به گزارش سینمایی نیوز و به نقل از خانه موسیقی ایران، ندا حبیبی: به نقل از حضرت حافظ گوی بیان جز به جمع شدن معانی میسر نشود! و این انگاره در خلق هنر هرگز قابل انکار نیست. از اواخر دهه چهل عوامل متعددی درهم آمیخته تا یکی از مهم ترین دوران تاریخ موسیقی ایران رقم بخورد. به جرئت میتوان گفت پشتوانه تخصصی که در رادیو منجر به پیدایش برنامه گلها شد و سپس سرمایههای ارزشمند جوانی را به هنر مملکت هدیه داد دیگر تجدید حیات پیدا نکرد و ضربه های جبران ناپذیری به موسیقی ایران وارد آمد. تاثیر قابل تامل «فریدون شهبازیان»که از جمله سرمایههای هنر موسیقی پدیدآمده از همان دوران است در روند موسیقی ارکسترال و آهنگسازی فیلم بردوست داران موسیقی ایرانی پوشیده نیست. در حاشیه مستر کلاس مبانی آهنگسازی و تحلیل و آنالیز دو اثر جام تهی و گریز گفت و شنیدی کوتاه با کاشف فروتن شوکران داشته ایم.
هر زمان صحبت از روزهایی پر فروغ برای موسیقی ایران به میان می آید بی تردید نام “گل ها” بر زبان هنرمندان و منتقدان جاری می شود.
اینکه روابط مالی تا چه حد در این زمانه موثر بوده است را اگر به کناری بگذاریم چه عوامل دیگری باعث این شکوفایی در هنر موسیقی شده بود؟
دلایل زیادی وجود دارد. اما شاید در یک جمله بتوان گفت همه اتفاقات خیلی درست و حرفه ای دست به دست هم داده بود.
آن روزهادر ساختمان رادیو که در میدان ارگ قرار داشت حوضی بود . کنار حوض پاتوق ما بود. کسانی که در رادیو کار می کردند ساعت هایی از روز کنار آن حوض دور هم جمع می شدند مثلا زنده یاد تجویدی.. خاطرم هست تجویدی پشت جعبه سیگار پنج خط حامل میکشید و بلافاصله یک قطعه می نوشت، آنچه را نوشته بود میخواند برای بیژن ترقی، همانجا گفت و گو ها شکل می گرفت و خروجی آن یک قطعه زیبا بود.
گل ها آدم حسابی کم نداشت. گروهی از هنرمندان شاخص و درجه یک کنار هم بودند مثلا هوشنگ سنجری می آمد ویلنسل می زد یا رضا یاوری کلارینت میزد. خیلیها آمدند و رفتند و آن فضا به وجود آمد ولی در نهایت از بین رفت و نسلی دیگر این چنین شکل نگرفت.
مشابه سوال شما بارها در ذهن من مرور شد. چه شد که این موسیقی از بین رفت؟ و در نهایت پاسخم این بود
همه چیز در این اتفاق نقش داشت
از شرایط اجتماعی و تغییرات و محدودیتها بگیر تا بسیاری اتفاقات دیگر.
پرونده برنامه “گل ها” برای همیشه بسته شد..
-و من هربار بعد از این پرسش در ذهنم از خودم می پرسم حالا چه؟ نمی شود دوباره آن اتفاقات تکرار شود؟ نمی شود گل ها دوباره احیا شود؟
اگر آن هنرمندانی که من میشناختم دوباره کار کنند بله حتما.
اما تعدادی که در قید حیات نیستند آنهایی هم که هستند علاقه ای به کار کردن ندارند.
تمام آن بزرگانی که من میشناختم که باید آهنگ بسازند یا باید الان فعال باشند در سالهای گذشته خانهنشین و منزوی شده اند ، دیگر توان و رمقی برای کار کردن ندارند.
تنهاکاری که می کنند تدریس است. که همان را هم عده ای به ندرت انجام می دهند.
از نسل جوان صدای علیرضا طلیسچی به دلم نشست
ارتباط فریدون شهبازیان با نسل جدید موسیقی چه گونه است؟ کارهای تازه را می شنوید؟ اصلا امیدی به این نسل تازه دارید
امید که همیشه هست و غیر از این نیست. اما به لحاظ آموزش کیفیت مناسبی نداریم. آموزشگاه های موسیقی که فعالیت میکنند اکثریت هیچ صلاحیتی ندارند. این تدریسی که میکنند به درد نمی خورد، اصلا خروجی ندارد، بی٬فایده است بچه های جوان دست خالی باز می گردند. توصیه من به جوانها این است که بدانند دقیقا چکار میخواهند بکنند برنامهریزی کنند و زحمت بکشند.
کارهای جدید را هم می شنوم. گاهی مثلا در تاکسی کاری به گوشم می خورد که می گویم چه خوب ساخته شده.
مثلا به تازگی کاری از یک خواننده ای شنیدم به نام علیرضا طلیسچی. ابتدای کار این بود بارون اومد و یادم داد.
بسیار دوست داشتم و خواننده هم صدای گیرایی داشت.
حالاکه صحبت از امید شما به نسل جوان شد باید این را به سوالم اضافه کنم که مسیر پیشرفت تعدادی از همان جوان ها با آشنایی با شما رقم خورد. مثلا محمد اصفهانی که با ساخته های شما به دنیای موسیقی قدم گذاشت..تیتراژ سریال معصومیت از دست رفته هنوز برای من حال و هوای غریبی دارد.
روی آهنگسازی معصومیت از دست رفته خیلی کار کردم. خیلی مورد ستایش قرار گرفت و همه دوست داشتند. فرصتم کم بود اما انرژی زیادی گذاشتم و کار بین مردم محبوب شد.
