گویم و این خود، قدرتی است که توانسته از آن بازیگران بزرگ سینمای فرانسه بهره بگیرد.
بازی دخترِ این پلیس هم خیلی خوب و توام با ترس و شک بود. کلا یک فیلم قابل قبولی در روز اول جشنواره دیدیم.
سینمایی نیوز: به فیلم “دسته دختران” بپردازیم. این فیلم جنگی را چطور تحلیل می کنید؟
– یک فیلم روندی دارد که اگر آن ویژگی ها را رعایت نکند دیگر فیلمی وجود ندارد. فیلم “دسته دختران” اصلا داستان و خطِ داستانی نداشت. فیلمنامه بسیار بسیار ضعیف می باشد. مکان مشخص نیست. نوشته شده است ده مهرماه! در حالی که خرمشهر هجده مهرماه سقوط کرد که حال می گوییم اصلا درست است.
در درگیری های ابتدایی فیلم که همینطور بمب ها فرود می آیند، معلوم نیست کی به کی بود. گاه ما را به یاد فیلم های “کیمیا” و “نجات سرباز رایان” می اندازد.
دوربین فیلم تاکید دارد که روی زن ها زوم کند و مردها ایراد می گیرند. آن صحنه ی ماشینِ وانتی که زن ها در آن با تفنگ نشسته اند اصلا واقعیت ندارد. زن ها در زمان جنگ معمولا پشتیبان و کمک کننده بودند و یا به طور نمونه شخصیت زن فیلم “سرزمین خورشید” یک پزشک در جنگ است اما اینکه زن ها جنگجو باشند این طور نبوده است.
بنابرین تمام ۹۰ دقیقه فیلم زد و خوردِ شدید بود و حتی معلوم نبود گلوله ها از کجا می آیند و هیچ انسان و انسانیت و رابطه انسانی هم ساخته و هویدا نمی شود.
هیچ تفاوتی هم بین زن ها و مردها نبود و قصد داشتند زن ها را بارز تر نشان دهند.
بنابراین خیلی فیلمِ بی خاصیتی است که تنها پول را هدر می دهد. اصلا مشخص نیست شخصیت های فیلم از کجا دفاع می کنند! این خرمشهر بود؟! کجای خرمشهر بود؟ آیا محور صد دستگاه بود که زمان جنگ نیروهای عراقی ورود پیدا می کنند و اسکله را می گیرند. لوکیشن نامشخص بود. فقط چند نخل و بیشه را نشان دادند که بگویند این جا جنوب است.
من خیلی عصبانی بودم اما به خاطر نفسِ سینما و جشنواره تا پایان تماشای فیلم در سالن نمایش نشستم.
سینمایی نیوز: “بی مادر” با موضوع رحم اجاره ای چگونه فیلمی است؟
– در فیلم ” بی مادر” موضوع خوب است و پرورش هم بد نبود و بحث رحم اجاره ای جسورانه است اما همچنان همان آش و همان کاسه و درگیری و تنش بین زن و مرد را می بینیم. با اینکه خانواده ی متجددی بودند اما حسادت بین زن و مرد را در فیلم می بینیم. فیلم ساز به طور عمد از طبقه ی زیر اصلی، یک خانم و خانواده را برای رحم اجاره ای گزینش می کند. بازیگر نقش دایی در فیلم “پژمان جمشیدی” بسیار بسیار خوب است اما بازی نقش دکتر خیلی ضعیف بود.
با اینکه موضوع فیلم ملتهب است و پیش تر تابو بوده اما فیلم ساز به آن دامن نمی زند.
ولی این موضوع را نباید فراموش کنیم که در اینجا تِم بر روایت غلبه می کند. ضمن اینکه در ۲ جا تعلیق هم داشت؛ به طور نمونه آن قسمت که اشاره می شود زنِ باردار، بیماری دارد و باید سقط شود. در واقع فیلم ساز می خواست تماشاگر را حساس کند.
ریتم فیلم از آن جا که بحثِ حامله گی در میان بود کند می شود. قاب ها سریالی و تلویزیونی بود. گویی بخشی از یک سریال بود که آن قسمت را در آوردند و در اینجا نشان دادند. همان طور که می ببنیم فیلم کش دار بود و آب بستن به فیلمنامه را شاهدیم.
سینمایی نیوز: “ملاقات خصوصی” با اقبال تماشاگران روبرو شد. به این فیلم هم اشاره داشته باشید.
– فیلم “ملاقات خصوصی” را دوست دارم و به همین خاطر نمی توانم زیاد درباره آن صحبت کنم؛ چرا که ممکن است چیزی درباره آن بگویم و خود را ناراحت کنم.
