به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، دهمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، غروب روز یکشنبه، ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ به نمایش دو فیلم مستند «سازِ مخالف» و «صدایِ دوم» به کارگردانی مجتبی میرتهماسب هر دو محصول سال ۱۳۸۳ در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران اختصاص داشت و مجتبی میرتهماسب مستندساز، پری ملکی خواننده و سهراب مهدوی مترجم و پژوهشگر به بحث و گفتگو راجع به آثار نشستند و سامان بیات مدیریت نشست را بر عهده داشت.
در ابتدای نشست، پری ملکی راجع به بازگشت به ایران و از سرگیری فعالیت موسیقایی گفت: من در سال ۱۳۵۹ به ایران برگشتم و تمام هدفم این بود که موسیقی کار کنم چون باید برای موسیقی بانوان کاری میکردم. اعتقادم این بود که نمیشود در کشور اصلا صدای هیچ زنی نباشد و موسیقی زنانه وجود نداشته باشد. صدای زن، صدای مادر است. طبیعت اینطور است که همه ما با صدای زن و با صدای مادر به وجود میآییم. چه زمانی که در شکم مادر هستیم و برای ما لالایی میخواند، چه بعد اینکه به دنیا میآییم. این صدا همیشه در وجود بچه هست و در بعضی اینقدر اثر میگذارد که مثل من خواننده میشوند و همه وجودشان موسیقی میشود. چطور میشود صدای مادر را از طبیعت حذف کرد؟ نشدنی است. صدای مادر است که آرامش میدهد. اصلا صدای زن اگر وجود داشت، اصلا اینقدر خشونت در مملکت ما وجود نداشت.
وی درباره تجربه خودش از اجرای موسیقی زیرزمینی در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ هجری شمسی عنوان کرد: من در سال ۱۳۷۲ که فعالیت حرفهایام را آغاز کردم یک فضایی در یک خانهای میگرفتیم و با بدبختی زیاد، برای شنوندههای خانم اجرا میکردم و نوازندههای من مرد بودند. با چه تنلرزه و مشکلاتی که داشتیم. من تا سالها احساس میکردم که این صدای زن، زیر خروارها خاک است و من با زور و بلا دارم این را بیرون میکشم و هنوز فرصت نکرده بودیم این را بتکانیم که به همان روز افتادیم و دوباره به همان سالهای اول برگشتیم. این بسیار دردناک است. شاید هیچکدام نتوانید احساس کنید که ما چه کشیدیم و چه به سر ما آمده است. دو، سه سالی که اینطوری اجرا میکردم، خدا میداند که چه مصیبتی کشیدم تا اولین مجوز اجرا برای خواننده زن بعد از انقلاب اسلامی را گرفتم. اینطوری جلو آمدیم و همه ماجراها را طی کردیم. یکی دو روز یا چند ساعت قبل از کنسرت میگفتند کنسل است و شما فکر کنید که ما باید چه میکردیم. یکی مثل من پررو بود و من میگفتم باید بایستم و به کارم ادامه بدهم.