اولین بار که محمد اصفهانی را دیدم آمده بود استودیو سر ضبط من. رضا فرهودی گفت بیا ببین یک جوانی آمده تو را ببیند. وقتی دیدمش و آشنایی شکل گرفت گفتم خب صدایت را باید بشنوم. روز بعد مرا به منزلش دعوت کردو با چند نفر از دوستانش چند کار برای من خواند. فهمیدم این کاره است از جنس صدا و لحن و ریتمش فهمیدم میتواند خواننده خوبی شود و برایش کار ساختم. طبیعتا او هم تلاش کرد و همکاری خوبی بین من و او از نسل جوان شکل گرفت.
شجریان با خواندن در آلبوم “جام تهی” دفتر آواز را بست.
دلیل اصلی این گفت و گو کارگاه های تخصصی آهنگسازی بود که با حضور شما در خانه موسیقی برگزار شد و یک بخش از این کارگاه تحلیل آلبوم موسیقی جام تهی بود. از جمله آثار ارزشمند شما.. جام تهی از کجا و چه گونه خلق شد.
وقتی هوشنگ ابتهاج رئیس موسیقی رادیو شد من معاونش بودم؛ سال ۱۳۵۱ آلبوم جام تهی را کلید زدم و می دانستم خواندن این کار باید به عهده شجریان باشد، به هرحال کار سختی بود و هرکسی از عهده ش برنمی آمد.
شجریان پیش از آن کار دو آواز خوب خوانده بود یکی در برگ سبز با آقای ورزنده و مجد بود و آن روزها با نام «سیاوش بیدکانی» مشهور شده بود.
در اتاق برنامه گلهای تازه در کنار ابتهاج و بدیعی و بهادر یگانه نشسته بودیم که فریدون مشیری شعرش را به من داد؛ هنوز دستخطش را دارم و من برای این شعر این اهنگ را ساختم. شجریان آمد. تمام کارهای ما در استودیو ۸ رادیو شکل می گرفت.
من برای شجریان اتود زدم یعنی یک بار کامل برایش اجرا کردم و بعد او خواند.
بعد بدیعی و شجریان آن ساز و آواز شاهکار که همراه با بداهه پردازی بینظیر بود را اجرا کردند و در آن زمان همه انگشت به دهان ماندند.
به نظر من شجریان با آن آواز دفتر آواز را بست!
یعنی آواز را به حد کمال اجرا کرد زیرا خواندن بر روی شعر نو بسیار مشکل است. از بدیعی هم خواستم تغییراتی در نوازندگی خود بدهد یعنی ژانر ویلن رمانتیک کلاسیک باشد. آن زمان بدیعی خیلی کم دیگر مینواخت به من لطف داشت و آمد آن ساز جاودانه را زد.
-محمدرضا شجریان زمانی به رادیو آمد که آنجا پاتوق غول های موسیقی بود. او هم که جوانی تازه کار.
چه طور توانست در فضای آن روزهای رادیو خود را ثابت کند؟
اینطور نبود که بگوییم شجریان به راحتی و یا مثلا با دوستی با ابتهاج کار در رادیو را شروع کرد. اصلا و ابدا !
این طور نبود که مثلا شانسی و الا بختکی باشد، خیلی راه مشکلی را پیمود، من همیشه گفتهام تلاشگرتر از شجریان ندیدهام. تعارف هم ندارم.
برای جایگاهی که کسب کرد خیلی خیلی زحمت کشید. من به خاطر دارم ساعت ۱۱ شب از رادیو کارمان تمام میشد میدیدم شجریان دارد شال و کلاه میکند برود سفر.
میگفتم این موقع شب کجا میخواهی بروی؟ میگفت یک خوانندهای پیدا کردهام در زابل، شنیدم فلان گوشه را خیلی خوب میخواند میخواهم بروم ببینمش. این طور پیگیر کار بود
حالا شما ببینید چند نفر در این سال ها دیده اید که برای آموختن هر راهی را طی کنند؟ طبیعی است که او باید به چنین جایگاهی برسد.
در این کارگاه تخصصی چند نفر از شما پرسیدند هنرمند چه طور باید ماندگار شود؟ رمز و رازش چیست؟ اصلا رازی در میان است یا نه؟
هنرمند در موسیقی باید خودش را رها کند. قید و بندی نباید دست و پایش را بگیرد تا بتواند آفرینش هنری انجام دهد. اگر نوازنده ای باشی که صرفا بگویی خب میروم یک سازی میزنم و پولم را میگیرم و تمام! ماندگاری برای تو معنایی ندارد.
. آن چیزی که نامش هنر است و تا سالها ماندگار است نیاز به آزاداندیشی دارد.
به طور کلی راه هنر بسیار دشوار است. اینکه هنرمند بتواند تمام مسیرش را به خوبی طی کند از مسیر منحرف نشود کار بسیار مشکلی است. برای همین است که تعداد هنرمندان ماندگار انگشت شمار است.
فریدون شهبازیان این روزها درگیر ساخت کار تازه ای هست؟
من دو اثر دارم که سالها پیش برای شجریان نوشتهام در چهارگاه. ولی متاسفانه قسمت نشد بخواند و حیف..
. همان سالها یک بار به پرویز مشکاتیان گفتم بگو محمدرضا بیاید این کارها را بخواند مشکاتیان گفت: کار تو را نخواند کار کی را بخواند؟ ولی خب افسوس زندگی اجازه نداد که اینها را بخواند.
اینها را فقط شجریان می توانست بخواند و نشد.. و حیف…