با اینکه زمان فیلم طولانی است اما چون یک عشق ملایمی در آن بود، دوست داشتنی است. بهترین فیلم عاشقانه ای است که عشق در آن نشان داده شده است.
سینمایی نیوز: فکر می کنم که “برف آخر” سینمای مورد علاقه شما باشد؟
– “برف آخر” سینما بود؛ هم قاب بندی، هم نور، هم فضاسازی، هم زاویه دوربین و هم داستان، سینما بود.
اگر چه داستان افقی – عمودی است. پیرنگ اصلی در فیلم، دکتر دامپزشک و دام است و خُرده پیرنگ ها که گمشدن دختر و خانمِ محیط بان می باشند به اثر اضافه می شود. در واقع تا جایی که دیدار آن خانمِ محیط بان فرا می رسد، داستان عمودی پیش می رود و ما بقی فیلم به طور افقی است که به گم شدن دختر یکی از اهالی می رسد. یک مسیری هم به آمدن پلیس و گاوداری و واکسیناسیون داده می شود. نوع برخورد دکتر دامپزشک و خانمِ محیط بان برای ما پذیرفتنی است. ضمن اینکه گرگ ها و آنگرگی که شخصیت فیلم را در سرما هدایت می کند ما را به یاد چند فیلم حیات وحشی می اندازد و اگر چه دلم نمی خواهد بگویم، فیلم “رقص با گرگ ها” را به خاطر می آورد.
تا به الان که من در خدمت شما هستم بهترین فیلم جشنواره از نظر بنده همین “برف آخر” است.
سینمایی نیوز: فیلمی هم با نام “لایه های دروغ” داریم که صحبت های سازندگان پیش از آغاز جشنواره انتظارها را از فیلم بالا برده بود.
– “لایه های دروغ” یک اکشنِ بیهوده است با تکنیک اِسپشال افکت و با سر و صدای زیاد که به تلف کردن پول می انجامد.
هالیوود در حال حاضر یک سینمای نوجوانان دارد چون سختی های معیشتی و روزگارِ سخت و شرایط بحرانی برای قشر بزرگسالِ سینما رو، باعث شده است که به دنبال جلب تماشاگر نوجوان باشند. حال این “لایه های دروغ” به گَردِ اکشن های اولیه هالیوود هم نمی رسد که استودیوی بزرگ دارند و سینمای مخصوص تکنیکی است که بر روی تکنیک تمرکز دارد و تکنیک است که تماشاگر را به سمت فیلم می کشاند.
سینمایی نیوز: “علفزار” فیلم پُر بحث دیگری است.
– “علفزار” یک سینمای متحرکِ اجتماعی است. خیلی خوب است.
از آن جایی که بازپرس، خواهان انتقال به تهران است ما می فهمیم که این ماجرا در شهرستان اتفاق می افتد.
کاراکترها از جمله دختر و پسرِ معتاد یا آنکه در عشق خیانت می کند خوب از کار درآمده اند و قدرتمند بودن بازپرس را با بازی درخشان پژمان جمشیدی می بینیم و فیلمی است که ما دوست داشتیم.
علی رغم اینکه فیلمِ شلوغی است اما ۵ تا ۶ شخصیت اصلی را در فیلم شناختیم از آن جمله است خانمی که خیانت کرده بود یا خانمی که مورد تجاوز قرار گرفته بود و گریه می کرد.
فیلمِ روان و بدونِ ادعایی بود که یک ماجرایی را شرح می داد.
سینمایی نیوز: تصور بنده این است که جنابعالی فضا و حال و هوای “شادروان” را پسندیدید؟
– “شادروان” یک کمدی اجتماعی خوبی است که اشاره به قانون در آن هم عالی است؛ آنجا که به اندوخته حساب پس انداز متوفی و گواهی انحصار وراثت اشاره می کند.
یک نکته اساسی هم داشت و نمی دانم آن آهو چطور وارد خانه شد. دستشویی گوشه ی حیاط هم بارِ کمدی داشت. در مجموع یک کمدی اجتماعی ساده و سبک است که فروش می کند.
سینمایی نیوز: در پایان به فیلم هایی همچون “بی رویا”، “بدون قرار قبلی”، و “شهرک” هم نگاهی بیاندازیم.
– “بی رویا” دیر شروع شد. نمی دانم فیلم های این دوره از جشنواره چرا دیر شروع می شوند!
فیلم ساز قصد داشت فیلم روانشناختی بسازد. ۳ شخصیت اصلی دارد که شامل ۱ آقا و ۲ خانم می شود.