این خواننده زن، بزرگترین دشمن خوانندگان زن را خوانندگان مرد دانست و گفت: واقعیت این است که بزرگترین دشمن ما، نه حاکمیت بلکه خوانندههای مرد بودند. خیلی متاسفم. همهشان، از استاد شجریان بگیرید تا بقیه فقط به فکر خودشان بودند و فضا را باز دیده بودند. مشکلی نداشتند که صدای خانمها نیست. طبیعی است که وقتی صدای زنان شنیده شود، کسی صدای مردان را نمیشنود. این واقعیت است. چرا نمیخواهیم قبول کنیم؟ صدای زنان بسیار زیباتر از صدای مردان است و جذابتر است. طبیعی است که نخواهند زنان فعال باشند. همه آنها بهرههایشان را بردند و جیبهایشان را پر کردند و هرگز دلشان نخواست که زنان حاضر باشند. من سالها پیش گفتم صدای مردان را تحریم میکنم و نمیشنوم. کنسرتهایشان هم نمیروم. وقتی آنها همراه ما نیستند، چرا ما باید از آنها حمایت کنیم؟
سهراب مهدوی پژوهشگر موسیقی درباره مقایسه وضعیت فعلی موسیقی با زمان ساخت اثر بیان کرد: الآن که دارم وضعیت فعلی را با آن زمان مقایسه میکنم، میبینم که آن زمان تمام آن گروههایی که برچسب زیرزمینی به آنها زده شد، سودای اینکه آلبوم بدهند و ضبط کنند برایشان برجسته بود. الآن که داریم نگاه میکنیم، صحبت از آلبوم و اجرا نیست. عملا دیگر یک پدیده فیزیکی به اسم سیدی نداریم در صورتی که آن زمان بود و برای آن گروههای موسیقی مهم بود که بتوانند سیدی بدهند. فکر میکنم از این نظر هم این قضایا خیلی فرق کرده است. یکی از آنها در فیلم به موسیقی پانک در غرب اشاره کرد. خوانندگان و نوازندگان این سبک علاقهای ندارند که وارد حیطه رسانه شوند و پا در حوزه رسمی بگذارد بلکه اتفاقا میخواهند در جمع شنوندههای مختص خودشان باشد و کسانی که با آن اُنس دارند. زیرزمینی هم به چنین سبک موسیقی اطلاق میشود که تلاشش این نیست که خودش را بانگ بزند. علاقه ندارد به شهرت برسد چه بسا شهرت را مغایر بداند با چیزی که میخواهد به آن برسد. در نتیجه، این بچهها تقریبا هیچکدام زیرزمینی نبودند و یکیشان به خوبی اشاره میکند که صرفا به این دلیل که نمیتوانند روی زمین بنوازند، زیرزمینی تلقی میشوند. پس همه اینها میخواستند مجوز بگیرند و راهی پیدا کنند برای اینکه ارشاد به آنها مجوز بدهد. الآن به دلیل نبود این ابژهی سیدی، اصلا دیگر این مسئله را هم ندارند.
مجتبی میرتهماسب کارگردان این دو مستند، به تاثیر انقلاب دیجیتال در هنر اشاره کرد: در دهههای ۱۹۸۰ تا ۱۱۹۹۰ میلادی، کمکم انقلاب دیجیتال در دنیا شکل گرفت. از نظر من، انقلاب دیجیتال یک ضرورت تکنولوژیک صرف نبود بلکه انقلابی علیه سانسور اتفاق افتاد. الآن با یک کیف دستی کوچکِ نور، میتوانید یک فیلمسینمایی را نور بدهید ولی مثلا سی سال پیش، سه تا خاور یک نور آرک را حمل میکرد. انقلاب دیجیتال باعث شد هنر از بند سانسور و همچنین، از بند سرمایه رهایی پیدا کند چون بحث دوربین-قلم پیش آمد. مثلا یک نویسنده فقط برای نوشتن به قلم نیاز دارد، دوربینهای دیجیتال هم حکم قلم را برای فیلمساز پیدا کرد. همه این دو فیلم را خودم فیلمبرداری میکردم و فقط به دلیل اهمیت صدا، صدابردار به من اضافه میشد. در نهایت، هر دو فیلم با یک گروه محدود، ابزارهای ساده، بدون سرمایه پیچیده و بدون نظارتهای دستوپاگیر ساخته شد که انقلاب دیجیتال، همه این امکانات را به ما داد. اینها در سالهای اخیر به شکل گسترش اینترنت و ظهور رسانههای اجتماعی نمود پیدا کرد که حتی ما را در پخش هم آزادتر میکند. دولتها تمایل به قرنطینه کردن همهچیز دارند که این هم از طریق سرمایه، ابزار و سالنهای سینما که در اختیارشان هست، کنترل میشود ولی اینها برای ما رهاییبخش بود. این تعبیر فیلمسازی تکنفره هم از آن میشد. در این روش، هر اثری در هر شکلی از هنر میتواند تولید شود و این مخاطب است که تعیین میکند اثری قابل شنیدن یا دیده شدن هست یا نیست. سنگ محک اصلی مخاطبان هستند؛ من فکر میکنم آنها با یک برآیندی میتوانند ما را محک بزنند و قضاوت کنند.