ابتدا من تصور کردم که بازیگر نقش “طناز طباطبایی” می خواهد مقدماتی فراهم کند تا مهمان ناخوانده را نیمه دیوانه بروز دهد. همچنان که پیش می رود می بینیم که جای شخصیت ها عوض می شود. ظاهرا کارگردان می خواهد به مسئله هویت و تغییر هویت آدم ها بپردازد در حالی که این طور نبود.
یک فیلم بود با شخصیت های متزلزل که سعی می کردند به صورت باندِ ۲ تا ۳ نفره عمل کنند. اما در آخر دیدیم که نوشته ای بر پرده ظاهر می شود و از اسکیزوفرنی و دو قطبی بودن صحبت می کند. در حالی که این قضیه نبوده است. سعی می کرد با مانورهایی تماشاگر را به پیچیدگی فیلم دعوت کند.
بسیاری از دوستان بعد از اتمام فیلم، هنگام خروج از سالن از بنده پرسیدند که ماجرای فیلم چه بود و در پاسخ گفتم اگر من روانشناسی خوانده ام که می گویم فیلم هیچ قرابتی با روانشناسی نداشت. اصلا فیلم مشاورِ روانشناسی نداشت؛ در صورتی که یک چنین فیلم هایی حتما می بایستی از یک روانشناس و مشاور بهره بگیرند.
اما فیلمی بود که تماشاگر را نگه می دارد. شاهد بازی درخشان خانم “طناز طباطبایی” علی الخصوص در صحنه ی جشن تولد هنگام حرکت هستیم.
در ادامه ی فیلم می فهمیم که ایشان بیمار است نه آن خانم. یعنی یک جابه جایی صورت گرفته است. من فکر می کنم که فیلم ما را سر کار گذاشته بود. نام فیلم هم که “بی رویا” است یعنی زندگیِ بی رویا و می گوید رویا را حذف کنید.
در فیلم “بدون قرار قبلی” هم سعی شده است ایرانیانِ خارج از کشور به کشور باز گردند و ما را با مذهب و واگذاری قبر و مناسبات درونِ آستان قدس آشنا کند. فیلم ساز برای اینکه گریز بزند، از صحنه ی حرکت شتر و بیابان استفاده می کند. در آخر، هم شخصیتِ پسر، زبان باز می کند و هم خانم در ایران می ماند.
“شهرک” می توانست خیلی فیلمِ خوبی باشد چون قرار بود بازیگرانی که گزینش شدند، پیش از اجرای ضبط، آن نقش ها را تمرین کنند اما کسالت آور می شود و کند پیش می رود. فیلمِ قابل قبولی نبود و من با رنج و درد آن را تا به پایان تحمل کردم.
سینمایی نیوز: خیلی سپاس گزارم که در این گفت و گو شرکت فرمودید و امیدوارم که سال های سال سایه تان بر سر سینمای کشور باشد.
– سینما خانه ی دوم من هست. من را تا به این سن سینما زنده نگه داشته است. من هم از شما تشکر می کنم که به بنده فرصت بیان دیدگاه هایم را داده اید.
| گفت و گو از: تورج اردشیری نیا
|عکس از: الهام سادات روئین تن
متاسفانه گویا فیلم نامه ها اصلا بررسی نمی شوند. اکثر فیلم های ساخته شده فیلم نامه خوبی ندارند. وگرنه باید جوایز جهانی را کسب می کردند.با اینکه تمام امکانات برای فیلم سازی هم داریم . از دوربین الگسا گرفته تا تمامی تجهیزات مدرن سینما.جالب است این فیلم ها توسط بنیادسینمایی فارابی حمایت مالی هم می شوند.فیلم سازان فیلم کوتاه و ویدویی هم که کلا حمایت نمی شوند و فیلم سازان فیلم کوتاه ساکن تهران مجبورند برخلاف سایر استان ها به خود سازمان سینمایی وزارت ارشاد مراجعه و درگیر بروروکراسی شوند. در حالیکه باید فقط فیلم سازان سینمایی به وزارت خانه مراجعه کنند نه سازندگان فیلم 2 دقیقه ای.هم اکنون معاونت هنری و سینمایی و گروه سینمایی و کارشناس سینمایی در ارشاد استان تهران واقع در سعادت آباد دارای تابلو و اتاق هستند ولی عملا هیچ اختیاری برای صدور مجوز ساخت فیلم کوتاه ندارند.صندوق هنرمندان هم فقط کاقیست به صفحه ایستناگرامش و پیام های اعضای آن دقت کنید .