این کارگردان درباره چالشهای ساخت «ساز مخالف» گفت: تمام این بچهها از جلوی دوربین آمدن احساس خطر میکردند و هر کدام بالاخره یک شخصیتی غیر از کار موسیقی و موسیقی زیرزمینی داشتند. من تمام صحنههای اولی که نشان داده شد را فلو گرفتم و لنزم اصلا فوکوس نبود. تا لحظهای که این سه گروه برگزیده نشدند چون با آنها صحبت کرده بودم و زمانی که قرار شد بیایند کنسرت داشته باشند و به اصطلاح روی زمینی باشند، من آن چنج فوکوس را روی پلان انجام دادم که به این معنی باشد که این دوستان قرار است دیده شوند. بنابراین فضا با احتیاط پیش میرفت. آن زمان نمیفهمیدیم فضا چقدر ممکن است تیرهتر و تارتر شود ولی همه یک احتیاطهایی میکردیم.
سهراب مهدوی که از برگزارکنندگان رویداد موسیقی پخششده در «ساز مخالف» بود، خاطرنشان کرد: این به دلیل شخصیت خودت بود که اعتماد کردیم. ما همیشه نسبت به دوربین مشکوک هستیم و اصلا اگر دوربین روی من باشد حس خوبی ندارم چون یک نگاهِ از بیرون هست و این نگاه از بیرون انتخابی است. ما یک صحبت طولانی با آقای میرتهماسب در این باره داشتیم که من میگفتم داستانی که میخواهی تعریف کنی چیست؟ تو گفتی که من فقط میخواهم مستند بسازم. من گفتم مستند وجود ندارد و فقط داستان هست. ما با همدیگر نشستیم و پروپوزال این مستند را نوشتیم. «تهران اونیو» خیلی کجدار و مریز رفتار کرد که حدود ۹ سال سر پا بود و این باقی ماندن، مدیون هشیاری و حواسجمعی ما بود. اینکه سرمایه خارجی نداشته باشد برای اینکه هر سرمایه خارجی زنگ خطری بود. ما میخواستیم از نفع مالی دوری کنیم برای اینکه وقتی صحبت از سود میشود، تخریب شروع میشود. اصولا تخریب سیاسی با سود همراستاست. ممکن است جنبه ایدئولوژیک و اعتقادی هم بگیرد.
هومن اشکبوس از حاضران در این نشست درباره همراهی مردان با زنان در عرصه موسیقی عنوان کرد: به همه خسته نباشید میگویم. مستند «شش سال، شش قرن» مجتبی میرتهماسب را در اینجا دیدیم و یاد استاد شجریان گرامی باشد که با حضور خودشان هم بود.
کارگردان «ساز مخالف» راجع به سرنوشت گروههای موسیقی حاضر در اثرش بیان کرد: هیچکدام آنها حالا دیگر وجود ندارند. اکثرشان مهاجرت کردند. آنهایی هم که در ایران هستند، به آن سبک دیگر کار نمیکنند یا برخی وارد حیطه رسمی شدند ولی دیگر به معنای آن گروه نیستند. مثلا الآن نعیم مصریان یکی از بهترین صداگذارهای فیلمها و سریالهاست.
سهراب مهدوی در سخن پایانی تصریح کرد: کسانی که قبل از انقلاب اسلامی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را تشکیل دادند، قائل به یک نوع موسیقی فاخر در برابر یک نوع موسیقی نازل بودند. کسانی که بعد از انقلاب اسلامی آمدند وزارت ارشاد را شکل دادند، از موسیقیدانهای برجسته بودند و اینها میخواستند یک موسیقی پاک و اخلاقی را پیاده کنند و در نتیجه، هر دو گروه در این زمینه نقش داشتند. ولی ما اغلب نقش خودمان را در به وجود آمدن چنین فضایی نمیبینیم.